حلقه وصل: هفتم صفر و بیستم ذی الحجه، دو تاریخی است که برای ولادت امام کاظم(ع) ذکر شده است. اما در سال های اخیر به دلیل شبهاتی که در مورد روز هفتم صفر مبنی بر ولادت امام کاظم(ع) به وجود آمد در تقویم رسمی روز بیستم ذی الحجه به عنوان روز ولادت امام هفتم اعلام شد.
دو بحث در مورد تردید در هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام کاظم مطرح شد. اول اینکه: روز هفتم صفر ولادت امام کاظم(ع) نیست؛ اشتهار آن به این مناسبت کار ناصرالدین شاه است و باید این اشتباه اصلاح شود. نظر دوم اینکه: اگرچه هفتم صفر ولادت امام هفتم باشد، از آنجا که جنبه عزا بر شادی مقدم است باید در این روز مراسم عزا به پا شود. قائلان این دیدگاه سیره مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری «مؤسس حوزه علمیه» را نیز در این باره مورد توجه قرار میدهند.
به مناسبت ولادت موسی ابن جعفر(ع)، سخنرانی حجتالاسلام حامد کاشانی درباره آن حضرت در ادامه آمده است:
متفاوت بودن شرایط زندگی ائمّه علیهم السّلام نسبت به یکدیگر
این بحثی که ائمّه علیهم الصّلاه و السّلام به مثابهی انسان ۲۵۰ ساله هستند، به صورت کلّی درست است، البتّه نمیشود آن را به همهی عرصههای وجودی اهل بیت تعمیم داد. به عنوان مثال در زندگی شخصی اینطور نبوده است که اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام یک شکل زندگی کنند. در اخلاق فردی بیرون از مسائل دینی یا بعضی سلایق شخصی یا نحوهی پوشش، نحوهی تعاملات شخصی با هم متفاوت هستند. ممکن است امامی میوهای را دوست داشته باشد، امام دیگری آن میوه را آنقدر دوست نداشته باشد،. یعنی اهل بیت را نمیشود copy، past جای یکدیگر کرد. امّا آنجایی که به مسائل هدایت و امور الهی مرتبط است، آنجایی است که از عصمت آنها سرچشمه گرفته است و طبیعتاً یک راه را میروند اگر اوضاع یکسان باشد. چون شرایط زندگی ائمّه علیهم صلوات الله متفاوت بوده است، مقام اثبات آنها هم متفاوت بوده است- مقام اثبات یعنی میزان پذیرش افکار عمومی از آنها- لذا اگر جای اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام را با هم عوض کنیم این شکل نیست که صد درصد هیچ تغییری ایجاد نشود.
یکسان بودن امور هدایتی اهل بیت علیهم السّلام و متفاوت بودن رفتار آنها در جامعه
در امور هدایتی ما قائل هستیم که اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام عصمت دارند و مطابق علم الهی عمل میکنند لذا چون منشأ یکی است، قاعدتاً باید نحوهی دستور آنها هم یکسان باشد. امّا با توجّه به اینکه مقام اثبات آنها متفاوت است یعنی در جامعهی اسلامی متفاوت آنها را قبول داشتند لذا رفتار اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام متفاوت است. حتّی اگر جا به جا شوند، اوضاع تغییر میکند، به جز این امور هدایتی.
دلیل قبول نداشتن امام حسین علیه السّلام به عنوان بازماندهی رسول خدا
به عنوان مثال وجود مبارک سیّد الشّهداء صلوات الله علیه به عنوان نوهی پیغمبر، بازمانده از رسول خدا شخصیّت بینظیر مطرح است، امّا مقام علمی سیّد الشّهداء علیه السّلام مورد قبول اهل زمانهی خودش نیست. حالا این هم دلیل دارد که چه بلایی سر جامعهی اسلامی آوردند که اینها امام را به عنوان عالم نمیشناسند. در حالی که امام باقر صلوات الله علیه به عنوان یک شخصیّت علمی شناخته شده است، جا به جا کردن اینها رفتار آنها را تغییر میدهد. امامان پایانی ما به خاطر تخریبهای گستردهای که از آنها صورت گرفته است، با امامان ابتدایی ما فرق میکند. وقتی امام را در جامعه به یک عنوانی قبول ندارند، او طول میکشد تا این عنوان را جا بیندازد. لذا دست او بسته است.
تخریب چهرهی موسی بن جعفر از سوی مراکز علمی
یکی از مظلومیتهایی مثل موسی بن جعفر سلام الله علیه یعنی ائمّهی بعد از امام صادق علیهم السّلام این است که به خاطر اینکه مسئلهی ولایت روشن شده بود، مراکز علمی آنها را تخریب میکردند و عمدتاً سعی میکردند ائمّهی ما را به عنوان عالم نشناسند. یک مورد استثنایی حضرت رضا علیه الصّلاه و السّلام است که بالاخره ولیعهد یک حکومت میشود، یک نویسندهای در یک کتابی او را تضعیف میکند و در یک کتابی او را توثیق میکند. در کتاب که او را تضعیف میکند، میگوید ایشان حرفهایی میزد که خیلی عجیب و غریب است، کراماتی از خودش نقل میکند که ما قبول نداریم (معاذ الله) جسارت میکند و حضرت را تکذیب میکند. بعد که میرود حرم امام رضا علیه السّلام توسّل میکند و حاجت میگیرد، نظر او عوض میشود، میگوید کار علیّ بن موسی الرّضا علیه الصّلاه و السّلام درست است، معاذ الله پسرانش به او دروغ بستند. یعنی «إن قلت» را روی فرزندان او میبرد. ائمّهی پایانی ما این مشکلات را دارند هم زمان خودشان در عسرت کامل هستند و هم بعد از آن.
لذا اینکه ما احساس کنیم اسامی امامان ما را در یک جعبهای میریختند و جا به جا میکردند، اوضاع تغییر نمیکرد، نخیر تغییر نمیکرد، اینطور نیست. این را به این خاطر عرض کردم که در مطالعهی زندگی اهل بیت علیهم السّلام دقّت لازم دارد؛ آن هم در دوران امام کاظم سلام الله علیه که عسرت بسیار شدید است. یک چیزی به یادگار خدمت شما عرض میکنم. اگر در مطالعهی تاریخ اسلام راجع به یک سلطانی دیدید اتّفاق بر این است که او خیلی بزرگوار و طرفدار سنّت پیغمبر و متشرّع است، بدانید خیلی ناجوانمرد است. یعنی هر چه دور از محضر شما عوضیتر متأسّفانه تجلیل از او بیشتر است. هارون الرّشید از این دست افراد است. بیش از ۲۰ رساله دکتری در مورد او نوشته شده است. امیر الاسلام، امیر السنّه، رشید الاسلام.
دوران عسرت و سختی امامت امام کاظم علیه السّلام
صفدی در الوافی بالوفیات میگوید اگر کسی علیّ بن ابیطالب را خلیفهی چهارم و ولیّ چهارم بداند من تحمّل نمیکنم الّا اینکه حداقل او را میکشم. حالا اگر کار دیگری انجام ندهم. لذا شرایط دوران موسی بن جعفر خیلی شرایط سختی است. آن مقدمهی اوّل را برای این عرض کردم که شرایط موسی بن جعفر شرایط دوران مثلاً فرض بفرمایید امام حسین و امام سجّاد هم نیست. یعنی در جامعه اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام را تخریب کردند. به ویژه عدّهای از داخلیها امامزادههای داخلی، صاحب ژنهای خوب متأسّفانه اهل بیت را خیلی خراب کردند.
یکی از امامزادههای ما متهّم به قتل مباشرتاً امام صادق علیه السّلام است. بعضی هم قائل هستند که مرقد او تهران است، حالا من اسم آن را نمیگویم، إنشاءالله که دروغ است. امامزادههایی که تحرّک میکردند قیام کنند، باعث میشود دست حکومت باز شود بهانهی خشونت داشته باشد و در واقع مراکز علویها را شخم میزدند. کار از این جهت برای حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام خیلی سخت بود. اگر بخواهید امیر المؤمنین علیه السّلام را خلیفهی چهارم حساب کنید، حاکمیت میگوید من اعدام میکنم، کار برای حضرت خیلی مشکل بود. اصلاً مردم در دورهی موسی بن جعفر علیه السّلام میترسیدند که به حضرت منتصب شوند.
یک نقلی است که میگوید ابن سکیت و دو نفر دیگر نشسته بودند روی سکوی یک خانهای که در آن خانه موسی بن جعفر سلام الله علیه به زندان افتاده بود. شما ببینید زندانی کردن موسی بن جعفر سلام الله علیه شوخی نیست، دورههای مختلف متفاوت هستند. دورهی سیّد الشّهداء آن بیادبیها که صورت گرفت برای قبل از این بود که اهل بیت مقامات اهل بیت را برای جامعه معرّفی کنند. بعد از دوران امام صادق علیه السّلام اهل البیت در جامعه معروف هستند، مشهور هستند، محبوب هستند بلکه حکومت بنی عباس وقتی میخواهد بالا بیاید، مجبور است به عنوان دولت اهل بیت بیاید، با نفس زکیّه.
بالا بردن دُز خشونت امامزادهها نسبت به اهل بیت علیهم السّلام
یکی از همین امامزادههای پرتنش، پرمرض، پرضرر که تا موضوع امام زمان علیه السّلام به شیعه ضرر زده است، بنی عباس به این بیعت میکنند. یعنی ادّعا این بود که اگر بنی عباس به حکومت رسیدند زمینه را مهیا میکنند که پدر نفس زکیّه توأمان نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام میشود، او بیاید و به حکومت برسد. ما زمینه را فراهم میکنیم و حکومت را گرفتیم شما بیایید، البتّه بعدها او را هم کشتند. اصلاً به عنوان دولت اهل البیت آمدند، امّا برای اینکه بتوانند رقابت کنند، برای اینکه اهل بیت را حذف کنند، دز خشونت را خیلی بالا بردند.
دورهی هارون دورهی قدر قدرتی حکومت اسلامی است. هارون فرصت نمیکرد پشت سر هم حج برود. یک سال حج میرفت، یک سال به فتوحات سرکشی میکرد و چون دولت اسلامی از جهت فتوحات خیلی پیشرفت کرد، خیلی مورد اقبال است که او را به مثابه عمر ثانی میدانند که در فتوحات کار کرده است. همان مکتبی که خلیفهی دوم خیلی ترویج میکند، همان مکتب هارون الرّشید هم ترویج میکند.
برای اینها سخت بود که بخواهند با یکی از فرزندان پیغمبر رو به رو شوند. امّا چه چیزی به اینها گزک میداد؟ اینکه بعضی از امامزاده قیام میکردند و گاهی خون میریختند، جایی را آتش میزدند در جایی درگیری ایجاد میکردند، حکومت هم به عنوان اینکه شورای عالی امنیت ملّی تصمیم گرفته است، ورود میکرد و بالاخره ضرورت که پیش بیاید محذورات را اباهه میکند و دیگر مجبور هستیم، ناامنی شده است.
در یکی از این موارد که امام کاظم سلام الله علیه را به زندان انداختند، مورّخین نوشتند که ابن سکیت که بعداً در دوران امام هادی علیه السّلام زبان او را از حلقش بیرون کشیدند، یعنی آدم شجاعی بود،- عمد دارم بگویم- با دو نفر دیگر نشسته بودند، آمده بودند سرکشی کنند که حال و روز موسی بن جعفر چگونه است. روی یکی از این سکوها یا اطراف خانهای که موسی بن جعفر سلام الله علیه به زندان افتاده بود یا حضرت در سیاه چال بود. یکی از اینها گفت از موسی چه خبر؟ یکی داشت عبور میکرد، گفت راجع به چه کسی حرف میزنید؟ مثلاً قریب به این مضمون «موسی المَسجون؟!»، موسی زندانی؟! اینها تا این را شنیدند، هر سه از جا بلند شدند و از ترس دویدند، نایستادند. یعنی احساس کردند یک کسی اینها را به چهار میخ میکشد. دورهی شیعیان اهل بیت در آن زمان به این شکل است، خفقان بسیار سنگین است. وقتی خفقان بسیار سنگین است راه گریزی نیست جز اینکه شما شبکهی زیرزمینی ایجاد کنید. موسی بن جعفر سلام الله علیه میدانید وقتی به امامت رسید، شاگرد اوّلهای شیعه هم نمیدانستند که او امام است.
مخفی بودن امامان بعد از امام موسی بن جعفر علیه السّلام
یکی از آن نکاتی که ما معمولاً در تحلیلهای خود مغفول است همین است در ذهن ارتکاز ما این است که از زمان پیغمبر معلوم بود ائمّه بالمصداق چه کسانی هستند. نخیر، اینطور نبود. بله، ائمّه را خدا تعیین کرده است و در علم نبوی هم بوده است، از رسول خدا هم رسیده است منتها در روایات فوق سرّی. در یک نمونه اگر نگاه کنید جابر روایت کرده است، ابوبصیر به شاگرد خود میگوید: «صُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ»[۴] – به حدیث جابر معروف است- «صُنْهُ» پنهان کن، حفظ کن «إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ» تا مطمئن نشدی کسی اهل آن است روایت را نگو. حالا روایت چیست؟ امام بعد از امیر المؤمنین چه کسی است؟ امام بعد از امام حسن چه کسی است؟ و همینطور… مخفی است، این علم به دست کسی نرسیده بود. نه عدد ائمّه، اینکه چه تعداد هستند، برای شیعیان دورهی امام کاظم علیه السّلام معلوم نبوده است. من یک نفر، دو نفر استثناء را لحاظ نمیکنم، عموم جامعهی اسلامی و شیعه خبر نداشتند نه تعداد امامان و نه مصداق را. یعنی مثلاً در اخبار ما است هشام تحلیل میکند، تحقیق میکند تا بفهمد امام بعد از حضرت صادق علیه السّلام کیست. مؤمن طاق همینطور.
خانوادهی زراره یکی از بیوتات مهم شیعه هستند یعنی یک بیت تمام حزب اللهّی هستند، ولی نمیتواند این کار را انجام بدهد که بعد از امام صادق علیه السّلام چه کسی امام است. زراره میخواهد به خانوادهی خود وصیّت کند–برای این اخبار داریم- قرآن را در حال احتضار روی سینهی زراره میگذارند، میگوید امام من و شما آن کسی است که این کتاب تعیین میکند، از ترس مصداق تعیین نمیکند. خوف تقیّه است، به ویژه که دوران امام صادق صلوات الله علیه یک شرایط بسیار خطرناکی پیش آمد که بعضی از امامزادهها طغیان کردند و بنی عباس را یاری کردند که از نقاط خیلی تلخ تاریخ است. یک سقیفه یا چه بسا بدتر از سقیفه ایجاد کردند. کلاً این را بدانید که سقیفه را دوستان ظاهری میتوانند ایجاد کنند، دشمن از راه برسد که نمیتواند سقیفه درست کند. در سقیفهی اوّل هم بالاخره پدرزن پیغمبر در کار دخالت داشت، همسر پیغمبر در کار دخالت داشت. غریبهها نمیتوانند سقیفه درست کنند.
تبانی امامزادهها در دورهی امام صادق علیه السّلام
دورهی امام صادق صلوات الله علیه همه چیز فراهم بود تا حکومت به دست اهل بیت برسد، ولی بعضی از امامزادهها متأسّفانه تبانی کردند. اگر ریزشهای زمان هر وقت شما را اذیت کرد و تعجّب کردید که ما رئیس جمهورهای از اوّل انقلاب تا حالا را sort میکنیم چرا اینگونه میشوند؟ یک سر بروید زندگی امامزادهها را بخوانید آنجا میفهمید اینها به نسبت آنها خیلی امامزاده هستند.
از امام سجّاد علیه السّلام رسیده که اگر بنی فاطمه ما را به امامت بپذیرند برای آنها کافی است. بنده معتقد نیستم ولی اگر کسی بگوید اصل را بر این بگذارید که امامزادهها مقابل امام معصوم ایستادند الّا شازده قلیلی، خیلی چرت و پرت نگفته است، متأسّفانه اینگونه است. یعنی وقتی مقام اهل بیت در جامعه به ویژه دورهی امام صادق علیه السّلام روشن میشود، مثل اینکه در جامعهی ما بگویند هر کسی عمامه به سر دارد، عصمت دارد. یکی مثل من هم میگوید است، حالا که وزن شش متر پارچه را تحمّل میکنم حالا بگذار شاید ادّعای او گرفت و این کار را میکردند. قیام پشت قیام و متأسّفانه قیامها دعوی امامت است، خیلی به وفور هم دیده میشود اینکه ناشناس باشد، نیست.
حالا عرض میکنم ائمّهی ما نسبت به این موضوع با یک نحوه کتمانی برخورد میکردند که اگر فرصت شد عرض میکنم. شما مقدّمهی صحیفهی سجادیّهی خودمان را نگاه کنید ببینید امامزادهها چگونه هستند. مثلاً به امام صادق علیه السّلام میگوید شما فقط علم دارید، ما هم علم داریم و هم سیف. شما محافظهکار هستید، در خانهی خود نشستید، «ضَرَبَ»، «زیدٌ»، «امراً» میگویید، ما هستیم که جلوی دشمن سینه سپر میکنیم، مجاهد هستیم. توهینهایی که اینها به اهل بیت علیهم السّلام کردند، حکومت نکرده است. حکومت رسماً جرأت نمیکرد به امام صادق علیه السّلام توهین کند، ولی اینها توهین کردند. اینکه امام صادق علیه السّلام را کتک بزنند، اینها این کار را انجام دادند. بلکه یکی از آنها حتّی مباشرتاً متّهم به قتل است، حالا اسم آن را نمیبرم إنشاءالله این یکی دروغ باشد گرچه در قتل خود موسی بن جعفر سلام الله علیه چند امامزاده شریک هستند، منتها مباشرتاً یعنی به دست آنها سم داده نشده است، رفتند هارون را تحریک کردند.
تفاوت فقه امام صادق علیه السّلام با همهی مناهج اسلامی
دورهی امام صادق علیه السّلام همه چیز مهیّا بود که حکومت اسلامی اتّفاق بیفتد چند جریان دیدند که نمیتوانند مقابل جریان امام صادق علیه السّلام و بعد هم بچّههای او بایستند، اینها شروع به تخریب کردند. من یکی، دو نمونه را فقط عرض میکنم. مثلاً علم امام صادق علیه السّلام ویژه بود. یک وقتی فرصت شود روی خود عنوان فقه امام صادق گفتگو میکنیم. فقه امام صادق علیه السّلام با فقه همهی مناهج اسلامی متفاوت است. لذا امروز هم وقتی در کتاب تاریخ فقه مینویسند، امام صادق علیه السّلام را بحث نمیکنند، چون شما یا باید فقه امام صادق علیه السّلام را به عنوان فقه معصوم بپذیرید یا کلاً نپذیرید. چون فقه امام صادق فقه خود حضرت است، اجتهادی نیست. فقه امام صادق علیه السّلام فقه یک معصوم است، مثل فقه ابوحنیفه نیست که استدلال کند.
غرض هم دارند که یک جایی باید بحث کرد. وقتی دیدند نمیتوانند بایستند، گفتند اینها دکان است، همین که در مساجد شما علما میگویند به همینها توجّه کنید، به حرفهای انحرافی توجّه نکنید. اینها را عبدالله محض نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام میگفت. میگفتند روی کفش مسح بکشیم میشود؟ میگفت بله که میشود، بعضی دکان باز کردند –امام صادق علیه السّلام را میگفت- وقتی هم که قیام بنی عباس شکل گرفت، بعضی از این افراد از حکومت پست گرفتند. حکومت چرا باید به این افراد پست میداد؟ برای اینکه جامعه میگفت اینها حکومت اهل البیت هستند، از بنی فاطمه هم باید چهار جا بگیرند، حسن بن زید بن حسن که پدرش پسر امام حسن است و در کربلا حاضر نشد، اوّلین امیر هاشمی مدینه شد. مدینه را به او دادند، حسن پسر زید، پسر حضرت مجتبی صلوات الله علیه. به او امیر میگویند، در زندگینامهی او نگاه کنید الامیر میگویند، چون امیر مدینه است. مردم مدینه میگفتند اهل بیت با بنی عباس که به یک نحوی آنها هم اهل بیت هستند، با هم هستند. ببینید نوهی امام حسن آمده حاکم مدینه شده است، الحمدلله حکومت را از بنی امیه گرفتیم بالاخره اهل بیت سر کار آمدند. اوّل با این ژست آمدند.
امام صادق صلوات الله علیه اگر بخواهد مقابله کند… این را شهید صدر هم فرموده است. شهید صدر رحمه الله علیه اهل تاریخ نیست، خیلی تاریخ نمیداند ولی چون نابغه است، هر جا حرف زده است حرف حساب زده است. اتّفاقاً در تاریخ چند جایی که حرف زده است، چند تحلیل آورده است خیلی نبوغ داشته است. اینجا هم همینطور. میگوید تقیّهی ائمّهی ما از مردم داخل یعنی از شیعیان بیش از حکّام است و این حرف درستی است.
شخص میگوید داخل مدینه آمدم ببینم اعلم کیست. در مسجد گفتم اعلم کیست؟ گفتند عبدالله است، این همان عبدالله محض است که نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام است. رفتم چند سؤال از او پرسیدیم، گفتم مسح روی کفش ایرادی ندارد؟ گفت: درست است. گفتم: در یک مجلس بگوییم سه طلاقه کردم؟ گفت: درست است. برای بعضی دکان است. بعد چند سؤال دیگر پرسیدم، دیدم نمیداند، بعد گفت: کیسه را بده. به آنها وجوهات میدادند. اواخر دورهی امام صادق علیه السّلام کم کم وجوهات مطرح شد. میگوید تا گفت کیسه را بده، ناراحت شدم. گفتم: برو.
دورهی امام کاظم علیه السّلام هم همینطور شد، عبدالله اَفطَح که پسر امام صادق بود و ادعای امامت میکرد، او هم همینطور بود میگوید تا میگفتم شما امام هستید یا نه؟ میگفت کیسه را بده. گاهی چهرهی آنها آشکار میشد. میگوید من بیرون آمدم، گفتم این عبدالله محض که عالم نبود، اعلم کیست؟ میگوید دیدم چشمهای یک عدّه بُراق شد، ترسیدم یک بلایی سرم بیاورند، گفتم ببخشید. تا خواستم بیرون بیایم، دیدم کسی روی شانهی من زد، گفت: داخل کوچهی بیا. به آرامی گفت: در خانهی جعفر بن محمّد هم یک سری بزن.
عبدالله محض کیست؟ سنّی است؟! بله، حقیقتاً سنّی است، ولی در آن جامعه او را شیعی شناختند، نوهی امیر المؤمنین است، نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام است. اهل بیت علیهم السّلام از اینها تقیّه میکردند. از طرفی ائمّهی ما روی عنوان اهل بیت زحمت کشیده بودند، اگر قرار بود حکومت بخواهد با اینها رو به رو شود، امام معصوم بگوید نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را کشتند که کشتند، او که امام نبود، این حکومت جری میشد که نسبت به اهل بیت خشونت بورزد. لذا مجبور بودند وقتی حکومت با اهل البیت به عنوان عام، خانوادههای پیغمبر درگیر شود، ائمّهی ما یک بیانیهای صادر کنند لذا کار خیلی مشکل بود.
مبارزهی اقتصادی امام کاظم علیه السّلام علیه هارون با توسعه دادن کرامات
امام کاظم علیه السّلام که به امامت رسید، شرایط به گونهای بود که اگر بخواهد خط را بیان کند… در دورهی هارون است که حتّی بخواهید امیر المؤمنین را خلیفهی چهارم بدانید، اعلام کنید شما را میکشند، کار خیلی مشکل است. لذا امام دید فضای بیان نیست، یعنی آن دورهی امام باقر و امام صادق علیه السّلام تمام شده است، اجازهی بیان نمیدهند، اصلاً مردم میترسند که با امام ارتباط بگیرند، اصلاً ارتباطات زیرزمینی شد، همان کاری را حضرت انجام داد که دو سلف بزرگوار ایشان انجام دادند.
سه کریم در اهل بیت است. اهل بیت وقتی میبینند جامعه از آنها یا از ترس یا از جهل پذیرش ندارد، برای اینکه در خانهی اهل بیت تعطیل نشود، کرامت را توسعه میدهند، به گونهای که مردم برای این طلا هم که شده در خانه را تنها نگذارند، این خانه شلوغ باقی بماند. یعنی در ذهن مردم بماند که یک جایی برای رجوع است ولو اینکه برای علم جرأت نکنند، برای سلام و علیک جرأت نکنند. موسی بن جعفر سلام الله علیه تصمیم گرفتند با هارون مبارزهی اقتصادی کنند.
در دورهای که خفه میکنند هر کسی که بخواهد بگوید علیّ بن ابیطالب خلیفهی چهارم است، امام کاظم علیه السّلام اصلاً شرایط ندارد که بخواهد با هارون رو به رو شود. به سرعت میکشند، خون امام ارزشمند است، هدفدار است، بیجهت کشته شود که چه شود؟! لذا موسی بن جعفر سلام الله علیه شروع به بخشش میکنند، به گونهای که معروف میشود. این معروف شدن را یک موقعی من و شما از حب خود به امام کاظم علیه السّلام میگوییم، یک وقت میبینید روزنامههای مخالف هم مینویسند، رسانهای میشود و آن هم در رسانههای دشمن. بعد یک چیزی در رسانهها میآید، فردا یک چیز دیگری هشتگ میشود، چند روز دیگر یک چیزی درست میشود، آن چیزی که بماند و هشتگ سال شود بلکه هشتگ دهه، بلکه هشتگ قرن، باید خیلی رسانهای باشد که در حافظهها بماند.
دیدگاه ذهبی نسبت به امام موسی بن جعفر علیه السّلام
ذهبی برای قرن ۷۴۸ است. در زندگی نامهی موسی بن جعفر سلام الله علیه صُرهی موسی بن جعفر ضرب المثل بود. اگر به فقیری عطا میکرد او ثروتمند میشد، فقیر را تبدیل به غنی میکرد. بعد میگوید کمتر از ۲۰۰ سکه در او نبود. این چیزی را که یک عالم سنّی بسیار متعصّب میگوید، برای اینکه بگویم ذهبی کیست، دو جمله میگویم. ذهبی کسی است که وقتی راجع به یک عالم شیعه میخواهد حرف بزند میگوید «هَذا الحِمَار الرافضی» ادب او این است، میگوید الاغ شیعه اینطور است. یا یک جای دیگر میگوید شنیدم فلانی نسبت به خلفای قبل از امیر المؤمنین علیه السّلام اعتقاد ندارد، بعد شخص مرده است، در مکتوب در کتاب تذکره الحفاظ مینویسد «أیُّها الحفاظ البارع الَّذی شَربتُ بُولَک»[۵] یعنی ای شیخی که بول خودت را میخوری! آدمی که اینقدر تند است. او اینطور میگوید: صرهی–صرهی یعنی کیسههایی که هدیه میداد- موسی بن جعفر علیه السّلام ضرب المثل بود. اگر به فقیر میداد غنی میشد، نه اینکه فقیر نان آن شب خود را…
باب الحوائج خواندن ابن حجر مکّی نسبت به موسی بن جعفر علیه السّلام
به قول ابن حجر مکّی در کتابی که در رد ما شیعیان نوشته است، کتاب صواعق در رد شیعه است، ردیّه به عقاید شیعه است. میگوید «موسی بن جعفر یُدعی بِبابِ قَضاءِ المُؤمنین، یُدعَی بِبابِ قَضاءِ حَوائجِ المُؤمنین» باب الحوائج ما مؤمنین است، مؤمنین هم از نزد او یعنی اهل سنّت. اسم کتاب او اینچنین است الصواعق المحرقه -یعنی صاعقههای سوزان- فی ردّ علی اهل الاهواء و البدعه و الزندقه. فی ردّ علی اهل الاهواء هواپرستان، فرقهگرایان و بدعتگرایان و زنادقه، به ما اینطور میگوید. وقتی میگوید «بابِ قَضاءِ حَوائجِ المُؤمنین» یعنی ما اهل سنّت. میگوید ما اهل سنّت موسی بن جعفر علیه السّلام را باب الحوائج میدانیم.
نبود یأس در زندگی ائمّه علیهم السّلام
این نکته است امام کاظم سلام الله علیه مثل سلف خود حضرت سجّاد و حضرت مجتبی علیهم السّلام وقتی میبینند در جامعه پذیرش حرف نیست، کسی به حرف گوش نمیدهد، کسی مراجعه نمیکند، اعتنا نمیکند، احترام نمیکند، دست برنمیدارند، بگویند اینها بیلیاقت خاک بر سر هستند، همان زندقه برای آنها کافی است. بگوید کافی است که اینقدر من طلا به آنها دادم، آدم نیستند، امام رها کند و در غار زندگی کند، عبادت خود را بکند، امام اینگونه نیست. شما یأس در زندگی ائمّه پیدا نمیکنید. در زندگی این سه امام بزرگوار یعنی حضرت مجتبی و حضرت سجّاد و امام موسی بن جعفر علیهم السّلام انصافاً خیلی از نقاط را توجّه کنیم، اگر ما بودیم شاید خودکشی کرده بودیم. شما ببینید این همه فشار روی سر شما است و این همه قدرناشناسی از مردم باشد، ولی امام ناامید نیست، هدف این است در این خانه که باز شده است، یک روزی ریختند در این خانه را سوزاندند، حالا در این خانه باز است، مردم میآیند طلا میگیرند، نباید این در بسته شود.
یکی از اسرار این جلسات همین است بیت الرّضا روحی له الفداء یعنی نباید در خانهی اهل بیت بسته شود. ما در یک تاسوعاهایی یک مقدار به چشم غیر شیعیان رساندیم، بالاخره مردم گرفتار هستند، آن کسانی که همهی درهای عالم را امتحان کردند ناامید برگشتند، اینجا را هم امتحان میکنند. کرم موسی بن جعفر و زین العابدین و حضرت مجتبی را شما شیعیان امتحان کنید چه برسد به اهل سنّت.
شرایط امامت آنها اقتضا کرد که کرم آنها بروز کند وگرنه همهی ائمّه «سجیَّتکُم الکَرم» هستند. ولی سه امام ما بدون اینکه روایت داشته باشیم کریم هستند یعنی اسمی که معصوم گذاشته باشد نیست، شرایط امامت اقتضا میکرد برای اینکه امامت آنها، برای اینکه مکتب اهل بیت فراموش نشود در این خانه باز باشد. اینکه اینقدر به ما توصیه میکنند در ماجرای غدیر اطعام کنید که هنوز فرصت دارید، تا فردا هم میشود اطعام کنید، برای اینکه آن کسانی که پای حرف نمینشینند، حوصلهی حرف ندارند، ولی شیرینی را دوست دارند، حداقل این است که کام مردم به نمک اهل بیت علیهم السّلام شیرین شود، سر سفرهی اهل بیت بنشینند.
شعرای اهل سنّت و باب الحوائج بودن موسی بن جعفر سلام الله علیه
امام کاظم سلام الله علیه این کار را انجام دادند، حضرت شهره شد. عرض کردم سنیّان قرن بعدی و قرون بعدی هم این را گفتند، کریم اهل بیت، باب الحوائج علیه السّلام اینقدر معروف بود، هشتگ معروف بود این عجیب نیست؟! چند شاعر اهل سنّت داریم که در راستای مفهوم باب الحوائجی موسی بن جعفر سلام الله علیه شعر گفتند، آنقدر که حاجت گرفتند. هم در دورهی حیات ایشان و هم در دورهی بعد از شهادت ایشان.
ابی نواس میگویند یک مقدار در مورد مدح علیّ بن موسی الرّضا بگو، تو راجع به همه چیز شعر گفتی، راجع به گندم شعر گفتی، راجع به تلگرام شعر گفتی، چرا راجع به امام رضا شعر نمیگویی؟! تو که راجع به همه چیز حرف زدی، میدانید راجع به مطالبی که هیچ کس حرف نزده است و نمونه ندارد، سختتر آدم شعر میگوید. گفت به من گفتند تو اشعر النّاس هستی، شاعرترین مردم هستی، راجع به همه چیز حرف زدی، دهان خود را باز میکنی دُر و گوهر میبارد.
«فَعَلَى مَا تَرَکْتَ مَدْحَ ابْنِ مُوسَى وَ الْخِصَالَ الَّتِی تَجَمَّعْنَ فِیه»[۶]
چرا راجع به پسر موسی بن جعفر، علیّ بن موسی الرّضا چیزی نمیگویی؟! میگوید دهان من ناپاک است. «قُلْتُ لَا أَهْتَدِی لِمَدْحِ إِمَامٍ» من نمیتوانم اقدام کنم به بیان مدح امامی که «کَانَ جَبْرَئِیلُ خَادِماً لِأَبِیه» جبرئیل نوکر پدر او بود. یعنی شما بگویید این «إنَّ الناس عبید الأِحسان» را ما هم در قرآن خواندیم، ولی ائمّه عمل کردند. اصلاً به فکر ما نمیرسد که روز غدیر به یک روستای اهل سنّت برویم شیرینی پخش کنیم و اصلاً نگوییم این شیرینی برای چیست. این شیرینی عنوان دارد ولو او ندارد، اثر میگذارد.
امام جدا نمیکند، هر کس در خانهی او میآید کرم خود را عطا میکند. این نوع بخشش موسی بن جعفر رشکبرانگیز و حسادتانگیز است، به ویژه هارون مغرور. هارونی که سلطنت او عالم اسلام را گرفته است، قَدَر قدرت است، بیت المال او پر است، به او تیکه میاندازند که مثل اینکه دو پادشاه پیدا شده است، قیمهی کوچه بغل چربتر است، این از صد فحش برای هارون بدتر است.
تلاش موسی بن جعفر سلام الله علیه برای پا برجایی امامت
یک روز علی و محمّد، بچّههای اسماعیل که برادرزادههای موسی بن جعفر علیه السّلام هستند، به محضر حضرت موسی بن جعفر میآیند، میگویند میخواهیم به بغداد برویم. حضرت میفرماید: برای چه؟ میگویند میخواهیم وام بگیریم، هارون الرّشید یک وام با کارمزد پایین میدهد، میخواهیم وام بگیریم. حضرت فرمود: چقدر پول میخواهید؟ میگویند: ۳۲۰ دینار؛ ۳۲۰ مثقال طلا. که حضرت بگوید بروید بگیرید. حضرت میفرماید: ۷۰۰ سکّه به آنها بدهید. اینها میگیرند، از خانه که بیرون میروند –آنها برادرزادههای امام هستند- حضرت میفرماید: به خدا دارند به سمت بغداد میروند. اوّل حضرت میفرماید: بغداد نروید، فرزندان من کوچک هستند. در خانه دختر دارم، دختران من ازدواج نکردند. آنها میگویند نه ما میخواهیم برویم وام بگیریم، وضع ما خراب است. حضرت میفرماید: چقدر میخواهید؟ میگویند ۳۲۰ دینار. یک چیزی میگویند که حضرت کوتاه بیاید، ولی حضرت دو برابر میدهد. وقتی بیرون میروند حضرت میفرماید: به خدا بغداد رفتند. میگویند آقا پس چرا شما این پول را دادید؟ این آن چیزی است که گمشدهی ما است، فرمود: به خدا اگر اینها با ما بودند که در نمک غذا باید با اینها مواسات میکردیم. من باید وظیفهی خود را انجام بدهم، او هم هر چه وظیفه دارد انجام بدهد. اینها به بغداد میروند و میگویند عجیب است، شنیده بودیم دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد، مثل اینکه الآن گنجید. هارون میگوید چطور؟! میگویند امام کاظم علیه السّلام این همه پول را از کجا میآورد؟! چرا باید تهدید محسوب شود؟ چرا جنگ اقتصادی است؟ چون این همه پول به این معنا است که موسی بن جعفر شیعه دارد که پول میدهند، خمس میدهند. چون صدقات دوران موسی بن جعفر توسّط هارون توقیف شده است.
به زندان افتادن حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام توسّط هارون
زمان حضرت سجّاد علیه السّلام درآمد زیاد است، زمان امام باقر علیه السّلام درآمد کم است، چون جلوی موقوفات را میگیرند. یعنی حکومت جلوی موقوفات امیر المؤمنین و رسول خدا را میگیرد، اجازه نمیدهد که مصرف کنند. مثلاً بلاتشبیه چطور جلوی بنیاد علوی در آمریکا را میگیرند، حکومت مصادره میکند که شما دیگر کار نکنید. این همه پول از کجا به دست میآورد که هر کس در خانهی او میآید به دوست و دشمن، شیعه و سنّی، شناس و ناشناس طلا میدهد؟! این یعنی شیعه دارد که پول میدهند و مردم جان میدهند امّا پول نمیدهند. اگر این همه پول میدهند یعنی شیعهی زیادی پای کار دارد. یعنی اگر حضرت اشارهای کند ممکن است وضع هارون به هم بخورد. لذا بهتر است بگویم هارون از نفاق بیرون میآید. وقتی میبیند این دو میگویند آقا چه خبر است؟ بغداد برای شما خراج میآورند، بیا خراج مدینه را ببین چه خبر است! از دار الحکومهی تو بیشتر پول میدهد. این هم ۷۰۰ سکهی طلا که به ما داده است. ۷۰۰ سکهی طلا یعنی ۷۰۰ چهار گرم طلا. هارون میبیند اگر امام کاظم علیه السّلام اقدام کند، چون حضرت در هیچ یک از اقدامات نظامی علیه حکومت دخالت نمیکرد، برای اینکه کار داشت، داشت نظامسازی میکرد، پروندهسازی میکرد. هارون وقتی احساس خطر میکند موسی بن جعفر سلام الله علیه را به زندان میاندازد، ولی حضرت صدمه میخورد.
کم شدن التزام به دین در دروهی غربت دین
همهی حرفها را برای همین یک جمله زدم در دورهی غربت دین، در دورهای که دین غریب میشود، التزام به دین کم میشود. شما در خیابان میبینید ظاهر خیلی از افراد با دین نیست، آن کسانی که چک امضا میکنند، مثل اینکه خدا را در لحظهی امضا به یاد نمیآورند. آن کسانی که وعده میدهند خیلی به یاد ندارند، اعتبار طلا از خدا بیشتر است. ما بلافاصله خسته میشویم، جمعهای خصوصی دینداران سراسر یأس و ناامیدی است. امّا موسی بن جعفر سلام الله علیه هرگز نه ایشان و نه دو سلف بزرگوار ایشان توقّف در کارشان نیست. هرگز در عبادت و خدمت ناامید نمیشوند. خدمتهای آنها هم شش ماه بعد نیست که کاندیدا شوند.
یکی از اشکالات برجستهی ما است که تصوّر میکنیم گوش مردم یک گوش پنهان است و یک گوش بلند زیر کلاه خود پنهان کردند. شش ماه کار فرهنگی در چهار روستا انجام میدهیم، بعد هم ناامید میشویم، میرویم تا یک ماه مانده به ریاست جمهوری بعدی یک مقدار کار انجام میدهیم. طول دورهی امامت این سه امام بزرگوار موسی بن جعفر و امام سجّاد و حضرت مجتبی علیهم السّلام کار فرهنگی و مالی انجام میدهند، ظاهراً نتیجه هم نمیگیرند، ولی ناامید نیستند. چون ایمان دارند که «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۷] زمینه برای ائمّهی بعد باز میشود، اینها ایمان دارند، ناامید نمیشوند.
[۱]- سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]- سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]- الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫
[۴]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۶، ص ۲۲۴٫
[۵]- کتاب تذکره الحفاظ، باب الطبه العاشره، ج ۲، ص ۱۸۶٫
[۶]- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۴۳٫
[۷]- سورهی عنکبوت، آیه ۶۹٫