به گزارش حلقه وصل، فائضه غفارحدادی در مطلبی نوشت:
خانوم توی بلندگوی مترو با ناز می گوید "سهروردی" و ما پیاده می شویم. به پله برقی نرسیده پسرک جذب یک تابلوی دیواری برجسته بزرگ شده. چند ثانیه ای نگاهش می کند و خیلی زود مثل ما خودش را به پله هایی می سپارد که یکی یکی از دل زمین بیرون می آیند و بالا می روند. چند تا پله را درمی نوردد تا به جمع ایستای ما برسد. همان چند ثانیه کار خودش را کرده.
می پرسد: «مامان شیخ شهید کیه؟» می گویم: «سهروردی». سکوت می کند. می دانم که موقت است. به اندازه چند پله به سمت بالا حمل می شویم. می پرسد: «توی جنگ شهید شده یا مدافع حرم بوده؟» خنده ام می گیرد. گویا در آن چند ثانیه فقط رسیده که نامش را بخواند و وقَعی به قیافه شهید نینداخته!
می گویم: «هیچ کدام. دانشمندی بوده مال حدودا هزار سال پیش!»
می پرسد: «چه جوری شهید شده؟ مثل دانشمندای هسته ای ما ترورش کرده اند؟» راستش نمی دانم. اصلا تا حالا خیلی به شهید شدن سهروردی دقت نکرده بودم. (نه که به بقیه چیزاش دقت کرده بودم مثلا!)
یک پله برقی تمام می شود. اما هنوز چهار پنج تای دیگر مانده. بس که عمیق است ایستگاه سهروردی. سرچ گوگل را می زنم. و همزمان که می خوانم به ادبیات هفت ساله ها تبدیل می کنم و برای پسرک توضیح می دهم. ترک بوده. در مراغه و اصفهان درس خوانده و بعد به سوریه رفته. یعنی سه تا زبان را کامل می دانسته. ترکی و فارسی و عربی. در رشته اش که فلسفه بوده یک اختراع جدید کرده که هنوز هم که هنوز است قبولش دارند. کلی شاگرد داشته و کلی جاها را گشته و ۴۸ تا هم کتاب نوشته.
پسرک ذوق می کند: «عه مامان پس نویسنده هم بوده. از تو هم بیش تر کتاب نوشته!» از این که با سهروردی مقایسه شده ام خجالت می کشم. به خصوص که می خوانم در هنگام شهادت ۳۸ ساله بوده. یعنی فقط سه سال بزرگتر از من. این را رویم نمی شود به پسرک بگویم. من اگر هزار سال پیش زندگی می کردم با سواد خواندن و نوشتنم به همه عالم و آدم و حتی بچه های کدخدایمان پز می دادم.
به شهادتش می رسم. همزمان با شروع پله برقی چهارم. با همه می نشست و حرف می زد و بس که نمی فهمیدند چه می گوید گفتند کافر است! اما اصلش این بود که تحمل مردی که زیاد می داند آن قدر مشکل است که زندگی آسوده را از آدم می گیرد. او را زندانی کردند و سهروردی آن فیلسوف همه چیزدان شاعر و نویسنده در زندان از گرسنگی شهید شد.
پسرک باورش نشده که کسی بدون ترکش و ترور و فقط با گرسنه ماندن توانسته شهید بشود! برای همین کنار خروجی مترو می ایستد و می گوید: پس چرا ننوشته اند "شهید" سهروردی؟! میگویم شاید برای اینکه ما هنوز هم تحمل امثال سهروردی را نداریم...