به گزارش حلقه وصل، «دومینیک راب» وزیر خارجه جدید انگلیس روز گذشته علیرغم رد هرگونه قصدی برای معاوضه نفتکشهای توقیفشده در تنگههای جبلالطارق و هرمز؛ مدعی شد دولت جدید لندن همچنان خواهان تشکیل «ائتلافی اروپایی» برای تضمین کشتیرانی در خلیج فارس است.
آیا شنیدن این جمله از زبان وزیر دولتی که به اتحادیه اروپا پشت کرده و میگوید حتی بدون توافق با بروکسل، مهیای تحقق برگزیت است، مضحک به نظر نمیرسد؟
اگر انگلیس و به ویژه دولت جدید لندن خواهان گره زدن روابط خود با اروپا است؛ پس چرا راه درب خروجی اتحادیه را پیش گرفته؟
از سوی دیگر، طی هفتههای گذشته شایعاتی درباره مخالفت لندن با پیوستن به کارزار فشار حداکثری علیه ایران، منتشر شده و حتی شرایط به گونهای پیش رفته که برخی کارشناسان درباره خدشهدار شدن اتحاد کلیدی لندن-واشنگتن ابراز نگرانی کردهاند.
به عنوان مثال، وبگاه «هیل» وابسته به کنگره آمریکا، در گزارشی مبسوط به گمانهزنی درباره عمیقتر شدن شکاف ۲ یار دیرین پیرامون ایران پرداخت و در این باره نوشت: «اینکه لندن با امتناع از پیوستن به کارزار فشار آمریکا، تنها به افزایش حضور نظامی در منطقه قانع شده، نشانه خوبی در رابطه راهبردی انگلیس- آمریکا نیست.»
این وبگاه خبری همچنین عدم همکاری آمریکا و نزدیکترین متحدش یعنی انگلیس بر سر چنین موضوع سادهای را نشانهای وحشتناک تلقی کرد.
این در حالی است که اظهارنظر مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در این خصوص نیز بر شائبه تشدید اختلافنظر واشنگتن-لندن دامن زد.
پمپئو به فاکس نیوز درباره توقیف نفتکش متخلف انگلیسی در تنگه هرمز گفته بود: بریتانیا باید خود مراقب کشتیهایش باشد. مسئولیت حفاظت از کشتیهای بریتانیایی برعهده این کشور است نه ایالات متحده آمریکا.
اما قصه این اختلاف از کجا آغاز شد؛ ایده تشکیل ائتلاف اروپایی به موازات ائتلاف آمریکایی از کجا آمد و تفاوت این دو در چیست؟
لندن؛ مبتکر ائتلافهای موازیوقتی تفنگداران دریایی انگلیس در ۴ جولای (۱۳ تیر)، نفتکش گریس ۱ ایران را در جبلالطارق توقیف کردند؛ وقتی در ۸ جولای (۱۷ تیر) با طرح این ادعا که ایران دنبال انتقامجویی است، نفتکش «پاسیفیک وویاجر» خود را حین عبور از تنگه هرمز اسکورت نظامی کردند و هنگامی که در ۱۰ جولای (۱۹ تیر) با ادعای تقابل قایقهای تندرو ایرانی، نفتکش «هریتیج» را در همان محدوده اسکورت کردند؛ هیچ تردیدی باقی نماند که لندن اولین عضو ائتلاف دریایی آمریکا علیه هرمز است.
پیوستن لندن به ائتلاف و اتکا به این فرضیه که سایر کشورهای اروپایی هم در نهایت به واسطه حسن رابطه راهبردی با واشنگتن، به این کار راضی خواهند شد؛ پیشبرد نقشه آمریکا را امری ساده جلوه میداد. اما ترس اتحادیه اروپا از اینکه مبادا با پیوستن به کارزار فشار، برجام به مخاطره بیفتد و سودای فرانسه و آلمان برای کاهش وابستگی نظامی به آمریکا، مانعی بزرگ برای این کار محسوب شد.
این درحالی است که پمپئو به طور مستقیم یا به کنایه از فرانسه، آلمان، ژاپن، کره جنوبی و حتی چین برای پیوستن به ائتلاف بینالمللی تحت فرماندهی آمریکا دعوت کرده بود.
از سوی دیگر انگلیس هم به گفته خودش به برجام پایبند است و اگر به تداوم تنشها با ایران ادامه دهد؛ به تضعیف توافق هستهای متهم خواهد شد. پس این کشور سر بزنگاه تصمیم گرفت با پیشنهادی اغوا کننده سراغ شرکای اروپایی برود که تب استقلال از آمریکا را دارند.
این بود که جرمی هانت وزیر خارجه سابق انگلیس برای اولین بار پیشنهاد داد به موازات طرح آمریکایی، اروپاییها هم ائتلاف خود را در تنگه هرمز تشکیل بدهند- ائتلافی که کشورهای منطقه را نیز دخیل کرده و به نوعی بینالمللی تلقی میشد.
اروپا و جملهبندی معکوسظاهراً طرح به مذاق شرکای اروپایی که به دنبال قدرتنمایی بودند خوش آمد چراکه به گفته کارشناسان با حمایت گسترده آنها روبرو شد.
مثلا هایکو ماس وزیر خارجه آلمان در این باره گفته بود: صراحتاً گفتهایم که با کارزار فشار حداکثری آمریکا همراه نمیشویم. تلاشهای ما در منطقه باید منحصراً اروپایی باشد. مادامیکه چند و چون این ماموریت (ائتلاف دریایی) را ندانیم به آن ملحق نمیشویم.
فرانسه هم گفته بود ماموریت اروپاییها از طرح آمریکایی جدا است و هدف از آن تحریک ایران نخواهد بود.
با این حساب، حفظ برجام بهانه است و اروپاییها هم از سهمخواهی در خلیج فارس و تنگه هرمز ابایی ندارند و شاید بهتر است بگوییم وقتی سفرهای پهن میشود، هیچکس از دست بردن به آن امتناع نخواهد کرد. همه آنها متفقالقول هستند که باید امنیت کشتیرانی در منطقه تضمین شود و این وجه اشتراک موضوع کم اهمیتی نیست.
سنگی که آمریکا به آب انداختهانت هیچگاه به طور مستقیم نگفت ائتلاف اروپایی خلیج فارس محتاج همکاری با آمریکا است اما در همان موقع هم تاکید کرد هرگونه تلاش اروپایی در این زمینه با آمریکا هماهنگ خواهد شد.
این در حالی است که دامینیک راب وزیر خارجه جدید انگلیس تاکید کرد این ابتکار عمل اروپایی برای تاثیرپذیری هرچه بیشتر به دنبال جلب حمایت آمریکا است.
پس دعوای اروپا و آمریکا نه بر سر دستدرازی به هرمز بلکه درباب نحوه فرماندهی آن است. این در حالی است که آمریکا از همان ابتدا گفته بود قرار نیست اعتبار پرچم خود را به کشتیهای عبوری از تنگه هرمز بدهد اما کشتیهای کنترل و فرماندهی خود را در اختیار ائتلاف میگذارد و با آنها مشارکت اطلاعاتی خواهد داشت. نفتکش هریتیج نیز با اتکا به کمک اطلاعاتی آمریکا اسکورت شد.
به این ترتیب، ائتلاف اروپایی باشد یا آمریکایی فرقی ندارد؛ هدف نهایی به چالش کشیدن تسلط ایران بر آبراه حیاتی هرمز است و در این میان، نقش انگلیس پل زدن میان آمریکا و اتحادیه اروپا برای تحقق این خواسته است و همه آنچه که از اختلاف لندن-واشنگتن رسانهای شده، جنگ زرگری برای انحراف افکار عمومی است و چه بسا اتحادیه اروپا هم به تدام این نقش راضی است چراکه تحت عناوین دهن پر کنی چون «استقلال عمل» و «عدم پیوستن به کارزار فشار» و در عین حال «لزوم تضمین امنیت کشتیرانی» اتهام ضربه زدن به «برجام» را از خود دور میکند؛ و با ظاهری معصوم سر سفره خلیج فارس مینشیند.
کل ماجرا شبیه این است که آمریکا سنگی را به آب انداخته، خلیجفارس را متلاطم کرده و بهترین فرصت را برای ماهیگیری پیش آورده است. اگر اتهام چین علیه آمریکا مبنی بر دامن زن به رقابت میان کشورهای بزرگ را جدی بگیریم، رویای سهمخواهی از خلیج فارس این رقابت را جدیتر کرده و همه قدرتهای جهانی از جمله روسیه و چین را به گود بازی کشانده است. در جدی گرفتن این بازی همین بس که روسیه هم روز دوشنبه سند «مفهوم امنیت جمعی در خلیج فارس» را به شورای امنیت ارائه داد و از طرح های سازنده مشابه نیز استقبال کرد- سندی که از قبل حمایت چین را نیز جلب کرده است.
مسکو در سند پیشنهادی خود میگوید: ایجاد یک سیستم امنیتی در خلیج فارس ممکن است با برگزاری رایزنیهای دو جانبه و چند جانبه میان طرفین دخیل آغاز شود که شامل کشورهای «منطقهای و فرامنطقهای» و سازمانهایی مانند شورای امنیت، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس میشود.
این در حالی است که محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران پیشتر گفته بود: ما یکهزار و ۵۰۰ مایل خط ساحلی با خلیج فارس داریم، ما آنجا هستیم و نمی دانم ارتباط دیگران برای حضور در آن آبها چیست؟ ما (ایران) امنیت و ثبات این منطقه را فراهم کرده ایم و از نظر ما ثبات و امنیت این منطقه بایستی توسط «کشورهای منطقه» از جمله ایران تامین شود.
روسیه هم نمیخواهد ابتکار عمل به دست رقبا بیفتد و این شاید برای ایران بهتر باشد اما عالی نیست. در واقع امنیت این پهنه آبی در صورتی امنیتی پایدار خواهد بود که کشورهای منطقه خود تأمین کننده آن باشند. هر نوع مداخله خارجی در امنیت این منطقه منجر به تأمین امنیت درازمدت آن نخواهد شد و زمینه رقابت تسلیحاتی بیشتر و افزایش بی اعتمادی کشورهای منطقه را باعث خواهد شد.