سرویس سیاست حلقه وصل - «وبلاگ حلقه وصل» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی حلقه وصل همراه باشید.
***
«عاملان گرانی» نظارت بر قیمتها را کسر شأن میدانند
«علیرضا علویتبار»، فعال اصلاحطلب و از تئوریسینهای جریان سیاسی خاص به تازگی طی اظهاراتی در یک نشست با عنوان «توسعه ایران، چالش های گذشته، امیدهای آینده» با اشاره تلویحی به مسئله گرانی گفته است:
«در ایران جریان قدرتمندی وجود داشته که به دلیل مخالفتش با علوم اجتماعی مجبور بوده در سیاستگذاری های خود به نظریه مادون علم رجوع کند. مثلا اگر دیدگاه اقتصادی شما این باشد که تورم یک پدیده کلان است، بین تورم با گران فروشی فرق می گذارید. آن موقع دیگر شما برای مقابله با تورم یقه بقال را نمی گیرید. وقتی به سراغ تنبیه فروشنده می روید یعنی اینکه نگاه شما نسبت به تورم نگاه خُرد است و فکر می کنید که تورم نتیجه گرانتر فروختن کالا توسط یک فروشنده است. در حالی که مفهوم تورم اصلا این نیست. مفهوم تورم افزایش عمومی قیمت ها است که یک متغیر کلان دارد.»
به گزارش جماران، او در این اظهارات همچنین گفته است:
«ما در سال های بعد از انقلاب کاملا گرایش های ایدئولوژیک متفاوت داشته ایم. دعوای ایدئولوژیک را باید خیلی جدی گرفت. خیلی وقت ها بحث های آن بیرون نمی آید اما واقعیت این است که بر سر خیلی از مسائل با هم اختلافات جدی دارند که در پیشنهادهای آنها خود را نشان می دهد. اگرچه همه سعی می کنند برای حرف خودشان توجیه دینی پیدا کنند. این خاصیت همه ادیان بزرگ است که قابلیت تفسیرهای متعارض دارند.»[1]
*شاید رُکتر از این ممکن نبود تا مردم این حقیقت را بفهمند که چرا ستاد مشترک اصلاحطلبان و دولت حاضر به نظارت بر قیمتها نیست و در مقابل رَم کردن اسب لجام گسیخته قیمتها، صمٌبکم نشسته است و کاری نمیکند؟!
بله! آنها همانطور که علویتبار تصریح کرده است، مقابله با گرانفروشی را عملی دون شأن میدانند و معتقدند باید سیبیل نیچهای و ریش پروفسوری گذاشت، در زیر کولرهای گازی نشست و با تئوریهای کاغذی به جنگ تورم رفت.
این در حالی است که بر خلاف ریشخندی که در کلام علویتبار خطاب به معتقدان به نظارت بر قیمتها وجود دارد؛ امر گرانفروشی و امر تورم هر دو از مفاهیم اقتصاد هستند که برخورد با هریک راهکار خاص خودش را دارد.
در واقع، یک دولت سالم هرگز به خود اجازه نمیدهد که در مقابل گران شدن یک شبه قیمت لبنیات، دوبرابر شدن ناگهانی قیمت گوشت و ارائه خودرو به قیمت دلبخواهی؛ سکوت کند و این رفتارها را ناشی از تورّم بداند!
پیش از علویتبار، عباس آخوندی، وزیر سابق راه نیز در یادداشتی به تمجید از سیاست دولت مبنی بر عدم نظارت بر قیمتها پرداخته و گفته بود: مگر چقدر باید هزینه داد تا این موضوع درک شود که اقتصاد متمرکز شکست خورده است. مگر نگاه دولتی و کنترلی و متمرکز در عرصه اقتصاد، تا به حال در اقتصاد ایران یک بار هم جواب داده است که این دفعه دوم آن باشد؟ … کماکان معتقدم که قوانین اقتصادی پابرجاست و تنها با تغییر اولویتها روبهرو هستیم. باز هم کماکان معتقدم که در این زمینه، بهترین رویه و نگاه اقتصادی، اقتصاد آزاد و رقابتی است که در همه جا موفقیت خودش را اثبات کرده است.[2]
در همین حال برخی از نمایندگان مجلس نیز از جلوگیری دولت از نظارت بر قیمتها و شائبه همکاری دولت با مافیای ثروت در ماجرای گرانی صحبت کردهاند و حتی از این گفتهاند که مردم در بحث گرانیها به دولت شک کردهاند.[3]
ذکر این نکته ضروریست که جدای از مباحث مربوط به چیستی تورم و فواید و ضررهای آن در اقتصاد که البته دولت آقای روحانی کارنامه روشنی هم در این زمینه ندارد؛ بایستی اشاره کرد که در کنار تورّم، مبحث گرانی و دیوانگی قیمتی یک مبحث غیر قابل انکار در اقتصاد سیاسی است که به دو دلیل نقدینگی زیاد و طمع سود بیشتر در سایه عدم نظارت شکل میگیرد.
به این معنی که از آنجا که بازار در اقتصاد، محفلی هوشمند ارزیابی میشود و این محفل هوشمند نیز بصورت ذاتی علاقه به کسب سود بیشتر دارد؛ هنگامی که نظارتی در کار نباشد و پول حیران یا همان نقدینگی نیز در دست مردم زیاد باشد؛ لجام از دهان قیمتها برداشته میشود و یک سونامی برای بلعیدن نقدینگی شکل میگیرد.
معالوصف اما آدام اسمیتیها یا چهرههایی که به تئوری اقتصادی آدام اسمیت مبنی بر عدم مداخله حکومت در بازار معتقدند؛ از این میگویند که نباید در بازار دخالت کرد زیرا این نظام عرضه و تقاضاست که به قیمتها نظام میدهد.
این در حالی است که آنها اثر شوک را در این تئوری در نظر نمیگیرند و متوجه نیستند که اثر شوک تا رسیدن قیمتها به نقطه تعادل میتواند موجب هر اتفاق سوئی بشود.
ضمن اینکه در نظام فکری آدام اسمیتیها هیچ جایی برای قشرهای کمدرآمد و مقوله عدالت وجود ندارد و آنها به این سؤال پاسخ نمیدهند که افراد ناتوان برای شرکت در کورس عرضه و تقاضای بازار، برای تأمین زندگی خود چه باید بکنند؟!
حقیقتی جالب که رگهای از آنرا میتوان در اعتراض عباس آخوندی به ماجرای مسکن مهر دید که چگونه آنرا «مداخله» عنوان میکند.
مفاسد پیش آمده در ماجرای ارز 4200 تومانی نیز رگه دیگری از حقیقت پیشگفته است که نشان میدهد عدم نظارت دولت در بازار چه مفاسدی را به دنبال خواهد داشت.
***
کنسرت آواز دشتی وزیر بهداشت!
«سعید نمکی»، وزیر بهداشت به تازگی در اظهاراتی که خبرگزاری ایسنا آنها را منتشر کرد، گفته است: سرمایه عظیم اجتماعی در دوران دفاع مقدس، دارد به بیاعتمادی عمومی بدل میشود!
او همچنین میافزاید:
«امروز چگونه میخواهیم به پدر شهیدی بگوییم که برخی رفتهاند 2 میلیون یورو استنت قلبی وارد کنند، اما به جایش کابل برق آوردهاند و در لحظه هم طوری کارها را هماهنگ کردند که تا ما مطلع میشویم از مرز رفتهاند.»
نمکی با تأکید بر «پا به رکاب بودن دانشجویان برای رفتن»! تصریح کرده است: «من به عنوان وزیر بهداشت مدتهاسته که خواب از چشمم رفته تا بتوانم برای مردم داروهای اساسی را تهیه کنم.»
وزیر بهداشت این را هم گفته است که «وقتی به شهرستانها و بر سر مزار شهدا میروم در درونم از شرمساری گریه میکنم.»[4]
*این اظهارات نومیدانه و تاریک دکتر نمکی در حالیست که او چند هفته قبل با انتقاد از نشر برخی اخبار بد در ساحت جامعه گفته بود: بارها از دوستانم در سازمان صدا و سیما خواهش کردهام که تولیدات خود را با پیام های شادمان کننده به جامعه عرضه کنید.
او تصریح کرده بود: -اینکه- تمام غمها، غصه ها، انفجار و خونریزی را به ذهن خسته مردم منتقل کنیم، اشتباه است.
دکتر نمکی در آن صحبتهای خوب حتی معترض گوشههای غمانگیز موسیقی ایرانی هم شده بود و با غمگنانه نامیدن «آواز دشتی» گفته بود: هنر همواره آرام کننده روان یک جامعه نیست، بلکه بیانگر درون پریشان یا آرام یک جامعه است و عدهای میپرسند که چرا موسیقی ایران اینقدر گوشههای غم انگیز دارد. به عنوان نمونه، آواز دشتی غم انگیز است چون این سرزمین همواره مورد هجوم، پر از غم و اندوه و هجمه و گاهی اوقات شادی و نشاط بوده است.[5]
ما قضاوت درباره این سطح از تناقض و سیاه و غمگین شدن رویکردها در صحبتهای دکتر نمکی تنها ظرف چند هفته را بر عهده مخاطبان محترم وا میگذاریم...
جالب است که صحبتهای نمکی مبنی بر بیخوابی شبانه و شرمساری و گریه و دغدغه از بابت عدم تأمین دارو در حالی است که 3 روز قبل از این اظهارات؛ علی ربیعی، سخنگوی دولت طی یادداشتی در روزنامه ایران تأکید کرده بود که ایران اسلامی به گواه بانک جهانی در واکسیناسیون سهگانه قبل از 12 ماهگی در سال 2017 در جایگاه بالای منطقه و جهان قرار دارد و چرا رسانهها از موفقیتهای دولت سخن نمیگویند؟![6]
ما در این لحظه 2 پیشنهاد را نیز ارائه میکنیم:
اول اینکه آقایان ربیعی و نمکی با یکدیگر گعده دوستانه بگذارند تا هماهنگی موضع در بیان دستاوردهای حوزه بهداشت و درمان کشور بیشتر شود و پدیده شوم «سیاهنمایی» و بزرگنمایی مشکلات به گردن منتقدین نیافتد.
و ثانیا این نکته را هم به دکتر نمکی عزیز عرض میکنیم که کلمه «وزیر» از «وزر» به معنای سختی میآید.
یعنی وزیر کسی است که بایستی بخاطر مردم، بارهای سخت را بر دوش بکشد.
فیالجمله اینکه هیچ سلطان و وزیر و رئیسجمهوری در طول تاریخ نبوده است که هر شب به راحتی بخوابد و هیچ مشکلی در تأمین مایحتاج مردمش نداشته باشد و تهدیدات مختلف را از سر نگذرانده باشد.
اما نکته اینجاست که عمده این رجال و سلاطین، دلمشغولیهای همیشگی خود را با مردم تقسیم نمیکردند چون به وضوح میدانستند این کار نهتنها نتیجهای جز سیاهنمایی و تخریب ذهن مردم نخواهد داشت بلکه اثرات مثبت خدمات آنها را نیز در ذهن مردم از بین میبرد.
به زعم ما وزیر محترم بهداشت بر سر یک دوراهی قرار دارد... اینکه مردم از شنیدن دستاوردهای بهداشتی و سلامت کشور و امنیت دارویی ایران شادمان باشند یا اینکه با شنیدن دلمشغولیهای دکتر نمکی، هوای دلشان ابری شود...
***
آنها مسئولیت وضع موجود را نمیپذیرند
علاقه اصلاحطلبان به حکمرانی در «عصر مفرغ»!
«حمیدرضا جلاییپور»، فعال چپ و از جامعهشناسان اصلاحطلب در بخشی از مصاحبه خود با شماره سهشنبه گذشته روزنامه شرق پیرامون مسئولیت اصلاحطلبان در وضع موجود با عنایت به حضور آنها در 3 دولت سازندگی، اصلاحات و اعتدال و ایضا مجلس و شورای شهر با رأی اکثریت مردم اظهار کرده است:
«اکثریت مردمی که شما میفرمایید در انتخابات هاشمی، خاتمی و روحانی تعیین کننده بودند، روی چه مقدار از قدرت نظام سیاسی مؤثر بودند؟ روی یک چهارم قدرت و تصمیمگیری مؤثر بودند. قدرت کجاست؟ قدرت در قوای نظامی، در قوای اطلاعاتی، در مؤسسات بزرگ تبلیغاتی و فرهنگی مثل صدا و سیما و در هلدینگ های بزرگ اقتصادی و غیر دولتی و قدرت در تعیین سیاست خارجی است.»
او در بخش دیگری از اظهارات خود در همین رابطه میگوید:
«در صحنه سیاسی پیدا کردن مقصر کار سختی نیست. افراد و نهادهایی که بیشتر قدرت دارند، بیشتر مسئول و مقصر هستند. به عنوان نمونه مردم به رئیس جمهور رأی میدهند، او به دنبال توافق برجام میرود بعد هنوز جوهرش خشک نشده سفارت یک کشور خارجی آتش زده میشود و به جای انجام برجام اقتصادی، برجام اصلی(خصوصا با اقدام نابخردانه خروج یک طرفه ترامپ از برجام) هم به دستانداز میافتد. یا مردم به نمایندگان مجلس رأی میدهند ولی مجلس در جریان خطیرترین امور کشور(که این روزها سیاست خارجی باشد) نیست و مصوبات مجلس با مانع روبهرو میشود. یا مردم به اعضای شورای شهر رأی میدهند ولی این شورا توانایی ندارد برای خیابانهای شهر نامگذاری کند. اینجا روشن است مسئولیت با چه کسانی است؟»
*آقای جلاییپور حکما جامعه مخاطبان را با «شهر احمقهای رمان پینوکیو» اشتباه گرفتهاند!
زیرا اولا پذیرش مسئولیت در سیاست و دموکراسی یک اصل بدیهی در تمام جهان است که گویا اصلاحطلبان هیچ انقیادی نسبت به آن ندارند، ثانیا مردم متوجه این نمایش خیمهشب بازی هستند که در شب تبلیغات انتخاباتی دولتهای سازندگی و اصلاحات و اعتدال، آقایان چیزی درباره بیتأثیری رأی و قدرت صدا و سیما و بیپولی دولت نمیگفتند و ثالثا اصلاحطلبان باید توضیح بدهند که با این بهانههای عجیب چگونه آنهمه انتقاد به دشمن اصلی خود یعنی محمود احمدینژاد را توجیه خواهند کرد و آیا احمدینژاد هم نمیتواند همین توجیهات را در پاسخ تمام نقدهای ما و اصلاحطلبان مطرح کند؟!
مسئله اصلیتر اما اثبات تحلیل مهمی است که با خوانش صحبتهای جلاییپور فهم میشود و جریان اصلاحات همواره سعی در کتمان آن دارد...
و آن اینکه عدهای معتقدند چپها در ورای گفتمان ماتیک مالیده و ژستهای خود پیرامون آزادی و دموکراسی و احترام به انتخاب مردم، اما باطنی کاملا استبدادی و تمامیتخواه و قانونشکن دارند و اصلاحات مد نظر آنها نیز به همین فضا ختم خواهد شد.
یک نگاه ساده به حاقّ اظهارات جلاییپور و صحبتهای هم مزاج سایر دوستان او در روزهای اخیر به وضوح نشان میدهد که چپها چگونه هنگامیکه در دولت و مجلس و شورای شهر به قدرت میرسند انتظار دارند حاکم بی قید و بند کشور باشند، صدا و سیما را به یوغ بندگی خود بکشند، هیچ قانونی را در قانونگذاری رعایت نکنند، ریاستجمهوری را مادامالعمر کنند، اختیاردار کل قوای نظامی باشند و نهادهای ناظر قانونگذاری که در ایران دستاورد مشروطه هستند را زیر گیوتین ببرند.
فیالواقع با فضایی که جلاییپور در بخش دوم صحبتهای خود به آن اشاره میکند، نه تنها ایران که هر حکومتی به عصر مفرغ باز خواهد گشت، نظامی جنگلین حکمفرما خواهد شد و پادشاهان اسطورهای که هرگز این میزان اختیار را نداشتند، دوباره سر از خاک برخواهند داشت و ایوانهای کسری و مدائن در گسترهای وسیعتر برپا خواهند شد.
جدای از اشارات غیر عقلانی جلاییپور باید دانست که بیش از 95 درصد بودجه و اختیارات کشور در اختیار دولت است و برخی تحلیلگران اساساً معتقدند همین بسط ید است که موجب طغیان برخی رؤسای جمهور میشود و آنها را برای سر دادن «أنا ربکم الاعلی» وسوسه میکند.
نظیر همین بسط ید، در امر قانون و در اختیار مجلس و شورای شهر نیز هست اما جلاییپور با بهانههایی مشابه که باطنی استبدادی دارند، اختیارات مجلس و شورای شهر را نیز سلب شده عنوان میکند تا اثبات کند اصلاحطلبان در وضع موجود کشور مقصّر نیستند!
مثال ساده برجام، که هرگز انتخاب و راهبرد نظام اسلامی نبود و در راه آن از خطوط قرمز کشور نیز عبور شد؛ یک مثال ساده است که نشان میدهد اختیارات دولت در ایران تا چه اندازه است؟
*ما در مجموعه وبلاگ حلقه وصل، پاسخ شبهه «تأثیر حمله به سفارت عربستان در برجام» را نیز پیش از این به مخاطبان محترم ارائه کردهایم و این سؤال را طرح کردهایم که چرا چپها درباره قتل "کریستور استیونز" سکوت کردهاند و ناجوانمردانه توضیح نمیدهند که چرا آمریکا علیرغم کشته شدن کارکنان ارشد سفارت خود در کشور لیبی اما همچنان در لیبی مانده است؟![7]
***
1_ https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-1212376
2_ mshrgh.ir/973691
3_ mshrgh.ir/957694
4_ https://www.isna.ir/news/98042512972/
5_ mshrgh.ir/956746
6_ mshrgh.ir/975338
7_ mshrgh.ir/974926