به گزارش حلقه وصل، «علی ملایی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
در روزهای گذشته بازداشت دختری هنجارشکن توسط پلیس در پارک خیابان تهرانپارس خبرساز شد. حادثهای که در فضای مجازی بازتاب زیادی داشت و دیدگاهها در دو جبهه متضاد در مقابل هم صفآرایی کردند و هجمه پیامها و پستها در فضای مجازی به راه افتاد. اکنون که بحث در مورد این اتفاق تا حدود زیادی فروکاسته و هیجان اولیه نشست کرده است؛ جا دارد تا با نگاه دقیقتر و موشکافانهتر به این مسئله بپردازیم و زوایای پنهان و آشکار آن را بررسی نماییم.
اما ماجرا چه بود؟ خلاصه ماجرا آنست که دو دختر و سه پسر با استعمال مواد توهمزا با وضعیت نامناسب در پارک پلیس تهرانپارس حاضر میشوند و با کشف حجاب و انجام رفتارهای زننده حساسیت حاضرین را برمیانگیزند و موجب سلبآسایش ایشان میشوند. با حضور پلیس و تذکر نیز متفرق نمیگردند و اقدام به فحاشی مینمایند. در نتیجه، رفتارشان منجر به دستگیری توسط نیروی انتظامی میشود در این جریان یکی از دختران با مقاومت اقدام به پرخاش به ماموران مینماید؛ که با برخورد ماموران مواجه میشود. انتشار فیلمی ۱۰ ثانیهای از این اقدام و مظلومنمایی برای این دختر کافی بود تا لشگر سلبریتیها و ضدانقلاب و فیکها بسیج شوند در تخطئه نیروی انتظامی، حجاب و نظام اسلامی. التهاب در فضای مجازی تا حدی پیش رفت که بر تصمیم فرمانده نیروی انتظامی تهران نیز تاثیر گذاشت و اعلام کرد دو مامور حاضر در حادثه از مسئولیت خلع شدهاند! هرچند ساعاتی بعد این حکم خطا اصلاح شد.
مقصر واقعی چه کسانی هستند؟از جهات مختلف میتوان به بررسی مقصران این حادثه پرداخت. از سویی افراد درگیر در داستان و مقصران و متخلفان مستقیم را میتوان مورد محاکمه قرار داد که این وظیفه نهادهای انتظامی و قضایی هست. اما ریشههای این اتفاقات صرفا در یک اقدام فردی خلاصه نمیشود؛ از سویی در نظام تربیتی باید توجهی دوباره کرد که چگونه نظام آموزشی که در کارنامه خود هزاران «حسین فهمیده» به جامعه تحویل داده است، در سالهای اخیر نتوانسته است به طور کامل در تربیت نیروی انسانی مقید و قانونمدار موفق باشد.
از سویی دیگر نهادهای تربیتی و مدیریتی در حوزه هنر و رسانه مورد سوال هستند که چگونه است برخی هنرپیشگان و خوانندگان و انواع دیگری از سلبریتیها با فرهنگ ایرانی بیگانهاند و همواره در بزنگاهها نقش بازوان عملیانی دشمن را دارند و جاده صاف کن و سینهچاک منافع و نظرات دشمنان انقلاب و ایران هستند و در این راستا از هرگونه استدلال و مغالطهای فروگذار نمیکنند. به عنوان مثال یکی از این اقطاب سلبریتی فضای مجازی که علیالظاهر چندان به احکام پوشش در اسلام توجهی ندارند با انتشار کلیپ مذکور و سر دادن وامصیبتا برای مجرم در حال فرار و نوازش نیروهای انتظامی در فتوایی محیرالعقول فرموده بودند تنها پزشکان به مردم محرمند! و پلیس محرم نیست پس نباید مانع مجرم در حال فرار باشد! نکته تاسف برانگیز آنجایی است که نهادهای متولی امر از جمله وزارت ارشاد نه برخوردی با این افراد دارند و نه توجیهشان مینمایند تا دفعات بعدی از این اقدامات پرهیز کنند.
از مسئولیت سه نهاد فوقالذکر اگر بگذریم به قصور و تقصیر در نهادی میرسیم که میتوان بزرگترین نقش را در حوادث این چنینی برای آن قائل شد و آن نهادی نیست جز نهاد کنترل و مدیریت فضای مجازی کشور؛ که مشاهدات نشان میدهد در چند سال اخیر بزرگترین ضربات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی از این ناحیه متوجه کشور شده است. میتوان گفت عدم بومیسازی و استانداردسازی شبکههای اجتماعی و حمایت کامل از پیامرسانهای دشمن توسط مسئولان بیشترین نقش را در چنین حوادثی داشته به طوری که نقش دیگر عوامل را به حاشیه برده و کمرنگ کرده است.
نقش فضای مجازی در ترویج ناهنجاریدر تمام اضلاع حوادث این چنینی نقش نامدیریتی و یلگی فضای مجازی به وضوح بر آگاهان مشهود است و این گونه است که فضای مجازی غیراستاندارد، باتلاق جامعه امروز گشته که ارزشها را میبلعد و ناهنجاریها را به جامعه تزریق مینماید. اگر در همین حادثه اخیر دقیق شویم میبینیم:
بخشی ازحادثه ناشی از جوانان و نوجوانانی هنجارشکن است که جامعهگریزی در آنها نهادینه شده و لاجرم بر ارزشهای جامعه شوریدهاند، حال این آموزه و این کژبنیاد را در کجا آموختهاند جز در فضای مجازی که بیحساب و کتاب بوده و هیچگونه مدیریتی بر آن نیست و هر رفتار ناشایستی در آن سزوار گشته و هر عمل نیکویی در آن مورد تمسخر و تخطئه قرار میگیرد؟!
بخش دیگر حادثه ناشی از فشار و جریانسازی دشمنان ملت و استکبار جهانی است که قصد نابودی ارزشهای انسانی را داشته و ایران را بزرگترین دژ حامی آن میدانند. لذا از هرگونه حمله و تخریب ناجوانمردانه علیه آن فروگذار نمیکنند. حال فضای رها شده و بیبند و بار مجازی کشور ما بهترین بستر برای این دشمن قدار است، از سویی مدیریتش دست اوست و از سوی دیگر به وسیله آن صفحات مختلف ایجاد کرده و مردم را علیه هنجارهای جامعه میشوراند. از طرفی دیگر با هزاران و میلیونها اکانت فیک به حمایت از هجمههای ضددینی و مبارزه با ارزشهای اسلامی و ایرانی میپردازد، از سویی دیگر همین شبکهها بستر خوب و مناسب برای جذب و تربیت نیرو برای اهداف ایشان میباشد به طوری که از حد رفتارهای هنجارشکنانه فراتر رفته از این شبکهها برای اعمال تروریستی استفاده مینمایند.
اصولا سلبریتی به مفهوم نویناش در ایران، زاده همین شبکههای اجتماعی است و تا بیش از آن در ایران ستارههای سینما و ورزش و... چندان نقش پررنگی در نقشدهی جریانهای اجتماعی نداشتهاند ولی به لطف شبکههای اجتماعی هر کدام با صفحاتی با چندین میلیون مخاطب دست به جهتدهی مردم در مسائل مختلف میزنند در حالی که نه کوچکترین آگاهی نسبت به رسانه دارند و نه تخصصی در موضوعی که پست میگذارند ولی شهوت شهرت و جنجالآفرینی و بعضا هدایت شدن از بیرون باعث چنین اقداماتی میشود و نمونهاش همین اتفاق اخیر است که پستهای متعددی به نفع مجرمین در صفحات این افراد منتشر شد. این بیسامانی و بیصاحبی شبکههای اجتماعی و در حقیقت این شبکههای دشمنبنیاد که ما آزادانه به آنها امکان فعالیت دادهایم، موجب ایجاد ساختاری ناشایستهسالار در فضای فکری متاثرین از آن شده و مشاهده میشود که نظر یک هنرپیشه درجه۳ و۴ با مدرک دیپلم که توانسته در فضای مجازی به وسیله جنجالآفرینی یا کلیپهای خارج از عرف مخاطبینی کسب کند، بیشتر از نظر تمام اندیشمندان در حوزه مربوطه دیده و شنیده میشود و این چیزی جز تباهی و نابودی جامعه در پی نخواهد داشت.
غوغاسالاری و هیاهوی این شبکهها در ابعاد منفی آنقدر زیاد است که مسئولان را به اشتباه میاندازد. در همین حادثه مشاهده کردیم که شلوغکاری این شبکهها بیتاثیر نبود و فرمانده انتظامی تهران بزرگ اقدام به تنبیه ماموران به دلیل انجام وظیفه نمود! هرچند این اقدام ظرف چند ساعت تصحیح شد ولی نشان میدهد تا چه حد این شبکهها، که از طریق دشمن کنترل میشوند، میتوانند بر تصمیمات مسئولان کشوری تاثیر بگذارند و آن را از مسیر صحیح منحرف نمایند.
موارد فوق به روشنی آشکار میسازد در حادثه پیش آمده و حوادث این چنینی بزرگترین خاطی و مسئول حادثه مسئولان فضای مجازی کشور هستند که آن را این گونه رها ساخته و کلید آن را در اختیار دشمنان قسم خورده انقلاب قرار دادهاند و امروز دیگر بر همگان آشکار است که در رأس حمایت از این شبکهها دولت و نهاد وزارت ارتباطات قرار دارد که علیرغم ضدیت این شبکهها با منافع ملی از آنان حمایت میکنند ولی از طرفی کمترین حمایت از شبکههای اجتماعی داخلی صورت نمیپذیرد و بعضا سنگاندازی نیز صورت میگیرد. پروژه شبکه ملی اطلاعات بر زمین مانده و اصولا پروژه ملی برای حمایت و بومیسازی شبکههای اجتماعی داخلی وجود ندارد. دولتی که برای حمایت از کارخانههای خودروسازی که ۵۰ سال انحصار خودرو را در کشور دارند سنگ تمام میگذارد با شبکههای اجتماعی بومی مانند فرزند ناخوانده رفتار میکند! دولت با انواع حمایتهای مادی و معنوی از برخی از شبکههای اجتماعی خارجی که خود وصل به منابع قدرت خارجی هستند و با صرف صدها میلیارد برای حفظ یک شبکه اجتماعی خارجی که حاضر نیست به قوانین ایران تمکین کند، زمانی که به شبکه های اجتماعی داخلی میرسد به جای آن که تعصب نسبت به آن نشان دهد و آن را پروژه ملی مانند مسئله موشک و فراتر از آن ببیند به ناگاه نگاههای لیبرالیستی و بازار آزادی از خود نشان میدهد و انتظار دارد که بخش خصوصی بیاید و چنان سرمایهگذاری در بخشی که حاکمیت حامی اینچنینی رقیب خارجی آنست بنماید که بتواند آن را شکست دهد!
امروز عملا در حوزه اینترنت و شبکههای اجتماعی، سیاستهای دشمن اجرا میشود و اسناد بالادستی نظام مورد بی مهری قرار میگیرد. ما شاهد یک تهاجم فرهنگی دولتی هستیم! یعنی به دست خودمان ابزار دشمن را در کشورمان توسعه داده و تقویت کرده و از سرویسهای داخلی حمایت واقعی نکردهایم. امروز کشور تا حد زیادی به اشغال سایبری دشمن درآمده و به وسیله شبکههای فاسد دشمن مانند اینستاگرام که اگر نگوییم با حمایت، حداقل در سایه غفلت وزارت ارتباطات و شورای عالی فضای مجازی فعالیت میکند، برای دشمن نیرو تربیت میکنیم و تا این وضعیت خیانت بار برقرار است باید شاهد حوادث این چنینی و بدتر از آن باشیم.