*بعد از ماجرای بابایی (اینجا بخوانید)، از شما به عنوان فردی که او را به استقلال آورد، یاد میشود. آیا این مسئله صحت دارد؟ خیر، آقای بابایی قبل از من در استقلال بود و آقای فتحا... زاده به ایشان حکم مشاور داده بود. وقتی من در شهریور سال ۸۷ آمدم، محمودرضا بابایی مشاور استقلال بود. من بعد از آشنایی با ایشان دیدم که پسر خوبی است و به عنوان مشاور از وجودش استفاده کردم.
*یعنی زمان شما سمت مدیریتی نداشت؟ خیر، همان طور که گفتم، آقای فتحا... زاده ایشان را آورد، ولی نمیدانم چرا گفته آشتیانی بابایی را آورد. در دوره آقای احمدینژاد مسئولان وقت از افرادی تحت عنوان مشاوران جوان استفاده میکردند و بابایی هم به نوعی در راستای همان موج به کار گرفته شد. البته انصافاً این را بگویم که طی دوران حضورش به عنوان مشاور هرگز حتی یک حرکت خلاف ادب، اصول و اخلاق از بابایی ندیدم. خدا به هرکس نعمتهای خاصی میدهد و به محمودرضا بابایی هم هوش بالایی داده که از آن استفاده میکند. در دوره من ایشان مدیر نبود بلکه نقش مشاور را داشت. حالا من یک سؤال از شما بپرسم؟
*بفرمایید. تأکید میکنم از بابایی هیچ حرکت بدی ندیدم، ولی سؤالم اینجاست؛ این آقایانی که علیه او حرف میزنند، چرا بعد از رفتن من مانع کارش نشدند؟ چطور بابایی وقتی آقای فتحا... زاده بازگشت، باز هم سمت گرفت؟ چرا در دوران افشارزاده هم حضور داشت؟ چرا در دوره آقای افتخاری هم به نوعی دیگر در جریان بود؟
*شما در سال ۸۸ حمایت ویژهای از محمودرضا بابایی کردید و وقتی امیر قلعهنویی گفت «یک بچه برای استقلال تصمیم میگیرد» در موضعی قاطع گفتید: «همین بچه شما را سرمربی تیم ملی کرد.» آیا نمیخواهید این جعبه سیاه را بازگشایی کنید؟ اتفاقاً بهتر است جعبه سیاه سرمربی شدن امیر قلعهنویی در تیم ملی همچنان بسته بماند. ارزش موضوع فوق به این است که بسته بماند. البته کسانی که باید در مورد آن ماجرا بدانند، خودشان میدانند چه وقایعی در آن مقطع رخ داد.
*پس روابط خاص در پست گرفتن بابایی نقشی نداشت؟ نه، اصلاً. پدرش یک کارمند شریف بازنشسته است و برادرش هم انسان موجهی است. از خودش هم من هیچ مورد بدی ندیدهام. به جای باز کردن صندوقچه اسرار، از تواناییهای همدیگر استفاده کنیم. حسادت به توانایی یک فرد نشأت گرفته از حس حسودی و توهمی است که درون خودمان قرار دارد. برایم عجیب است مگر بابایی چه جرمی مرتکب شده که همه این روزها میخواهند از او دور شوند؟ برای مثال آقای فتحا... زاده میگوید من به توصیه فلان شخص به ایشان حکم دادم. خب پس خودت این وسط چهکاره بودی؟ اگر به توصیه فلانکس حکم دادی، بیشتر از اینکه به فکر استقلال باشی، در اندیشه بقای خودت بودی. به خود من در استقلال چند بار برای گرفتن مشاوران خاص توصیه کردند، ولی زیر بار نرفتم. آقای فتحا... زاده، اگر بابایی گزینه مناسبی نبود، چرا به او حکم مشاور دادی و توصیه دیگران را پذیرفتی؟