به گزارش حلقه وصل: در نبردها و رویاروییهای بزرگ، جنگ با برقراری آتشبس تمام نمیشود، بلکه مرحله پیچیدهتری به نام «جنگ روایتها» آغاز میشود. مهم نیست، کدام طرف تیر آخر را شلیک و سرانجام کدام تپه را تصرف کرده، آنچه مهم است، توانایی هر طرف در قانع کردن افکار عمومی و چه بسا دنیا به دستیابی پیروزی یا حداقل عدم شکست است.
این همان نبردی است که «حزبالله» و «اسرائیل» بعد از رویارویی اخیر در لبنان درگیر آن هستند.
کدام طرف پیروز میدان شد؟ آیا اسرائیل که آغازگر جنگ بود و تلاش کرد، اهدافش را در آن محقق کند یا حزبالله که ایستادگی کرد و متحمل خسارات شد؟
برای پاسخ به این سؤال مهم باید جنگ را بر اساس شرایط و اهداف راهبردی که هریک از طرفها برای خود در آن وضع کردند، بررسی کرد.
روایت پیروزی نتانیاهو در جنگ، از توهم تا واقعیت
در سیاست، موضوع فقط حقیقت نیست، بلکه نحوه بیان آن هم مطرح است، آن هم طوریکه دیگران آن را بپذیرند. در زمانی که اسرائیل خود را مجبور دید، از میدان جنگ با حزبالله عقبنشینی کند، روی میز سران رژیم صهیونیستی یک گزینه بیشتر وجود نداشت، بیان «روایت پیروزی» حتی اگر همه وقایع نظامی و سیاسی بر خلاف آن باشند.
«بنیامین نتانیاهو»، روباهی که زندگی سیاسیاش بر گفتمان «قومی» و «وعدههای بزرگ» مبتنی است، هیچ فرصتی را برای اعلام پیروزی از دست نداد.
مقابل اسرائیلیها ایستاد تا تأکید کند، ارتش اسرائیل ضربهای کمرشکن به حزبالله وارد کرده و جنگ اهدافش را محقق کرده، اما در میان سخنرانیهای آتشیناش واقعیت دیگری در میدان خودنمایی میکرد: «حزبالله شکست نخورده و بازدارندگی مورد نظر به دست نیامده است.»
پس اسرائیل نتوانسته، هیچ یک از اهداف راهبردی خود را محقق کند.
نتانیاهو دست و پا زدن برای القای پیروزی بهدست نیامده
نتانیاهو بعد از 7 اکتبر 2023 خود را در سختترین و دشوارترین شرایط زندگی سیاسی خود یافت. برای اولین بار دیگر «سیاستمدار شکستناپذیر» نبود، بلکه سیاستمداری در محاصره بود که با خشم داخلی بیسابقه و فشارهای بینالمللی فزاینده و بحرانهای مختلف مواجه بود که کابینهاش را هم تهدید میکرد، به همین دلیل گزینهای جز روایت پیروزی نداشت، حتی اگر با هیچ حقیقت و واقعیتی هم منطبق نباشد.
نتانیاهو از «ضربات سنگین به توانمندیهای حزبالله» سخن گفت، اما گزارشهای نظامی اسرائیلی عکس آن را میگفتند. رسانههای عبری زبان از روزنامه «هاآرتص» گرفته تا کانال 12 این رژیم، اذعان کردند که حزبالله همچنان توانمندی موشکی خود را حفظ کرده و آماده ادامه جنگ است.
«آموس مالکا»، رئیس پیشین دایره اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل صراحتا میگوید: «نمیتوانیم، تهدید موشکی حزبالله را از بین ببریم»، پس نتانیاهو از چه پیروزی سخن میگوید.
وقتی «اسرائیل کاتز»، وزیر جنگ اسرائیل گفت: «نیازی به اعتراض و مخالفت علنی کسی نیست، اظهارات هرتزی هالیوی به اندازه کافی گویای همه چیز است»، میدانست، چه میگوید. او طی ماههای جنگ در اتاق عملیات بود و گزارشها را روزانه را رصد میکرد و میدیدید، چگونه اسرائیل توان تحقق اهدافش را ندارد.
همه این دادهها سران اسرائیل را مقابل چالش بزرگی قرار داده بود: چگونه میتوان از پیروزی سخن گفت، درحالی که شهرکنشینان شمال همچنان آواره هستند و آنانکه ماندهاند، هر روز از وحشت موشکهای حزبالله به پناهگاهها فرار میکنند؟ پس چه اهدافی در جنگ با لبنان محقق شده است؟
اهدافی که محقق نشدند و بازدارندگی که به دست نیامد
زمانیکه رویاروییهای اسرائیل با حزبالله کلید خورد، سران این رژیم مجموعه اهداف راهبردی را وضع کردند که میتوان آنها را در 3 محور خلاصه کرد:
-بازگردادن بازدارندگی
اسرائیل میخواست، حزبالله بهای سنگینی پرداخت کند، طوریکه در هیچ رویارویی آیندهای ورود نکند، اگر هم ورودی کند، ورودی ضعیف و مردد باشد.
-نابودی قدرت موشکی حزبالله
دومین هدف این جنگ نابودی زیرساختهای موشکی حزبالله بود که بنابر اذعان بسیاری از مسئولان نظامی و سیاسی و تحلیلگران این رژیم این هدف محقق نشد.
- بازگرداندن ثبات به شمال
بازگرداندن ثبات به شمال مهمترین هدف اسرائیل در این جنگ بود، طوریکه بازگشت امنیت به شهرکهای شمال فلسطین اشغالی را تأمین کند و این به معنای پایان تهدید حزبالله در جبهه شمال بود.
-دستاوردهای اسرائیل بر اساس محورهای اعلام شده
در حوزه بازگرداندن بازدارندگی به اذعان رژیم این هدف محقق نشد. با وجود بمباران زیرساختهای حزبالله و ترور رهبران و شماری از فرماندهان ارشد، حزب همچنان به حملات موشکی خود تا آخرین لحظه نبرد و حتی با روندی شدیدتر و سنگینتر ادامه داد و ثابت کرد، میتواند، نبرد را تا هر زمان اقتضا کند، ادامه دهد.
-درباره تحقق هدف از بین بردن توانمندیهای موشکی حزبالله نیز باز هم به استناد اظهارات سران و رسانههای رژیم صهیونیستی، حزبالله با وجود از دست دادن فرماندهان رده اول خود از جمله «سید حسن نصرالله»، دبیرکل فقید این جنبش همچنان به حملات موشکی خود با شلیک روزانه صدها موشک ادامه داد.
- بازگرداندن بازدارندگی و ثبات به شمال؛ درباره تحقق این هدف نیز فقط کافی است، به این نکته اشاره کرد که همچنان بیش از 60 هزار شهرکنشین اسرائیلی حاضر به بازگشت به خانههای خود در شمال نیستند، فراتر از آن، رؤسای شهرکهای این مناطق نیز به شهرکنشینان توصیه میکنند، اگر خواهان آن نیستند که سه یا چهار سال بعد با صحنههای موشکهای حزبالله مواجه شوند، از برگشتن به خانههای خود خودداری کنند و این شکست راهبردی بزرگی برای اسرائیل به شمار میآید.
دستاورد جبهه شمال برای اسرائیل چه بود
براساس دکترین «جنگ محدود» ارتش اسرائیل بدون ورود به جنگ فراگیر نمیتوانست، اهداف خود را محقق کند که به شدت از آن اجتناب میکرد.
در نتیجه با وجود همه ادعاهای وارد آوردن ضربات به حزبالله نتوانست، به خواسته و هدف راهبردی خود دست یابد و نتیجه همه آنچه گفته شد، شکست راهبردی و عدم تحقق هدف «بازدارندگی» و اذعان جبهه داخلی اسرائیل به ناتوانی در شکست حزبالله بود.
حزبالله چگونه از ویرانی پیروزی ساخت
در ضاحیه جنوبی بیروت تصویر چندان پیچیده و غیرقابل فهم نیست. حزبالله آنچه که آن را «پیروزی جدید در نبرد بازدارندگی» مینامد، جشن میگیرد و مقاومت بیش از هر زمان حاضر در میدان است.
شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله صریح گفت: «از پیروزی مطلق حرف نمیزنیم. این نبرد هم پیروزی داشت، هم شکست. اما مقاومت و مردمش سربلند هستند.»
حزبالله تنها به اعلام پیروزی اکتفا نکرد، بلکه تلاش کرد، دستاوردهایش را در چارچوبی وسیعتر قرار دهد، لذا تأکید کرد، این جنگ برای تثبیت معادله بازدارندگی علیه اسرائیل انجام شد و نشان داد، حزب میتواند، بدون اینکه شکستی متحمل شود، وارد رویارویی و نبردی طولانی شود.
بازگشت لبنانیها به جنوب صحنه نمادین بسیار مهم این روایت بودند. با وجود ویرانیها مردم پیش از عقبنشینی کامل ارتش اسرائیل به روستاها و خانههای خود برگشتند، درحالی که در یک دست تصاویر سید شهید و در دست دیگر پرچم مقاومت را داشتند تا تداعیکننده خاطره بازگشت بعد از پیروزی جنگ 33 روزه باشند.
پیامی که این بازگشت میداد، بسیار واضح بود: «اسرائیل نمیتواند، در سرزمین ما باقی بماند، اگر جنگ بار دیگر هم از سر گرفته شود، راهی جدید برای آزادسازی است.»
اهداف اعلام شده حزبالله
برخلاف اسرائیل، حزبالله دارای اهداف نظامی کلاسیکی مانند اشغال و تخریب نداشت، بلکه اهداف منعطفتری را دنبال میکرد:
-ممانعت از تغییر قوانین نبرد توسط اسرائیل یا حفظ وضعیت به شکل سابق بدون تحمیل معادلهای جدید
-مقاومت مقابل حملات اسرائیل یا فعال نگهداشتن جبهه لبنان بدون اینکه حزبالله مجبور به پذیرش آتشبس با شرایط اسرائیلی شود
-تقویت بازدارندگی یا ایجاد این باور در دشمن که هرتجاوزی در آینده هزینهبر خواهد بود.
آیا اهداف حزبالله محقق شدند
-جلوگیری از تغییر قوانین درگیری؛ حزبالله به اسرائیل اجازه نداد، هیچگونه معادله جدیدی را در این نبرد به حزب تحمیل کند.
-ایستادگی و مقاومت؛ با وجود حملات و ضربات اسرائیل، حزبالله شکست نخورد و تا زمان برقراری آتشبس در میدان حاضر بود.
-تقویت بازدارندگی؛ درست است که اسرائیل نتوانست، اهداف خود را محقق کند، اما در قبال تحقق این هدف متحمل خسارات بزرگی هم شد، این معنای دقیق شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله است که جنگ بدون هزینه نیست.
دستاورد حزبالله در این جنگ
بر اساس دکترین «فرسایش راهبردی» موفقیت به معنای تحقق پیروزی قاطع و کامل نیست، بلکه عدم اجازه به تحقق اهداف دشمن و دستیابی به ثبات و استقرار است.
حزبالله، اسرائیل را نابود نکرد، اما اجازه نداد، اهدافش محقق شود و این را میتوان پیروزی راهبردی شمرد.
پیروز جنگ روایتها کدام طرف است
هر یک از طرفها در این جنگ تلاش میکنند، روایت خود را نقل کنند، اما واقعیت این است که اسرائیل تاکنون نتوانسته، افکار عمومی این رژیم را به اینکه در این نبرد پیروز شده، قانع کند.
در عصر رسانه و ارتباطات واقعیتها را نمیتوان پنهان کرد: اسرائیل نتوانست، حزبالله را نابود کند، شهرکنشینان به خانههای شمال برنگشتند و اقتصاد اسرائیل به دلیل ادامه تنشهای امنیتی همچنان تحت فشار شدیدی قرار دارد.
در مقابل حزبالله نیازی نمیبیند، مخاطبان خود را متقاعد کند که پیروز شده، زیرا همه چیز برای مردم آشکار و عیان است. روایتی که حزبالله ارائه میدهد، بر اساس یک معادله شفاف استوار است: «اسرائیل میخواست واقعیتهای میدانی را تغییر دهد، اما شکست خورد. میخواست مقاومت را در هم بکوبد، اما مقاومت همچنان قدرتمند است. میخواست معادله جدیدی را تحمیل کند، اما از جنگ ضعیفتر بیرون آمد.
براساس تئوریهای نظامی میتوان گفت که حزبالله پیروزی نقطهای را علیه اسرائیل محقق کرد، یعنی دشمن را نابود نکرد، اما موفق به تحقق اهداف مورد نظرش در آن شد.
در مقابل، اسرائیل اگرچه متحمل شکست نظامی نشد، اما به دلیل اینکه نتوانست اهداف خود را با توجه به قدرت نابرابرش در مقایسه با حزبالله محقق کند، متحمل شکست راهبردی شد.
مرحله ما بعد جنگ
مرحله ما بعد این جنگ فقط حساب سود و زیان نیست، بلکه مرحله ارزیابی همه جانبه معادلات قدرت در منطقه است. درحالی که اسرائیل سعی میکند، یک پیروزی پوشالی برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای راهبردیش ایجاد کند، حزبالله با دستیابی به اهداف خود در جلوگیری از تغییر قوانین نبرد و اثبات توانمندیهای خود در ایستادگی و مقاومت در برابر اسرائیل پیروز از میدان بیرون آمد.
پایان این نبرد هرچه باشد، به معنای پایان رویارویی اسرائیل و حزبالله نیست، بلکه آغاز مرحلهای جدید است که در آن اسرائیل دریافته، دیگر قادر به تنهایی با قدرت نظامی خواسته خود را بر حزبالله تحمیل کند.
سؤال مهمی که امروز مطرح میشود، این است: «چه طرفی پیروز شد؟» و «بعد از آن چه؟»
اسرائیل که با بحرانها و چالشهای داخلی متعدد و بیسابقهای مواجه است، نیازمند جنگ است، این رژیم به جنگ به عنوان تنها گزینه بقای خود نگاه میکند، حزبالله با اطلاع از این امر، خود را برای نبردی طولانی براساس تاکتیکهای حسابشدهای آماده میکند که هم دستاوردهای گذشتهاش را حفظ کند و هم دستاوردهای جدیدی را محقق کند.
با توجه به این معادله، به نظر میرسد که رویارویی اسرائیل و حزبالله فقط مسئله وقت است و سؤال اصلی این است که اولین جرقه این رویارویی چه وقت و کجا رخ خواهد داد؟