به گزارش حلقه وصل: کتاب ادموند، نوشته آمنه پازکی یکی از معدود رمانهای موجود در بازار کتاب با موضوع مهدویت و منجی است. این کتاب، کتاب پرفروشی است و با اینکه اولین تجربه نویسندگی نویسندهاش هم هست، اتفاقاً خیلی خوب از آب درآمده است.
شروع کتاب با خوابهای عجیب ادموند است؛ یک جوان انگلیسی شریف و البته از خانوادهای اصیل که حقوق خوانده و وکیل شده است. خواب او مربوط به جایی است که نمیشناسد اما جنگ و خون و ویرانی دلهره آوری آن را گرفته است (ما به عنوان خواننده ایرانی حدس میزنیم اینجا سوریه یا فلسطین و دست کم جایی در خاورمیانه باشد) او دختری را در خوابش میبیند که او را نمیشناسد اما پیکر این دختر بر دستان ادموند است و او برای زنده شدن او به عالم التماس میکند که مردی میآید شبیه مسیح که نه فراتر از مسیح و نوری دارد شبیه خورشید که نه بلکه فراتر از خورشید و شبیه نوری که در کوه طور بر موسی جلوه کرد و او مرده را زنده میکند...
خوابها برای ادموند بسیار دلهره آور است اما در بقیه روند داستان، زندگی روزمره ادموند است که سالم زندگی میکند و دنبال حقیقت است. نویسنده کم کم از راه قهرمان داستان ماجراهای دیگری را هم مطرح میکند مثل تبعیضی که علیه مسلمانان در فضای غرب و به خصوص انگلیس اجرا میشود. دانشجویان مسلمان تحت فشار هستند و در یکی از همین ماجراهای تبعیض آمیز با دختری مسلمان و ایرانی به نام ملیکا آشنا میشود. ملیکا همان دختری است که او در خوابهایش دیده بوده است...
اینجای ماجرا و عشقی که بین ادموند و ملیکا به وجود میآید ممکن است موضوع ساده و دم دستی به نطر برسد اما این موضوع ساده که دستمایهای شده برای اسلام آوردن ادموند، هر چند در ابتدا ساده پیش میرود اما ماجرا به همین یکدستی و سادگی باقی نمیماند و ماجراهای عجیبی رخ میدهد که پشت پرده این اتفاقات همان ماجرای ظلم و اسلام ستییز غربیهاست...
آمنه پازکی از بستر داستان ادموند به خوبی استفاده کرده و عقاید یک شیعه را خیلی آرام و کم کم در جاهای مختلف داستان مطرح کرده است تا مخاطب دچار دلزدگی نشود و درعین حال واقعیت غرب را زیر پوست ظاهر زیبا و شیک آن به مخاطب نشان داده است. رمان ادموند علاوه بر ماجرای عشق ملیکا و ادموند ماجراهای دیگر را هم دنبال میکند مثل کشته شدن یک مسلمان هندی تبار که سیستم فاسد حکومتی او را به قتل رسانده و مدارک به دست ادموند رسیده یا غیبت طولانی مدت پسر عمه ادموند که بعدتر متوجه میشوند به داعش پیوسته است. نویسنده این ماجراها را در کنار قصه اصلی پیش میبرد تا به نتیجه نهایی برسد.
با اینکه این کتاب نخستین تجربه نویسندهاش است، نویسنده از پس توصیف وقایع و مکانها و شرح ما وقع از زبان یک فرد انگلیسی به خوبی برآمده است. توصیف مکانها، ارتباط افراد و و قایع به خوبی باورپذیر شده و خواننده را به خوبی با خود همراه میکند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
او فرد هندی تبار تبعه انگلستان بود که سالها در آنجا زندگی کرده و توانسته بود با وجود همه سختیهایی که سر راهش قرار داشت به مدارج بالایی از علم دست پیدا کند اما بر اثر یک اختلاف عقیده با بعضی از دانشجویان و اساتید دانشگاه مجبور به ترک تحصیل و در نهایت اخراج از دانشگاه شده بود و به همین دلیل با مدارکی که در دست داشت از ریاست دانشگاه و اساتیدی که در اخراجش و دوختن پاپوش برای او دست داشتند شکایتی طرح کرده و قضیه را به مراجع بالا کشانده بود؛ اما اکنون با وجود دلایل و مدارک محکم برای اثبات توطئه دانشگاه و به خصوص افراد پشت پرده این ماجرا به عنوان تبعیض کنندگان حقوق بشر، عادل شارما بی دلیل مرده بود. وقتی ادموند به آنجا رسید پلیس هنوز مشغول جمع آوری مدارک لازم برای اثبات قتل احتمالی یا طرح خودکشی بود. مدت یک روز از مرگ او گذشته و جنازه به سردخانه منتقل شده بود، پلیس مشغول انجام کارهای پایانی سناریوی کثیف نوشته شده برای آن مرد جوان بود و ادموند این را به خوبی احساس میکرد وقتی وارد خانه او شد، سادگی بی تکلف نشات گرفته از اعتقادات مذهبی او در تمام اجسام و اشیاء آن خانه که دال بر انرژی مثبت اعتماد به خداوند میبود. تمام در و دیوار آنجا شاهد و گواه محکمی برای اثبات این ادعا بودند. وقتی ادموند در خانه عادل قدم میزد احساس میکرد روح او هنوز در آنجا حضور دارد و میخواهد چیزی را به او گوشزد کند؛ «تحت تأثیر آنچه به ظاهر چشم میبیند و گوش میشنود قرار نگیر، آنچه در باطن هر چیز جاری است میتواند با ظاهر بی نقص و کامل آن زمین تا آسمان متفاوت باشد. »
کتاب ادموند را انتشارات شهر کتابخون منتشر کرده است و کتابی خواندنی برای علاقه مندان و دوستداران رمانهای مذهبی است.