به گزارش حلقه وصل: بیش از ۲۰ روز از شروع مجدد درگیریهای اسرائیل و نیروهای مقاومت فلسطینی میگذرد و بار دیگر انسانیت به وسیله کشتار زنان و کودکان فلسطینی به مذبح خویش رفته است. وقایع اخیر موجب شد تا بسیاری از اقشار در جایجای جهان نسبت به آن واکنش نشان دهند، اما با این حال ما شاهد آن هستیم که در کشورمان ایران، جریانات روشنفکری و دانشگاهی، برعکس ادعاهای آوانگاردی و پیشروانه خود سکوت اختیار کرده و موضع مشخصی ندارند. درمورد چرایی این موضوع با علیرضا سمیعی، پژوهشگر حوزه اندیشه و علوم انسانی گفتوگویی داشتیم.
روشنفکرانی که از اسرائیل دفاع کردند
سمیعی در ابتدا گفت: از سال ۱۳۲۸ موضعگیریها درباره اسرائیل از سوی روشنفکران ما آغاز شد و تقریباً به غیر از دو مورد الباقی موضع منفی نسبت به این رژیم تازه تأسیس داشتند. داریوش آشوری و نورالدین کیانوری تنها روشنفکرانی محسوب میشدند که در ابتدای کار موضع مثبت در قبال اسرائیل داشتند اما دیری نگذشت که این دو هم از نظر خود برگشتند و با دید منفی به صهیونیستها نگاه کردند. چیزی که این دو شخص را به اشتباه انداخت شعارها و ظواهری بود که از اسرائیل ساخته شده بود. در نظر آنان نظام صهیونیستی، مطلوب و قابل قبول بود، چرا که از لحاظ فرهنگی و سیاسی جانب لیبرالیسم را داشت و از بُعد اقتصادی و خدمات رفاهی جانب گفتمان چپ. البته باید بگوییم رژیم صهیونیستی، برای بقای خود و حفظ نفراتش چارهای جز رشوه دادن به شهروندان خود ندارد. اما این مدینه فاضله مدرن، هزینهای دارد که این دو به آن هزینه پی برده و سپس از نظر خویش برگشتند. اسرائیل برای ساخت آن سیاست فرهنگی و اقتصادی باید از خون مردم مظلوم فلسطین میگذشت و این کار را هم انجام میداد. پس از این دو باید گفت دیگر هیچ روشنفکری تا به امروز، اعم از چپ و راست طرفداری از اسرائیل نکرده و نگاه مثبتی به رژیم صهیونیستی نداشته.
سکوت روشنفکران در قبال فلسطین برای حفظ ویزای اروپا
وی افزود: اما در این یک موضوع مهم قابل بررسی است و آن چرایی سکوت حال حاضر روشنفکران، در قبال جنایاتی است که در فلسطین و مشخصاً در غزه رخ میدهد. دو دلیل عملی و نظری، آنان را وامیدارد تا در برابر اعمال اسرائیل سکوت کنند. دلیل عملی که من تأکید دارم باید بدان پرداخت و نباید مسکوت بماند آن است که بسیاری از این روشنفکران برای تحصیل، سفر، فرصت مطالعاتی و... به کشورهایی که حامی اسرائیل هستند سفر میکنند. در این بین یا باید طرف صهیونیستها را بگیرند که ریسکی بزرگ است و موجب مواخذه شدن از سمت هر وجدان بیداری است، یا علیه اسرائیل حرفی بزنند که در نتیجه آن فرصت اداری و مالیشان تهدید میشود. پس برای همین بهترین گزینه برای اینان سکوت در قبال این جنایات است. دلیل نظری هم آن است که روشنفکران دارای یک زیستجهان آمریکایی انگلیسی، فرانسوی و آلمانی هستند؛ که مانع از موضعگیری علیه اسرائیل میشود. یعنی اگر بهانه عملی هم نباشد، بنا به زیستجهانی که دارند از لحاظ نظری سکوت خواهند کرد.
مسخ روشنفکری را شاهد هستیم
او اشاره کرد: اما با تمام این حرفها، سکوت روشنفکران در برابر چنین موقعیتهایی برایشان نتیجه ناخوشایندی را به ارمغان میآورد و آن «مسخ روشنفکری» است. مسخ یعنی تبدیل شدن به چیزی دیگر که یک حالت دوگانه را ایجاد میکند. شاید بهترین نمونه آن «گرگور سامسا» در رمان مسخ کافکا باشد که یک روز بلند شد و دید کالبدش حشره و درونش انسان است و در چنین حالت متناقضنمایی احساس بیگانگی با جهان دارد. روشنفکر با سکوتش در برابر ظلم آشکار بر مردم فلسطین مسخ میشود، یعنی روشنفکری میشود که در حقیقت روشنفکر نیست. ادوارد سعید؛ متفکر مشهور عرب در کتاب «نقش روشنفکر» آن دسته از افراد روشنفکرانی که در بزنگاهها سکوت میکنند و به هوای رابطه مالی ارتباطشان با نظام سلطه و ظلم را برقرار میسازند روشنفکر اورگانیک معرفی میکند. او در کتاب اسلام و رسانههای جمعی، در فضای به شدت ضدایرانی آمریکا پس از تسخیر لانه جاسوسی، از ایران و مسلمین دفاع میکند، چرا که این آزادگی را دارد تا در هرجا بیاید و از حقیقت دفاع کند، در صورتیکه او نه مسلمان است نه ایرانی. متأسفانه روشنفکران ایرانی ما این حریت و آزادی را ندارند.