به گزارش حلقه وصل: سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: باز هم شیطان پنجه کشید به تن و جانمان شیراز... نمیتوانم نگاه اخباری به جریان تکفیر را بپذیرم. جریانی که تلاش میکند ردّ پای علتها را پاک کند و با صورتکهای معلول بریده بریده، صحنه را بچیند و برای ما فرامتن ترور را روایت کند، دوست ندارد ما را مشرف به جهانبینی تکفیر و سرچشمههای آن ببیند. تکفیر از اختلالات زیست انسانی-اجتماعی ما برمیخیزد و ناگهان به دیو وحشت عالمگیر بدل میشود.
آنها دوست دارند ما جهل را به جای جاهلیت بفهمیم تا ساختار سیاسی و اجتماعی آن برای ما رمزگشایی نشود. جمعی که زبان ندارند و ناطقیت را در روزمرگیها میفرسایند بدنه اجتماعی تکفیر را فراهم میکنند. بدون اینکه بدانند امتداد پیدا میکنند در تدارک صحنه قتل و غارت و تجاوز و جنایت.
جهل را در برابر عقل معنی کنی و آن گاه عقل را با عُبد به الرحمان و اکتُسب به الجنان که دریابی، اندک اندک به شناخت حقیقی از جهان جاهلیت نزدیک شدهای.
فرمود افراط و تفریط هر دو فرزندان جهلند. دریدگی و درندگی دو روی یک سکهاند و فحش پشت پرده فحشاست. صراط مستقیم دو مرز دارد. الیمین و الیسار مضلّة و طریق الوسطی هی الجادّة...
جاهلیت یک جامعه است. تکفیر و ترور تنها اجزای ارگانیک این جامعهاند و نه قطعهای بریده و وحشی در قلعهای پنهان میان کوهها و درههای مخوف دوردست که گاهی به شهرها هجوم میبرد و مال و جان و ناموس غارت میکند.
تصویر ما از جاهلیت اگر داعش و القاعده و بوکوحرام و النصرة باشد به خطا رفتهایم. بلکه اینها شاخههایی شوم از شجره خبیثه جاهلیتند که سالهاست به جان منطقه ما افتادهاند و به این آسانی پایان نخواهد یافت. چرا؟!
تا زمانی که جاهلیت امکان به گروگان گرفتن حق را دارد و از آن ارتزاق میکند باید منتظر تکرار چنین حوادثی باشیم...
خود را به سختی و رنج و درد در قاب نگاه ناپاک یک تکفیری قرار دهید در ایران چه میبینید؟!
بگذارید این فشار گزنده و تلخ را از دوش و دل شما بردارم و آن را به کام کلام بکشم. داعشی در ایران امروز ما چند تصویر بزرگ میبیند.
ابتدا تصویر حرم. حرم نماد تمام چیزهایی است که جاهلیت با آن ضد است. حرم یعنی حصن الله به شرطهها و شروطها...
یک داعشی ایران را حرم میبیند. حرامی دشمن حرم است. عنصر جاهلی با حرم تضاد مبنایی دارد. حرم محل ظهور و حضور نور است و نور ذات علم است و جان چراغ عقل. حرم شیشه عمر چراغ است.
جاهلیت با عقلانیت ناسازگار است. جنود عقل و جهل دائم در برابر یکدیگرند. هیچ یک، هیچ مقدار از دیگری را برنمیتابد. همچنان که نور با ظلمت همنشینی و همراهی ندارند. در یک قاب نمیگنجند. در یک فضا معنی نمیشوند. بودن یکی نبودن دیگری است. دائم برای تام و تمام شدن با هم در نزاعند. صحنه از این دو خالی هم نمیتواند باشد. سایه روشنها را به حساب آشتی نگذار. آنجاها دقیقا محل نزاع دائمی است. همواره هر یک دیگری را میراند. حضور سربازان عقل و جهل در میانه معرکه آنجا را سایه روشن کرده است.
تکفیری نمیتواند حرم ایران را نادیده بگیرد. حرم رگ حیات جاهلیت را میفشارد و عن قریب قطع میکند. باید کاری کرد...
اما سپاه سیاهی چگونه به قرارگاه نور نزدیک شود؟!
در حصار نفاق...
داعشی در ایران چه میبیند؟!
آرمان علیوردی را میبیند که زیر دست و پای عدهای انساننما با نهایت سبوعیت در ملأ عام، در میان خیابان شکنجه میشود.
روح الله عجمیان را میبیند که چگونه هتاکانه دریده میشود. دیگر چه؟!
جوانی را میبیند که با لباس نیروی انتظامی خونین و مالین در کنار جاده افتاده. او تصویر شادی وحوش را به خاطر میسپارد.
آن مرد جا افتاده را میبیند که لباسش دریده شده و حائل میشود روی تنش؛ ولی دیگری که رفتارش برای اصحاب یزید آشناست، با لگد اجازه نمیدهد تا حالت تن در لحظههای جان دادن حریم پنهانیهای پاکی و عفت او باشد.
یا آن خانه را میبیند که چند کفتار از آن بالا و پایین میپرند و میدرند و میبرند و بر نعش شرف و ناموس انسان میرقصند و میخوانند و مست لایعقل از شکار انسان شعر و شعار میسرایند.
ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزهها میدیدند!
در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند!
ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد.
بنیهاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود
اگر من نتوانم از فرزندان احمد انتقام کارهایشان بگیرم، از دودمان خندف نیستم!
جاهلیت نفس به نفس، نفر به نفر پیش میآید. بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که برای اسب دواندن بر پیکر فرزند رسول خدا سوت و کف و هورا میکشد و با تن پاره پاره آل الله عکس یادگاری میگیرد و برای جایزه گرفتن آن را به دربار یزید میفرستد و آن تکفیری هر روز میبیند ولع جماعتی را که آثارشان ارسال میشود به صدا و سیمای بهائیت و وهابیت و حلقههای ترور و خشونت صهیونیستی و سلطنتی...
چرا که نه...
جاهلیت خزنده به هزار رنگ درآمده تا نفوذ کند تا پشت خاکریزهای امنیت ملی ما. مبادا خلع سلاحمان کند و بدون اینکه بدانیم هر یک با هر چه داریم بر پیکر امنیت خویش بکوبیم و بر سر نعشش هلهله کنیم!!!.
وقتی جامعهای جاهلیت را مشق کرد، به سادگی عناصر تکفیری جاهلی در پس و پیش چشم آن رشد میکند، جاگیر میشود، ریشه میدواند، بالا میرود و مسلط میگردد.
تکفیر بدون هوای مناسب و فضای متناسب امکان زیست ندارد که بخواهد عملیات ترور انجام دهد. فرایند نفوذ و مسیر تفاهم و توافق اجرای نقشههای شوم از امتدادهای جاهلیت جامعه مایه میگیرد.
مبادا به خاطر قطرهای لذت، اقیانوس امنیت را مسموم و ملت را بیمار کنیم!
وای به حال جامعهای که باور کند دشمن ندارد. وای به حال جامعهای که گمان کند دشمنش خوابیده. وای به حال جامعهای که از توهم بیدشمنی، دچار خودستیزی و خوددریدگی شود. وای به حال جامعهای که جاهلیت توانسته باشد خود را به عنوان دایه مهربانتر از مادر به او بقبولاند.
جریان نفاق مأمور است تا جامعه جاهلی را رشد دهد و تمام ظرفیتهای ملی و مذهبی و قومی و نژادی را به کار بندد و پیچیدگیهای راه را هموار سازد تا عنصر انتحاری در میان ما احساس امنیت و سلامت کند.
جریان نفاق را اگر نشناسیم، مهم نیست که عملیات شاهچراغ چند عامل ترور داشته است. زیرا ریشه جاهلیت در هر کجا به آب برسد روزانه میوههای شومش را به خورد کسانی خواهد داد که زیر سایهاش مدهوش و بیخبر آرمیدهاند.
جریان مسموم رسانههای ضدّ به دنبال بیمارسازی ملت ایرانند. آنان میخواهند که ما به خطای محاسباتی خودتخریبی دچار شویم. ملتی که دشمنش را فراموش کند و به درد بیدرمان خوددشمنپنداری گرفتار شود رو به زوال خواهد بود. ملتی که فریب جاهلیت را بخورد و آگاهیهای دروغین او را باور کند و فریبهای شبانهروزی او را بپذیرد روی سعادت نخواهد دید.
بترسید از شیوع جاهلیت و توسعه زمینههایی که کرور کرور جلاد تربیت میکند. در این یک سال آشکارتر از هر زمانی دیدیم که چگونه یک فرد معمولی میتواند تحت نفوذ رسانه به یک جوکر، یک زامبی، یک ربات با کنترل هوشمند از راه دور بدل شود و شهر را به نفع دشمن تصرف کند و اهالی آن را به بند کشیده واگذار کند. دیدیم چگونه جو دروغ و فریب و ریا و نفاق میتواند ایران را ویران کند و احساس فتح و ظفر داشته باشد. دیدیم زوزههای گرگهای رمیده در اکباتان را. دیدیم چگونه نظام را، نظم را، انتظام را، امنیت را، امان را، ایمان را، حریم را، حرمت را، حرم را هتک کردند.
آیا وقت آن نرسیده که طرح کلان دشمن را از پس صورتکهای بریده بریده بشناسیم و تصویر بزرگ آیندهای را که برای ما رقم زدهاند از پشت پرده نمایش تزویر به در آوریم؟!
بدون هیچ لکنتی باید گفت که اگر خون پاکان و نیکان ما بر زمین میریزد، دست تمام کسانی که در این سالها پیش و پس فتنهها از آن حمایت کردند به آن آلوده است. همه کسانی که با زبان رعب سخن گفتند و امنیت را در پشت دیوارها محصور کردند و شهر را قُرق کردند برای انتحاری داعشی. شهری که با شیوع بیقانونی، قاعدهها را شکست و هجوم برد به فعالیت نگاهبانان و چشم بست بر روی نگاه بدخواه بیگانگان، به آن مزدور شیطان علامت میدهد که بیا در شهر همه خوابند. شهر برای تو در امن و امان است. آسوده بیا. در شهری که مدافعان حرم عزیز نباشند، مهاجمان بیپرواتر از همیشه میتازند.
داعش در فضای جاهلیت قهرمانانه و سرفراز ترور میکند. چرا که نه...