به گزارش حلقه وصل: جعفر علیاننژادی در یادداشتی نوشت: جنگ قاعده خود را دارد، هم کشته میشویم و هم کشته میگیریم. شهید معرکه میداند ممکن است، رفتنش بازگشتی نداشته باشد. آشنایان و خانواده او هم میدانند. چه شهید شود، چه جانباز، چه اسیر و مفقودالاثر. حتی مردم پشت جبهه هم قاعده جنگ را پذیرفتهاند و میدانند. با اینکه زخم میخورند، اما جای زخم را فراموش میکنند.
اما این قاعده در زمان صلح برعکس است. صحنه، صحنه نامردی است. کسی انتظار جنگ ندارد. تحمل غافلگیری خیلی سخت است. حتی برای مامور حراست جلوی درب حرم. حتی برای خادمین و محافظینحرم. چه برسد به مردم معمولی. مسأله همین جاست. کشتن مردم معمولی نقض صلح همه مردم کشور است.
صحنه تیراندازی حتی رعبآورتر از انفجار تروریستی است. تیراندازی و تیرخوردن یک حس ملموس برای همه ما مردم معمولی است. تروریست وقتی تیر میاندازد، تو نمیدانی از کجا میخوری، نفرات کناری تو فرو میریزند، هر لحظه میدانی تو نفر بعدی هستی. همین حس به شکل ناخودآگاه به همه ما هم که آنجا نیستیم منتقل میشود.
هیچکس نمیگوید خدارا شکر که ما آنجا نبودیم، چون همه حس میکنند یکی مانند خودشان آنجا بوده و چه بسا ممکن بود آن فرد، خود ما بوده باشیم. این است که میگوییم هنوز جای زخم ۴ آبان شاهچراغمان درد میکند. زخم جنگی را میتوان راحتتر فراموش کرد، اما زخم نامردی معلوم نیست کی خوب شود.
من آن روز نوشتم دشمن واقعی است، باورش کنیم، امروز نیز با اینکه روان مردم آرام است، مجددا میگویم، دشمن را جدیتر بگیریم. دشمن، موجودی پشت مرزهای ما نیست، دشمنی دشمن فقط محدود به چند درگیری مرزی محدود نیست. این حادثه جای زخمهایمان را دوباره فشرد و گفت دشمن همین حوالی است، اگر جدی نگیریم.