حلقه وصل: نشست علمی «نوجوان نا آرام» با محوریت بررسی ابعاد حضور نوجوانان در ناآرامیهای اخیر با حضور میرسبحان سادات پژوهشگر حوزه نوجوان و خانواده، ایمان عرفان منش، جامعهشناس فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و سعید مدرسی، دانشآموخته دکتری علوم تربیتی در مؤسسه تبیان برگزار شد.
میرسبحان سادات در این نشست گفت:درباره محدودهی سنی دوران نوجوانی نظرات مختلفی وجود دارد؛ اگر بخواهیم آکادمیک جلو برویم، سن 11 تا 18 سالگی دوران نوجوانی است، اما پژوهشهای جدید سن نوجوانی را بالاتر هم نشان میدهد و تا 21 سال میرسد؛ یعنی دوران نوجوانی، کش پیدا میکند، اما ویژگیهایی است که ایجاب میکند ظهور و بروز نوجوان عصر حاضر متفاوت باشد؛ یکی از دلایلش، اتفاقاتی است که در دنیای کنونی تجربه میکند؛ از سبک زندگی گرفته تا مواجهه با رسانهها و انتظاراتی که دیگران از او دارند. نوجوان، اکنون درگیر این حواشی شده است؛ چرا که بخشی از آن، به دلیل برچسبی است که به او زدیم. او را «نسل z» معرفی کردیم و این نسل هم مشخصات خاص خود را دارند. حالا که ما نوجوان را اینگونه معرفی کردیم، او هم سعی میکند این برچسبها را محقق کند. از این جهت، در پاسخ به این سؤال که چرا حضور نوجوانان در اتفاقات اخیر پررنگتر از گذشته شده است؟ سریع میگوییم دههی هشتادی و «نسل z» هستند؛ یعنی همانها که وقتی چشم باز کردند، اینترنت و فضای مجازی را به روی زندگی خود گشوده یافتند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تصریح بر اینکه یکی از پررنگترین مباحثی که در روانشناسی درباره آن بحث میکنیم، این است که هویتیابی دو عنصر دارد، افزود: اگر این دو عنصر برآورده شود، آن شخص هویت اصلی خودش را پیدا میکند و به یک ثبات هویتی میرسد؛ این دو هویت شامل جستجو و تعهد است. حالا بر اساس اینها یک نمودار چهار قسمتی را میتوانیم ببینیم. در قسمت افقی، جستجو کردن و در قسمت عمودی میشود تعهد داشتن. اگر دنبال هویتم هستم و در حال جستجوی چیزهای مختلف هستم و بعد به این نتیجه میرسم که فلان هویت خوب است و آن را بر میگزینم، سپس به آن متعهد میشوم، به آن هویت تثبیتشده میگوییم که همه ما به دنبال همین هویت تثبیتشده در نوجوان هستیم. اما نوجوانی که به این موقعیت میرسد، چه ویژگی دارد؟ میگوییم جستجوگر است. آیا ما تحمل نوجوان جستجوگر را داریم؟ آیا تحمل نوجوانی که از ما سؤال میکند، داریم یا خیر؟ خیلی از ما نداریم. تا یک سؤال از ما میپرسد، او را توبیخ میکنیم یا ممکن است از سوی ما برچسبهایی بخورد. در حالی که او فرآیند طبیعی خود را طی میکند. او نمیداند دنیا چه خبر است و تازه وارد اجتماع میشود. پس باید آشنا شود و جستجو کند. شاید شما به ظاهر فعلی خودتان پایبند و متعهد باشید؛ چرا که چندین سال است که در جستجوهای خودتان به این باورتان رسیدید. نوجوان به این مرحله نرسیده است و در حال تجربه کردن مسائل جدید است، اما ما تحمل این تجربهگری را نداریم. بنابراین وقتی قبول میکنیم نوجوانی، دورهای مهم در هویتیابی است، باید تبعات آن را هم قبول کنیم. نوجوان دربارۀ حقیقت جستجو میکند و دنبال حقیقت است. وقتی به کف خیابان میآید، به دنبال واقعیت ماجرا است. اتفاقی که اکنون در فضای مجازی و کف خیابان رخ میدهد، در همین راستا است. او درباره حقیقت جستجو میکند. حتی گاهی اوقات با خود میگوید کف خیابان بروم تا ببینم حقیقت ماجرا چیست. این ماجرا همان تبعهی هویتیابی است.
سادات افزود: در طرف دیگر طیف، نوجوانی است که جستجو نکرده متعهد میشود؛ یعنی هویتی که دنبال آن است، بدون جستجو آن را قبول میکند و به آن متعهد میشود. تعریف هویت این است که من کیستم، از کجا آمدم، برای چه آمدم و قرار است کجا بروم؛ در یک تعریف کلی، چرایی و چگونگی زندگی کردن است؛ مثلاً در موضوع هویت تحصیلی دانشآموز، یکی از مسائل ما این است که آنها هویت تحصیلی ندارند. ما روی چگونگی مانور میدهیم، اما از چرایی غافلیم. نوجوان الان با پدیدههای امروز مثل استریمر شدن، گیمر شدن و پرسه در دنیای خرید و فروش ارز دیجیتال مواجه است. ما میگوییم اینها جزو کسانی هستند که هویتشان ضبط شده است، حالا یا از خانواده ضبط کرده و یا از دوستانش ضبط کرده و یا از طیف جامعه و محلهی خود ضبط کرده است. هم میتواند مثبت و هم منفی باشد. اینها یعنی طیفی که جستجو نکرده متعهد میشوند، چالش برانگیزترین دورانشان، مقطع دانشگاه است. یعنی وقتی وارد دانشگاه میشوند، در مواجهه مستقیم با خیلی از چیزها قرار میگیرند، شروع به بازنگری کردن چیزهایی میکنند که به عنوان هویت پذیرفتند؛ از این جهت در نگاه ناظران بیرونی، او دچار تغییر و تحول زیادی میشود. به این هویت، هویت ضبط اطلاق میشود.
این دانشآموخته دکتری روانشناسی ادامه داد: درصد قابل توجه نوجوانان در طیف کسانی هستند که جستجو کردند، اما متعهد نشدند؛ ما به این امر، هویت متوقف شده میگوییم. توقف دارد، یعنی به سرمنزل مقصود نرسیده است و این بچهها چیزهای مختلف را امتحان میکنند؛ لذا میبینید یک نوجوان، طی 6 ماه یا یک سال، نوع پوشش، رفتار و اخلاقیاتش و حتی نوع نگاهش به مسائل پیرامون تغییر یافته است.
سادات گفت: دسته آخر کسانی هستند که نه جستجو میکنند و نه به چیزی متعهد می شوند. اینها باری به هر جهت لقب داده میشوند؛ اینها کسانی هستند که تا سالیان سال هویتی را قبول نمیکنند. شما از سنین 30 تا 40 سالگی تغییرات خاص را در آنها میبینید؛ چرا که هویتی برنگزیدند و متناسب با شرایط زمانه و محیطی که داخل آن هستند، فرآیند رفتاری و اخلاقی و مسائل دیدگاهی خود را میسازند. حالا نوجوانی که دنبال هویت است، در سال 1401 با یک پدیدهای به اسم شبکههای اجتماعی مواجه شده است که این شبکههای اجتماعی، انواع و اقسام سبک زندگی، مدل زندگی و مدل فکر کردن و مدل رفتاری را به نوجوان عرضه میکند؛ قبلاً نهایتاً چند الگو و قهرمان محدود داشتیم، اما اکنون هم تعداد این الگوها بالا رفته و هم ملیت و فرهنگ شده است؛ یعنی فرزند من از یک سو در معرض فرهنگ آمریکایی قرار دارد، از سوی دیگر با فرهنگ اروپا و همچنین با فرهنگ شرق برخورد داشته و هم اسلام را پذیرفته است. حالا یک نوجوان از بین تمام اینها میخواهد بهترین را انتخاب کند.
حالا نوجوانی که دنبال هویت است، در سال 1401 با یک پدیدهای به اسم شبکههای اجتماعی مواجه شده است که این شبکههای اجتماعی، انواع و اقسام سبک زندگی، مدل زندگی و مدل فکر کردن و مدل رفتاری را به نوجوان عرضه میکند.
این کارشناس تربیتی ادامه داد: نکتهای که وجود دارد این است که وقتی این جستجوگری این قدر بالا میرود، نیازمند لنگری است که با آن لنگر بتواند بین اینها انتخاب کند؛ یعنی صرفاً بخواهد در معرض خیلی از فرهنگها قرار بگیرد، برای او مثمر ثمر نیست؛ چرا که او باید سنگ محکی برای انتخاب بهترین را داشته باشد. وقتی در مواجهه با سبک زندگیِ سنگینی قرار میگیرید، پس از مدتی، انتخاب کردن برای شما سخت میشود؛ یعنی به جای اینکه به تثبیتی برسند، سراغ هویت پراکنده میروند؛ از آن طرف سبک جامعی به بچهها معرفی نشده است.
سادات با اشاره به اینکه یکی از ملاکهای نوجوانی این است که آنها به سمت دین حرکت میکنند، گفت: این اتفاق میافتد، چرا که دین، نظام همهجانبهای به نوجوان ارائه میدهد. به همین دلیل است که نوجوان از دین استقبال میکند؛ به شرط آنکه دین به او درست ارائه شود؛ به همین دلیل است که بچهها در دوران نوجوانی به سمت گروهها، آیینها و دستهها حرکت میکنند. یکی از دلایلش این است که وقتی عضو گروه یا طیفی میشوید، تا حدی مسیر حرکت مشخص است. قرار نیست همه چیز را خودت پیدا کنی. اگر از او بپرسی چرا این شعائر را حفظ میکنی، استدلالی ندارد. در این هویت، برایمان مهم است که این نوجوان اکنون در بحران هویت قرار گرفته است. هر اندازه محیط بتواند به هویتیابی نوجوان کمک کند، فرآیند هویتیابی بهتر رقم میخورد. اما سؤال این است که ارتباط نوجوانِ کنونیِ ما با خانوادهاش چقدر است؟ چقدر ارزشها و اصول خانواده را قبول دارد؟ چقدر با پدر و مادر صحبت میکند؟ چقدر توانستیم با مفاهیمی که از نظر ما درست است، او را آشنا کنیم؟ سوگوارانه ما نتوانستیم شکاف بین نسلی را با محتواها و عقاید مناسب پر کنیم. این مسئله یک آسیب جدی است. نامهای از یک نوجوان دستم رسید که میگفت نمیدانم جنگ و انقلاب چیست. چیزی که به من ارائه شده این است که یکسری آدمها خوشی زیر دلشان زد و رفتند انقلاب کردند، جنگ هم که معلوم نیست تقصیر چه کسی بوده و من نمیدانم شهدایی که از آنها صحبت میشود، چه افرادی هستند؟ هر سال هم این نوجوان در سالگرد انقلاب اسلامی ما در مواجههای قرار میگیرد که همه چیز برایش محل سؤال میشود؛ بعد شما انتظار دارید این نوجوان پای آرمانهای انقلاب بایستد؟! امیرالمؤمنین میفرماید قلب نوجوان مثل زمین مساعد است که هر بذری درون آن بکاری، همان رشد میکند. مهم این است که این بذر را چه کسی بکارد.
ویژگیهای نوجوانی که دست به ناآرامی اجتماعی زد
وی افزود: باید به دنبال ویژگیهایی باشیم که سبب میشود نوجوان این ناآرامیهای اخیر را رقم زد. اول اینکه نوجوان، میل به دیده شدن و بروز دارد؛ چرا که از فضای خانواده مستقل میشود و به فضای جامعه میآید تا یک کُنش اجتماعی داشته باشد. همین ویژگی در نوجوان دهه 50 ما بوده که در انقلاب و جنگ خود را نشان داده است؛ اما آیا پس از جنگ، بستری برای نوجوان داشتیم تا خود را بروز و ظهور دهد؟ اگر هم بوده، برای نوجوانان مذهبی ما بوده است؛ چرا که غالباً جذب بسیج و مسجد و ... می شدند و دیگران آنها را افرادی حزباللهی و مذهبی میشناختند؛ برای همین وقتی فردی دارای اعتقادی معمولی بود و مذهبی محسوب نمیشد، سمت این مراکز دینی فرهنگی نمیرفت. منِ نوجوان کجا باید خود را بروز دهم و کجا در جمع بیایم؟ با ظهور شبکههای اجتماعی، همین بروز حداقلی هم از دست رفت. اگر یک نوجوان اکنون در بین دوستان خود هم باشد، همگی با هم درون فضای مجازی هستند. سؤال نوجوان این است که کجا باید خود را بروز دهم؟ کجا باید حرف بزنم؟ من شبهه دارم، کجا باید حرف بزنم؟ پس از اغتشاشات 88 به بعد که شبکههای اجتماعی فراگیر شد، نوجوانان حضور فعالی در این شبکهها پیدا کردهاند، چون در آنجا میتواند به راحتی خود را نشان دهد و به آسانی صحبت کند. یکسری مسیر را اشتباهی میروند. برای دیده شدن، به سمت خودنمایی می رویم. در خودنمایی، هر کاری میکنیم تا دیده شویم. آنچه خلق میکنیم، دوست داریم دیگران هم ببینند. ما قرار است سیستمی به قضایا نگاه کنیم. درصدی از کسانی که به خیابان می آیند، به خاطر دیده شدن است.
این کارشناس روانشناسی با اشاره به اینکه اولین جایی که میتواند میل به دیده شدن در نوجوان برآورده شود، در بستر خانواده است، گفت: آیا اکنون نوجوان ما در خانواده دیده میشود یا اینکه به او برچسب میزنیم؟ از آن طرف، نوجوان، آرمانخواه و عدالتخواه میشود و انتقاد هم میکند؛ از این جهت شروع به انتقاد از والدین میکند. این امر، چالش امروز پدر و مادر است. خب، همین انتقاد نسبت به جامعه وجود ندارد؟ نسبت به اتفاقاتی که رخ میدهد، وجود ندارد؟ نکته مهم این است که نوجوان، همه چیز را آرمانی میبیند، چرا که تازه وارد جامعه شده و میخواهد همه چیز باید در عالیترین مرتبه خود باشد؛ در اینجا پسوندی میخورد: «آرمانگرا، عدالتخواهِ ایدهآلگرای صد در صدی». دختر نوجوانی به مادرش میگوید شوهر قحطی بود که با او ازدواج کردی؟ مقصود پدرش است. چرا که او یک دختر نوجوان است و برای همسر آرمانی خود، چندین ویژگی را لیست کرده و ممکن است پدر او تنها یک ویژگی را دارا باشد یا حتی تضادهایی هم با آن ایدهآلها داشته باشد.
نوجوان، همه چیز را آرمانی میبیند، چرا که تازه وارد جامعه شده و میخواهد همه چیز باید در عالیترین مرتبه خود باشد؛ در اینجا پسوندی میخورد: «آرمانگرا، عدالتخواهِ ایدهآلگرای صد در صدی».
سادات افزود: ما در رواشناسی اصلی با عنوان «انتقال عمل» داریم؛ یعنی آدمها آنچه که در تصورات خود دارند، پس از مدتی دوست دارند در مرحله عمل هم داشته باشند و تجربه ملموسی را کسب کنند. اینجاست که بازی هم میتواند تأثیر داشته باشد، اما نه به عنوان پایگاه اصلی ماجرا بلکه به مثابه یک محرک. در تصاویر اغتشاشات اخیر دیدیم که آنچه در بازیهای رایانهای شبیهسازی شده بود، سعی کردند به صحنه عمل بکشانند، اما فکر بعدش را نمیکردند.
وی ادامه داد: موضوع اینجاست که باید راهکار ارائه دهیم منتها راهکار برای چه مخاطبی؟ راهکارهای حکومتی باید ارائه دهیم؟ به رسانه یا خانواده ارائه دهیم؟ تا سراغ راهکار میآییم، راهکارها کلی میشود. راهکارها را بر اساس مخاطبینی که داریم، ارائه دهیم؛ راهکار حکومتی ما چه بود؟
در ادامهی این نشست ایمان عرفان منش، جامعهشناس فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام گفت: ما در بینش جامعهشناسی، بیشتر تمایل داریم که بپرسیم چرا آرام یا نا آرام یا چگونه آرام یا نا آرام؟ گاهی تشریح درست سؤال، ما را کمک میکند به واقعیت صحیح از صحنه دست یابیم.
وی افزود: من در سه بخش صحبت میکنم: اول، جامعهپذیری رسانهای. دوم، گروههای مرجع بخش. سوم، سلبریتیها به عنوان گروههای مرجع. ما اگر از جوانان و نوجوانان صحبت میکنیم، یک مشکل ما در فهم ماجرا، نقد علوم انسانی و نقد خود فلسفه علوم اجتماعی است. اساساً مفهومی به نام کُنشگری را مبنا میگیریم که خیلی نظری است. در این کُنشگری، جایی برای سوژهگری نوجوان در نظر نمیگیریم. طبق آماری که پژوهشگاه آمار ایران ارائه داد، 24 درصد کل جمعیتمان کودک و نوجوان هستند.
غفلت ما در مسائل تربیتی یک روزه حل نمیشود
عرفانمنش ادامه داد: تحلیل ما در جامعهی ایران و برای مسائل ایران، از ناحیه تحلیلهای آسیبشناسانه و روادارانه است؛ یعنی گاهی اوقات مواردی را میشماریم که همه ما میدانیم هست و به آن نمیپردازیم تا به یک مرحله بحرانی برسد، بعد درباره آن بحث میکنیم و سمینار میگذاریم. غفلتی که از مسائل تربیتی در این دو سه دهه اخیر شده است، یک روزه حل نمیشود.
این کارشناس جامعهشناسی با اشاره به اینکه اکنون خیلی از پدر و مادرها به عنوان افرادی که نسل نوجوان دارند، الگوی تربیتی منسوخی در برخی موضوعات دارند، گفت: یعنی با فضایی که خودشان در دهه 50 یا 60 با آن مواجه بودند، نمیتوانند با نوجوانی که در اواخر دهه 80 یا 90 است، مواجه شوند.
عرفانمنش افزود: تصویری از فضای مجازی در ذهن مسئولان است که شبیه به اسب تروا است؛ گویی با آرایش و بزکی آمده که میخواهد بنیان خانواده را بردارد. اساس این تصور، کوتاه فکری است. ضمن اینکه ماهیت نسل، تغییرپذیری است. بخشی از تئوریهای جامعه شناسی میگوید برخی دورهها، آدمها شبیه هم هستند، اما در دوره مدرن نمیتوانی انتظار داشته باشی آدمها محصول یک تربیت یکسان و شبیه هم باشد. ناآرامی و اعتراض ماهیت این دوره است. خیلیها دوست دارند خود را هنوز نوجوان نشان دهند تا برگرفته از ظرفیت نوجوانی، خود را معترض نشان دهند و یک کنشگری را بروز دهند. معتقدم برخی مشکلات ما ناشی از فقدان زبان مشترک در دریافت مباحث و انتقال آن است.
این کاشناس فرهنگی در تشریح بحث اول خود یعنی جامعهپذیری رسانهای گفت: ما یک تقسیمبندی را مطرح میکنیم؛ ما جامعهپذیری پایه داریم که هویت فرهنگی افراد را شکل میدهد. جامعهپذیری سیاسی است که هویت سیاسی افراد را شکل میدهد. یک فرآیند گمارش سیاسی داریم که هویت نهادینه شده را تثبیت میکند. گمارش سیاسی به این معنا نیست که هویت قبلی او تمام شد، مسئولیت جدیدی بگیرد بلکه به معنای کنشگری و رسیدن به یک ثبات وضعیتی است. معتقدم بین این سه مورد واگرایی و شکافی وجود دارد که از ناحیه خانواده، رسانه و مدرسه شکل میگیرد. این سه ضلع در دهه 60 خیلی همافزا و همگرا بودند؛ یعنی اگر رسانه بسته یا محتوایی را منتقل میکرد، خیلی شبیه بود به آنچه اتمسفر خانواده منتقل میکرد. هر اندازه از دهۀ 60 به این سمت بیاییم، بین این سه ضلع فضایی را میبینیم که چارچوب و قاعده ندارند بلکه ممکن است یکی متعرض گزینه دیگری شود. چه اینکه زمانی به این فکر افتادیم که طیف نوجوانی داریم که اقتضائات جامعهپذیری دارند و باید برایشان شبکهای داشته باشیم؟
عرفانمنش افزود: تربیت شهروند آینده وظیفه مدارس و دانشگاه است؛ بخشی از هویت سیاسی که به نوجوانان داده میشود، از ناحیه مدارس و دانشگاه نیست و اگر اینچنین بود، همه با یکدیگر همسو بودند. معتقدم عمده تربیت سیاسی ما از ناحیۀ خانوادهها از 60 به بعد شکل گرفته است.
این کارشناس جامعهشناسی ادامه داد: جامعهپذیریِ رسانهای میگوید یادگیری اجتماعی شما از مجرای رسانه اتفاق میافتد. در این فرآیند جامعه پذیری، پاداش و کیفر دارید. در این فرآیند، تقلید و الگوبرداری از نمونههای رسانهای اتفاق میافتد و اینها ذخایر شناختی فرد را شکل میدهد؛ حالا فرد میخواهد عملی را انجام دهد، به آن ذخایر شناختی ناخودآگاه یا آگاهانه مراجعه میکند.
جامعهپذیریِ رسانهای میگوید یادگیری اجتماعی شما از مجرای رسانه اتفاق میافتد. در این فرآیند جامعه پذیری، پاداش و کیفر دارید. در این فرآیند، تقلید و الگوبرداری از نمونههای رسانهای اتفاق میافتد و اینها ذخایر شناختی فرد را شکل میدهد؛ حالا فرد میخواهد عملی را انجام دهد، به آن ذخایر شناختی ناخداگاه یا آگاهانه مراجعه میکند.
عرفانمنش با طرح این بحث که اگر بخواهیم یک رویکرد اکولوژی یا بومشناسی به فضای مجازی داشته باشیم، راهش این است که فضای مجازی را مثل یک منشور چند بعدی ببینیم، گفت: یک بُعد آن، آموزشی است؛ یعنی شما میگویید رسانه، سازمانی فرهنگی و تربیتی هم هست. مهمترین کاری که فضای مجازی و رسانه در این بعد انجام میدهد، خلق واقعیت و انگاره است. این انگاره ممکن است تصویری، شکلی، محتوایی و ... باشد؛ مثلاً حقوق، آزادی، دموکراسی و حتی بازیهای رایانهای که نوجوانان انجام میدهند که در شخصیت اول آن باید تهران را فتح کنید. اینها را باید دید. یا انگارهی دیگر حجاب و حقوق زنان و برابری جنسیتی است.
وی افزود: یک قاعدهای وجود دارد: هرچه در دنیای واقعی محدود شوید، میتوانید جای دیگری جبران کنید. من عرض میکنم شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به اقتضایی که دارد، میتواند آنچه را که برای نوجوان محدود شده، از همان جا پیگیری کند؛ مثلاً امر جنسی وقتی در دنیای واقعی پس زده میشود، آن نوجوان یک جای دیگر میتواند آن را جبران کند. البته منظورم این نیست که بیقید و بندی رواج یابد بلکه اتفاقاً باید در مقابل آن به ارزشها دامن زد؛ صرفاً در قالب مثال عرض کردم. ضمن آنکه نوجوان نیازهای متعدد دارد؛ نیاز شناختی، عاطفی، سرگرمی و حتی نیاز به انسجامبخشی به دیگران و رفع تنش دارد. ما برای نیاز رفع به تنش که یکی از نیازهای بنیادین نوجوان است، چارهاندیشی کردیم؟ برای این مسئله چه نهادی داریم؟ ضمن اینکه مصرف شبکههای مجازی و اجتماعی مساوی با تحقق نفس است؛ یعنی آنچه که خودمان در ادبیات دینیمان میگوییم: «به صورت خلاقانه میتوانی خودت را بسازی.» همین که شما میبینید نوجوان گرایش به فضای مجازی دارد، از اقتضائات اوست. قصد دارد خودش را با مصرف کردن بسازد. از این جهت میگوییم فضای مجازی مثل زبان است؛ لذا مساوی با کُنشگری است؛ یعنی از خلاقیت خود مصرف میکنی تا بتوانی کنشگری کنی.
2. گروههای مرجع
عرفانمنش در توضیح بخش دوم مطلب خود درباره «گروههای مرجع» گفت: گروه مرجع به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم میشود و معتقدم در بستر گفتمانی شکل میگیرد. ما اگر گروهها را با این زاویهنگاه که در شبکههای اجتماعی به نحو گفتمانی حضور دارند، رصد کنیم، اینچنین است که وقتی عضو شبکه یا گروهی میشوند، باید خودی را تشویق و تکریم و غیر خودی را مطرود و تقبیح کنند. این مسئله در فضای نوجوانی شکل گرفته است؛ یعنی یا مثل آنها فکر میکنند و مقبولند یا مثل آنها فکر نمیکنند و مطرودند. ما در ادبیات علوم اجتماعی وقتی از گفتمان سخن میگوییم، غیر از روانشناسی است. گفتمان، متأثر از قدرت و متغیرهای اجتماعی و ... است.
وی افزود: در دنیای مجازی، خردهفرهنگها و حتی جهانیبینی سایبری شکل می گیرد؛ شعائر و آیینهای شبکهای میتواند شکل بگیرد. تمایل به نشان دادن و ابراز خود، در شبکه مجازی موضوع برجستهای است. نوجوانان عصر حاضر، مواجه و شاهد این هستند که تنوع زیادی در سبک زندگی و شیوههای تربیتی شکل میگیرد و آنها میتوانند انتخاب کنند. ما آموزههای جنسیتی متکثر داریم. ما باورهای مختلفی نسبت به زن، حجاب و ... داریم؛ بنابراین وقتی شما میگویید ما سبک زندگی ایرانی اسلامی که برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی است، قبول داریم، باید آگاه باشید که سبکهای رقیب هم با شدت بسیار زیاد و تبلیغات برجسته تر حضور دارند.
3. سلبریتیها
عرفانمنش درباره بخش سوم سخنان خود با عنوان «سلبریتیها» گفت: ابتدا دو مقدمۀ نظری میگویم. اول اینکه فضای مجازی اساساً در بستر آنارشیستی شکل گرفته است؛ یعنی شما قائل به توزیع قدرت و ایده جامعهی مسطح بدون قدرت عمودی و سلسلهمراتبی هستید تا بتوانید اجتماعات خودتدبیر خود را بدون حاکم و بدون قواعد و هنجار بسازید.
وی افزود: نکته دیگر این است که این آنارشیسم، دور از نظارت دولت و دور از قرائتهای رسمی است و به انسانها یک حس آزادیبخشی میدهد. کمک به برابری میکند؛ لذا تبعاتش این است که وقتی میپذیرید به شبکههای مجازی بیایید، به طور ضمنی تأیید میکنید که وجود شبکهها و گروههای تروریستی را هم باید پذیرا باشید.
این کارشناس جامعهشناسی ادامه داد: نکته دوم درباره پوپولیسم است. این به چه معناست؟ یعنی نقشآفرینی مردم به دست خودشان. در این بین، فضای مجازی میتواند به آنان تریبونهای فعال دهد؛ یعنی پوپولیسم برتری دارد به جهت اینکه مردم خواست خودشان را به دست خودشان محقق کنند، منتها با ادبیات عامهپسندی که پشت آن، فکر، نظر و چارچوبهای متقن نیست؛ مثلاً از فعالی که دم از آزادی در این فضا میزند، درباره مبانی تئوریک آزادی بپرسید، درمانده میشود. این پوپولیسم سبب شکلگیری حرافهای حرفهای میشود؛ یعنی کار من حرافی است، اما شما نمیتوانید از من بپرسید مبنا و مبانی این حرفم کجاست؟
عرفانمنش افزود: کار سلبریتی چیست؟ کار سلبریتی روایتگری مسائل از دیدگاه خودش است. وقتی سلبریتی را مرجع خود قرار دادم، آن زمانی که اتفاقی رخ میدهد، دیگر به شبکۀ خبر سر نمیزنم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تصریح بر اینکه ساز و کار مطالبات در جامعۀ بیرون نداریم، گفت: وقتی تریبون ایجاد نمیکنید، فرد میل به پرخاش مییابد. شما می گویید مردمسالاری دینی داریم، اما آیا تریبون گذاشتید تا مردم بر آن مبنا سخنشان را بگویند. سال 97 رهبر معظم انقلاب بیانیه گام دوم انقلاب را صادر میکنند و مخاطب ایشان نسل جوان است. آقا میگویند حواستان باشد که دشمن دنبال این است شما را سرباز خود کند. سادهانگارانه است که تصور کنیم رهبریِ نظام بر اهمیت و ضرورت حضور نسل جوان همواره تأکید داشته باشد، اما دشمن بیکار بنشیند. همه این اتفاقات ناخرسندی که کف خیابان رقم خورد، زمینهی قبلی داشته منتها ما برایش برنامهریزی نکردیم. جنگ شناختی هم یک بحث مفصلی است که نباید آن را انکار کنیم.
بدون پشتوانه محتوایی نسل جوان را نمیتوان در فضای مجازی رها کرد
عرفانمنش درباره ضرورت مدیریت فضای مجازی در شرایط فعلی گفت: شما بدون پشتوانهی تحلیلی نمیتوانید نسل جوان را در فضای مجازی رها کنید. الان که با فیلترشکن در فضای مجازی حضور دارند، مدام ایدههای خود را بازسازی و تعقیب میکنند. بعد مسکوتسازی که اتفاق میافتد، مثلاً منِ حزباللهی نمیتوانم در شبکه مجازی داخلی تبیین و روشنگری کنم.
وی افزود: آمریکا سه نوع اینترنت دارد: کودک، خانواده و بزرگسال. ما در ایران از این چیزها نداریم. انجمن تخصصی کودک و رسانه متشکل از 200 نهاد دولتی، خصوصی، صنعتی، دانشگاهی و حتی انجمن خیریه است. اینها برای نسل جدیدشان کار میکنند تا اینترنت ایمن و پاک داشته باشند. ما خیلی کارها را باید میکردیم، اما انجام ندادیم و اکنون تبعات این کمکاریها را میبینیم.
عرفانمنش ادامه داد: بحث دیگر اینکه در جامعهشناسی اصطلاحی با عنوان «involvemen» داریم؛ یعنی ادغام و بهکارگیری مخاطب در مناسبات دنیای واقعی اجتماعی. معتقدم نسل جدیدمان ادغام نمیشوند و ما آنها را به کار نمیگیریم. وقتی اینها را به کار نگیریم، در یک جای دیگر و دنبال کارهای دیگر میروند. برنامهی ما برای اینکه نسل جدید را سر کار بیاوریم چه بوده؟ خیلی از شوراهای عالی را میبینید که همه آنها آدمهای یک شکل و یکسانی بودند که از ابتدای انقلاب مسئولیت داشتند و جالب اینکه بعضی از آنها همزمان در چند شورا حضور داشتند؛ در چنین شرایطی که نسل جدید انقلابی شما جایی برای ابراز خود نداشته، involvement هم شکل نمیگیرد. بازگردیم به سؤال این نشست: آیا نوجوان ما ناآرام است؟ حتماً ناآرام است؛ منتها سعی کردم زمینههایش را بگویم. میدانیم که کجاها باید پیشگیری میکردیم که انجام ندادیم.
باید مهارتهای تربیتی والدین را ارتقاء داد
سعید مدرسی، دانشآموخته دکتری علوم تربیتی سخنران دیگر این نشست در ابتدای سخن با طرح این بحث کهحل این چالشهایی که با آن مواجهیم، راهکارهای کوتاهمدت ندارد، گفت: حوادث اخیر اگر یک انگاره در ذهن مسئولان ما ایجاد کند که دنبال حل و فصل مسائل در کوتاهزمان نباشند، به نظرم یک رشدی برای مسئولان است.
وی افزود: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، نگاه تربیتی داشتن به جمیع تصمیمات است. اینکه شما یک پلتفرم آسیبرسان از لحاظ ساز و کارهای تربیتی مثل اینستاگرام که بیمهابا حدود یک دهه در فضای جامعه ما منتشر کردید و با افتخار، خود مسئولان جمهوری اسلامی در آنجا حضور داشتند و با افتخار هم وقتی فیلتر است، هنوز هم فعالیت میکنند، یعنی یک رفتار غیر تربیتی و توجیهناپذیر برای نسل جوان.
مدرسی ادامه داد: اما راه حلهای کوتاهمدتش، فرآیند گفتوگومحور است که میتوان با نسل جوان داشت. اکنون مسئله ما نسل نوجوان نیست بلکه نسل جوان است؛ به این معنا، نسل ورودیهای ترم 2، 3 و 4 دانشگاه است. یک حرکتهای خوبی را سخنگوی دولت در دانشگاهها انجام داد و در یک جاهایی جواب میدهد، به شرط آنکه به سمت حالتهای نمایشی نرود. نشستهای صمیمانه واقعی شکل بگیرد و در کنارش، یک برونداد رسانهای منطقهای هم رقم بخورد. این برای التیام اولیه خوب است وگرنه نسلی که اکنون به زیست رسانهای خاص گرایش ویژهای پیدا کرده، نمیتوانید به سرعت تغییر دهید؛ این عرصه که کارخانه تراشکاری یا مجسمهسازی نیست.
وی افزود: دکتر سادات به نامه 31 نهجالبلاغه اشاره کردند که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود «قلب نوجوان مانند زمین خالى است، هر آنچه در آن انداخته شود، مىپذیرد.» حضرت در ادامه میفرماید «من پیشدستی کردم به ادب تو». ادب هم یعنی چارچوبسازی و حاکم کردن عقل بر فضای احساسی. بنده خودم اعتقاد ندارم که ذات نوجوان یعنی احساس. نوجوانِ تربیتنایافته و نوجوانی که عرصههای بروز هیجانات منطقی او را برایش فراهم نکنید، مانند زودپزی است که منفجر میشود. ببینید، امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید «فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ»؛ یعنی من به ادب تو اقدام کردم، «قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّک»؛ قبل از اینکه قلبت را قساوت بگیرد و مغزت مشغول چیز دیگری شود. جالب است که امیرالمؤمنین ابتدا به طرحوارههای گرایشی دست میگذارند؛ به این معنا که مؤانست و مجالست، ابتدا انس و گرایش ایجاد میکند؛ در پی این مؤانست، طرحواره شناختی شکل میگیرد؛ لذا تفکر نقادانه سواد رسانهای، به هیچ عنوان نمیتواند راهکار اصلاح جامعه باشد؛ چرا که قبلش، گرایش شکل گرفته است.
مدرسی گفت: خداوند در آیه140 سوه نساء میفرماید «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَن إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها»؛ یعنی خداوند در کتاب به شما این موضوع را نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار مىگیرد ...» نمیفرماید برو با نگاه نقادانه با آنها روبرو شو بلکه میفرماید «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِه» با آنان نشست و برخاست نکنید تا به سخنى غیر از آن درآیند. این مسئله، دستوری تربیتی است مبنی بر اینکه مؤانست و مجالست همانا و شکلگیریِ طرحوارههای گرایشی همانا. ما این انگارهها اگر در ذهنمان باشد، نوع مواجههمان با جامعه تغییر مییابد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه این ساختار پوپولیستیِ جابجاکنندهی گروههای مرجع از والدین، از مربیان، از فرهیختگان بهسمت سلبریتیهاست، گفت: اینها به من گزارههایی میدهد که اگر رها کردم، تمام است. چرا؟ به این دلیل که اگر به یک گوینده و محتوای رسانهای دل بدهیم، او را بندگی کردیم. من عبد شوم، او ربّ من میشود. امام جواد در حدیثی فرمود «مَنْ أَصْغَی إِلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» هرکه به گوینده ای گوش سپارد، او را بندگی کرده است؛ من اگر به یک سلبریتی و یک فیلم و یا یک موسیقی دل دادم، او را معبودم کردم. اگر آن گوینده یا فرستنده، حرف الهی و فطری میزند، «فَقَد عَبَدَ اللّهَ» در آن لحظه خدا شما را تربیت میکند «وَ إِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اَلشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ اَلشَّیْطَانَ». اگر گوینده از شیطان بگوید، شیطان را عبادت کرده است و در آن لحظه من تحت تربیت شیطان هستم؛ از این جهت اگر به من بگویی راه حلت چیست، میگویم حکمرانان را مینشانم و فقط دو واحد تربیت رسانه یاد میدهم. میگویم حواستان به پدر و مادرانی که بچههای سه چهار ساله دارند، باشد. به والدین تربیت رسانه و تغییر سبک زندگیِ تربیت رسانه یاد دهید. لذا راه حل کوتاهمدت فعلاً میتواند این باشد که نوجوان من احساس کند حرف او شنیده میشود. وقتی این اتفاق رخ نمیدهد، فضای مجازی بهترین جاست برای اینکه ورود یابید و بهترین جاست برای اینکه توسط سلبریتیها، پمپ معکوس خبری صورت گیرد./تسنیم
کشور ما تبدیل به یک آزمایشگاه اجتماعی شده است
مدرسی گفت: اکنون مسئله جامعه ما، شکلگیری ارتباطات همتراز و ناهمتراز تربیتی است. معمولاً ارتباطات را در فضای تربیتی دو قسم میکنیم: همتراز تربیتی؛ یعنی افراد همسن و همجنس و همفرهنگ و ارتباط ناهمتراز تربیتی؛ یعنی از سن و جنس و فرهنگها با هم متفاوت است. در فضای شبکهی مجازی، تمام این ارتباطات، ارتباطات flat (یعنی بدون در نظر گرفتن ارتباطات همتراز و ناهمتراز) شده است. زمینهی شکلگیری ارتباطات ناهمتراز و همتراز غیر تربیتی، اتفاقی است که اکنون شاهد آن هستیم. در واقع والدین، دالانهای تربیتی را تحت اشراف خود ندارند و قائل نیستند کریدور تربیتی اتفاق میافتد. خود والدین ما دچار آسیب رسانهای هستند. پس راه حل کوتاهمدت ندارد و حاکمیت تا چهار یا پنج سال آینده، منتظر بحرانهای سینوسی زیر یک سال است. سالهای 78، 88، 96، 98، 1401 را در خاطر داشته باشیم. عملیاتهای رسانهای هدایتشوندهی خارج از مرزها را نباید به هیچ وجه چشمپوشی کنیم. یک کدی را رهبر معظم انقلاب دادند که دقت نظری برایمان فراهم کرد. فرمود قضیه مرحومه امینی، بهانهای بود برای آغاز التهاب. به طور مسلم، یک مهندسی و آرایش رسانهای شکل گرفت و لطمههایی اجتماعی فراهم آورد. برداشتم این است که این دست اتفاقات مناسبتیِ بحرانساز، به راحتی قابل خلق است. به دلیل بیشکل و ساختار بودن برخی عرصههای جامعهی ما، امکان اینکه کشور ما تبدیل به یک آزمایشگاه اجتماعی شود، کاملاً فراهم شده است؛ چرا که ساختار فضای مجازی ما، ساختار با شکلی ندارد. تصمیمات ما خیلی نزدیک به تصمیمات خلقالساعه است؛ یک شبه باز میکنید، یک شبه میبندید، لذا بستر لازم برای این فضای آزمایشگاهی فراهم میشود. با یک حرکت کوچکی، بلافاصله یکسری حرکتهای گولهبرفی شکل میگیرد و پیش میرود.