به گزارش حلقه وصل، زمانی در دهه ۷۰ شمسی، نیکی کریمی دست به کار ترجمهٔ شرح حال مارلون براندو، بازیگر درگذشتهٔ مشهور آمریکایی از زبان خود او و به قلم رابرت لیندزی شد که در در سال ۸۰ با عنوان «آوازهایی که مادرم به من آموخت» انتشار یافت.کریمی خیلی زود، در ۱۸ سالگی با فیلم «وسوسه» (۱۳۶۸) ساخته جمشید حیدری به سینما راه یافت و در سال ۶۹ با فیلم «عروس» به نخستین سوپراستار زن سینمای بعد از انقلاب تبدیل شد.
احتمالاً وسوسهٔ داشتن وجههٔ روشنفکری، بخشی از انگیزهٔ نیکی کریمی برای ترجمهٔ کتاب بود. به هر حال ساحت قلم و کتاب، با همهٔ عسرت مالی که گریبانگیر آن است، هنوز وجهه و اعتباری دارد که سینما ندارد.
اما هنوز هم این وسوسه، همچنان هم ادامه دارد و بعضاً بازیگرانی هستند که دست به قلم تألیف یا ترجمه میبرند تا وزن فرهیختگی بیشتری به سوابق اجتماعی خود ببخشند. سحر دولتشاهی از آن جمله است. البته ناگفته نماند که ظاهراً تحصیلات دانشگاهی در رشته مترجمی زبان فرانسه هم در این انتخاب دولتشاهی نقش داشته است.
دولتشاهی البته هیچگاه بازیگر تراز اول و شاخصی نبوده و نقش ماندگاری را هم تاکنون در کارنامه بازیگری خود رقم نزده است، فارغ از این که حتی سیمرغ بلورین نقش مکمل را هم برای بازی در «عرق سرد» و «چهارراه استانبول» دریافت کرده، لیکن الزاماً گرفتن سیمرغ به مفهوم ماندگاری یا ارزشهای فنی یک نقش نیست... البته وی در حوزههای فرامتنی سینما، به ویژه بروز و ظهور رسانهای و نمایش یک برند آرتیستیک از خود نیز به شدت فعال است و بخش قابل ملاحظهای از شهرت او به همین فعالیت بازمی گردد.
تاکنون چندین کتاب به قلم دولتشاهی به طبع رسیده است که آنطور که قابل انتظار است، عمدتاً مربوط به حوزه هنر است. عمدهٔ آثاری که این بازیگر برای ترجمه انتخاب کرده، کتابهای مصور در حوزه هنرهای تجسمی است که شامل گزیدهٔ آثار نقاشانی چون فرامز پیلارام و ناصر بخشی و گزیدهٔ نقاشیهای عباس کیارستمی، گزیده آثار عکاس خبری آمریکایی، لینزی آداریو و چند عنوان دیگر میشود؛ اما آخرین کار ترجمهای که از دولتشاهی به بازار آمده، بسیار قابل توجه است، چرا که یک نام به شدت جنجالی و چالشبرانگیز در غرب (البته نه چندان شناخته شده در داخل کشور) روی آن خودنمایی میکند: مارینا آبراموویچ
پیش از این کتابی با عنوان «عبور از دیوارها» از مارینا آبراموویچ توسط دولتشاهی ترجمه شده بود که توسط نشر اورکا به چاپ رسید و در سال ۱۴۰۰ برای چندمین بار تجدید چاپ شد (البته تیراژ پایین کتابها را باید در نظر داشت).
اما تازهترین ترجمهٔ دولتشاهی مربوط به امسال است که «شیوه مارینا آبرامویچ: دستور کارهای لازم برای شروع دوباره زندگی» نام دارد و توسط چاپ و نشر نظر به چاپ رسیده است.
اما مارینا آبراموویچ کیست؟
چهرهٔ پیشروی سبک هنری موسوم به «پرفورمنس»، مارینا آبراموویچ، متولد ۱۹۴۶ از تباری یهودی در شهر بلگراد یوگسلاوی سابق به دنیا آمد. زن یهودیتبار ۷۶ ساله، متولد شهر بلگراد (پایتخت یوگوسلاوی سابق)، به عنوان «ملکهٔ پرفورمنس» یا به تعبیر خودش، «مادربزرگ پرفورمنس» شناخته میشود.
او که به مدد وجوه عجیب و اصطلاحاً گروتسک[۱] اجراهای خود و همچنین مداومت حضور در صحنه و البته پشتیبانی و حمایت بیوقفهٔ رسانههای جریان اصلی، شهرت یگانهای در بین آرتیستهای کانسپچوآل و پرفورمنس دارد، وجوه و ابعاد جدیدی را وارد این حوزه کرد که وجوهی تاریک، خوفناک و سیاه هستند.
مشخصهٔ بارز او، ابداع شاخهای در پرفورمنس به نام «هنر تحمل» است. این سبک، مبتنی بر ایجاد انواع درد و اعمال انواع خشونت بر بدن است. به علاوه، او در واقع مبدع اصلی حرکات پیچیده و عجیب بدنی پرفورمر در اجراست که همراه با زجر و درد در اجراکننده و ایجاد احساسات آنی و شدید چون خشم، نفرت و هراس است.
یکی از دلایل شهرت آبراموویچ، به کارگیری خون، جسد و اجزاء بدن در به اصطلاح آثار هنری خود است. منتقدانش می گویند، او از خون واقعی و اجزاء واقعی بدن انسان استفاده میکند و «جادوی سیاه» را به صراحت وارد پرفورمنس کرده و بیشتر آثاری که مستقیماً ساخته یا در پشت پرده در ساخت آنها نقش ایفاء کرده، در واقع «مناسک» (ریچوآل) جادوی سیاه بوده است.
آبراموییچ نام این اقدامات تهوع آور خود روی صحنه را «پختن روح» (spirit cooking) گذاشته است و نخستین بار، در سال ۱۹۹۷ بود که پرفورمنس او با این نام منتشر شد که بسیار حیرتآور بود.
او در آن ویدئو، با خونی که ادعا میشد خون خوک است، روی دیوار دستورالعملهای کثیف مناسک جادوی سیاه را مینوشت و در طول ویدئو، بارها ظرفی حاوی خون و امحاء و احشاء یک موجود زنده را روی چیزی که شبیه کودکی مومیایی شده در کنج دیوار بود، میپاشید.
شواهد و مدارک دربارهٔ مشغولیت درازمدت و ریشهدار او با جادوی سیاه و مناسک شیطانی، آن اندازه زیاد بود که او مجبور شد در سال ۲۰۲۰، تلویحاً اعتراف کند که از این ابزارهای سیاه در کار و زندگی خود استفاده میکند اما «شیطانپرست» نیست.
قرار گرفتن آبراموییچ در کنار جیکوب روتشیلد مقابل تابلوی معروف شیطان لشگریانش را احضار میکند
آبراموویچ «استاد» (mentor) بسیاری از ابرستارگان موسیقی همچون لیدی گاگا، بیانسه و جِی زی بوده است؛ به عبارت دیگر، طبق گزارشهای منتشر شده، بسیاری از ستارگان زن امروز دنیای موسیقی، چند سال قبلتر، یک دورهٔ کارآموزی را نزد آبراموویچ گذراندهاند که طبق گفتههای او در یک مصاحبه جنجالی، شامل تمرینها و ریاضتهای عجیب همچون حضور چند شب به صورت برهنه در جنگل و عذابهای بدنی برای افزایش تحمل درد میشود!
لیدی گاگا در کنار آبراموییچ در آیین مذهبی که به صورت نمادین از خون قربانی میخورند
او اسم این روشها را، «متد آبراموویچ» گذاشته و مبنای آن دریافت «انرژی» از منبعی نامعلوم است. البته اهل فن میدانند که این چیزی جز نام دیگری برای ارتباط گرفتن با ارواح شریر و اجنه یا به اصطلاح فارسی «موکل» گرفتن نیست. او ورکشاپهایی خاص با تعداد اندکی شاگرد از آرتیستهای جوان (که خود شخصاً گزینش میکند) برگزار میکند و در واقع روح و جسم آنها را در اختیار میگیرد و جهت میدهد.
برای این که معلوم شود آبراموویچ در خود ایالت متحده چه اندازه جنجالی و البته منفور است، فقط به این نکته اشاره میکنیم که افشای ارتباطات این زن با مسوول کمپین انتخاباتی کلینتون در سال ۲۰۱۶، یعنی جان پودستا و برادرش تونی (در پرونده لو رفتن صدها هزار ایمیل مرتبط با پودستا) و دعوت از این دو برادر برای حضور در یکی از همان مهمانیهای کذایی آبراموویچ موسوم به «اسپیریت کوکینگ»، مثل یک زلزله فضای انتخاباتی آمریکا را تکان داد و کارشناسان سیاسی یکی از دلایل شکست غیرمنتظره هیلاری کلینتون را در انتخابات ریاست جمهوری آن سال افشای همین مساله میدانند.
به راستی دولتشاهی بر اساس کدام شاخص و معیاری آثار چنین فردی را برای عرضه به بازار نشر ایران انتخاب کرده است؟ آیا «شیوههای» کذایی آبراموویچ که در عنوان کتاب ترجمه شده توسط دولتشاهی هم آمده، مرتبط با همان متدهای سیاه و شوم از نوع «اسپیریت کوکینگ» نیست؟ خروجی رواج این «شیوهها» در فضای هنری ایران (که همین حالا هم حرف و حدیث کم ندارد) قرار است چه باشد؟
[۱] - گروتسک سبکی از هنر است که با تحریف و تخریب اشکال معمول حیوانات و شخصیتها پدید میآید. اگر بخواهیم بهتر بگوییم، گروتسک ترکیبی است از اشکال، تصاویر و چهرههای زشتی که آراسته شده باشند و این زشتیِ همراه با آراستگی، چیزی عجیب و غریب، ترسناک، خندهدار و غیرواقعی را خلق کند.