
1- آینه سیاه (Black Mirror) سریال تحسینشده علمی-تخیلی و انسانشناسانه انگلیسی است که از سال 2012 پخش آن شروع شده و تاکنون چهار فصل از آن به نمایش درآمده است. آینه سیاه میخواهد آینده انسان را با پیشرفتهای فناوری که زندگی روزمره او را درگیر خود کرده است به تصویر بکشد و انگار قصد نوعی پیشگویی هشدارآمیز دارد. در اپیزود دوم فصل اول سریال، جامعهای را میبینیم که ارزشهای آن اساسا در فضای مجازی و امتیازی که در آن دارید، تعریف شده است. شهروندان آن درگیر یک روزمرگی هستند و سیستم حاکم بر فضای مجازی برای بیشتر اوقات آنها تصمیم میگیرد و بر دنیای حقیقیشان غلبه دارد. در این محیط، یک جوان مطیع و ارزشمند –مطابق تعریف سیستم- سر به عصیان برمیدارد و تصمیم میگیرد علیه سیستم بشورد. تنها جایی که میتواند صدای خود را به گوش دیگران برساند، یک برنامه استعدادیابی (talent show) است که برای ورود به آن باید هزینه هنگفتی پرداخت. مرد جوان سخت کار میکند، صرفهجویی میکند، سختی میکشد و امتیاز لازم را برای ورود به برنامه استعدادیابی جمع میکند. با ورود به برنامه، شیشه شکستهای را که همراه خود آورده است روی شاهرگ گردنش میگذارد تا نگهبانان مانع او نشوند. در برابر داوران و تماشاگران برنامه به وضع موجود اعتراض میکند و بر سر زیر و بم سیستم فریاد میکشد.
حرفهایش که تمام میشود، داور اصلی برنامه -که سیستم را نمایندگی میکند- میگوید: «نمایشت عالی بود.»
-این نمایش نبود!
-میدونم. واقعی بود. دوست دارم بازهم این حرفها رو بشنوم. نظرت چیه؟ دوبار تو هفته، یه برنامه تلویزیونی تو شبکه اصلی بهت میدیم، بیا اونجا همین حرفها رو بزن. باقی داوران هم تایید میکنند. تماشاگران که درواقع در اتاقکهای خود هستند و آواتارشان در برنامه حاضر است، پسر را به قبول این پیشنهاد تشویق میکنند. جوان میپذیرد. در سکانس بعدی میبینیم در برنامهای زنده دارد همان جنس حرفها را میزند. بعد از اتمام برنامهاش شیشه شکسته را از روی شاهرگش برمیدارد، میگذارد درون جعبهای لوکس، نه درون اتاقک کوچک قبلیاش، بلکه در خانهای بزرگ با چشماندازی زیبا. ابزار اعتراض به ابزار ارتزاق تبدیل میشود.
2- اعتراض قابلیت تبدیلشدن به کالا را دارد چون خریدارش هست. گاه خود آنکه مورد اعتراض قرار میگیرد، خریدار اعتراض است. عجیب اما واقعی است. یک نفر میتواند خریدار اعتراض به خودش باشد، چون میتواند تعیین کند حد توقف اعتراض کجاست و به چه چیزهایی باید اعتراض کرد و به چه چیزهایی نه. بعد میتواند صدای اعتراض خریداریشده را بلند کند، بلندتر از صدای هر معترض واقعی. آنقدر بلند که هیچ سرکوبی نمیتوانست مثل آن مانع شنیدن صدای اعتراضات واقعی شود. این اعتراض سفارشی گاهی میتواند سوپاپ اطمینان باشد اما همیشه اینطور نیست. بعضا اعتراض را میخرند تا اعتراضات را نه ساکت، که منحرف کنند. زلف معترضان را گره میزنند به منحرفان و بعد از مدتی اصلا یادمان میرود به چه و چرا اعتراض داشتیم. گاهی نیز مخالفان آن که مورد اعتراض واقعشده، خریدار اعتراضند. هدف؟ واضح است. تحت فشار قرار دادن طرف مخالف. اینجور میشود که حامیان سازمانهای تروریستی و قاتلان خبرنگاران و کودکان میشوند حامیان معترضان به پوشش اجباری. آن شال سفید که قرار بود مثلا ابزار اعتراض باشد، میشود ابزار ارتزاق.
3- بر این گمان میشود به هر معترضی انگ سفارشیبودن زد؟ نه. علاوبر اینکه اصل بر صحت است، اعتراضفروش خود نشانههایی دارد. معترض و منتقد واقعی اصلی و اصولی دارد. کسی که نمیتواند اجبار در پوشش را برتابد، چطور میتواند کنار کسانی که حامی سازمان تروریستی مجاهدین خلق هستند، بایستد؟ کسی که مدعی است برای آزادی تلاش میکند، چطور میتواند آن شال سفید را سر دست بلند کند و کنار رضا پهلوی بایستد و دم از اتحاد با کسی بزند که علاوهبر آنکه فکر میکند از راه ژن حقی در حکومت بر ایران دارد، 40 سال است با اموالی که از ملت ایران به غارت برده شاهانه روزگار میگذراند و یک روز کار نکرده است؟ چطور میشود کسی که ادعا میکند فعال در راه حق ایرانیان برای انتخاب پوشششان است، برود و کنار سناتور «لیندا فرام» بایستد و با کسی همصدا شود که از اصلیترین مخالفان و مانعهای فروش هواپیما به ایران و باعث به خطر افتادن امنیت هوایی ایرانیان است؟ چطور میشود که به ناگاه یک فعال اجتماعی چهره عوض میکند و در قامت یک فعال سیاسی خواستار تحریم مقامات کشور میشود؟
4- «از آن گناه که نفعی به غیر رسد چه باک». چه ایرادی دارد گروهی از بندگان خدا هم با خالیکردن جیبهای سلاطین و سلطنتطلبهای غربی و عربی و عبری روزگار بگذرانند؟ بروند در شبکههایی که بودجهشان را شاهان و شاهپرستان تامین میکنند و اعتراضفروشی کنند؟ اصلیترین ایرادش، غیر از آنها که ذکرشان رفت، این است که ماهیت اعتراضفروش به اعتراض گره خورده است. وقتی دلیلی برای اعتراض نباشد، دلیلی برای حضور او نیز وجود ندارد و دیگر نمیتواند با اعتراض ارتزاق کند. همین باعث میشود در باطن هیچگاه مایل نباشد مساله حل شود. مساله همیشه باید وجود داشته باشد تا بتواند مورد اعتراض قرار گیرد. برای همین اعتراضفروش فضا را رادیکال و همه را تشویق میکند به قانونشکنی، مخاصمه و جنجالآفرینی. یک مساله اجتماعی را گره میزند به براندازی و ساختارشکنی و چنین وانمود میکند که هر که دغدغهای اجتماعی یا صنفی دارد از اصل و اساس با همهچیز در ستیز و مخالفت است.
5- سریال «آینه سیاه» میخواهد آینده دنیا را با پیشرفتهای تکنولوژیک ترسیم کند. در این مورد، آینده چندان دوری را به تصویر نکشیده است. اعتراضفروشی پدیدهای است که روزبهروز و با سر برآوردن معضلات جدید ما را بیشتر درگیر خواهد کرد. آزادی، مسائل اقتصادی، آسیبهای اجتماعی، موضوعات سیاسی از قبیل حصر و تحریم و انرژی هستهای و... در این سالها کاسبان خود را داشتهاند و خواهند داشت. اعتراضفروشها را اغلب تناقضاتشان رسوا میکند، اما گاه خریدار بهقدری قدرتمند و منافع فروشنده بهحدی سرشار است که بوقهای رسانهای و مافیای قدرت نمیگذارند پرده بیفتد. آنها که خود اصلیترین هواداران برجا ماندن مساله هستند، شناختهشدهترین معترضان آن خواهند بود. شاید تنها راه مقابله با اعتراضفروشان، شنیدن صدای معترضان واقعی که فریادشان برخاسته از درد و دغدغه است، باشد. بهترین دفاع حمله است. اعتراضفروش را به شیوه خودش باید دفع کرد؛ با بلند کردن صدای معترضان و منتقدان واقعی.