سرویس پرونده:اهل سنت ايران بهدليل رفتارهاي نامناسب شاه با آنان دلخوشي از رژيم پهلوي نداشتند. از همين رو پس از اميدواري نسبت به پيروزي قطعي انقلاب، نسبت به آن فعال شده و با انقلابيها همکاري کردند. البته در برخي مناطق نگرشهاي سنتي که ورود به مسائل سياسي را جايز نميشمرد، مانع فعاليت جدي اهل سنت شد. با اينحال کم نبودند کساني که از انقلاب خميني کبير(ره) با روي باز استقبال کردند و براي پيروزي آن تلاش نمودند. اگر به تاريخ مراجعه کنيم خواهيم ديد که تبعيد شهيد مدرس به خواف، آيتالله خامنهاي به ايرانشهر و... عامدانه توسط رژيم گذشته صورت ميگرفت. اين عزيزان به اين اميد به مناطق داراي اکثريت سني تبعيد ميشدند که اهل سنت ساکن در اين مناطق از روحانيهاي انقلابي شيعه استقبال نخواهند کرد، ولي نوع مواجهه اهل سنت با اينها خود نشانهاي زيبا از تمايلات اهل سنت به نفي ديکتاتوري وابسته آن دوران بوده است.
قانون اساسي و ترديد
به جرات ميتوان ادعا کرد که اکثريت اهل سنت ايران از وقوع انقلاب استقبال کردند، خصوصا به اين دليل که عمده اقوام در رژيم سابق در فقر مفرط به سر ميبردند. جالب اينجاست که غائلههايي که در کردستان و ترکمن صحرا و ساير مناطق روي داد نيز با وجود داشتن شعارهاي جذاب قومگرايانه، ولي بدليل داشتن ماهيت کمونيستي و غيرمذهبي، از طرف بخش زيادي از جامعه اهل سنت ايران مورد استقبال قرار نگرفت. اولين سوالي که در ذهن اهل سنت ايران در تعامل با نظام جديد شکل گرفت مساله قانون اساسي بود. گرچه تصويب مادههايي که در آنها بر حقوق آنان تصريح شده بود مايه دلگرمي آنان شد، ولي تصريح اصل دوازدهم قانون اساسي بر اينکه «تشيع»، «الي الابد»، مذهب رسمي کشور است، اعتراضاتي را برانگيخت. «عبدالعزيز» و «احمد مفتيزاده» دو چهره شرق و غرب اهل سنت کشور به اين امر اعتراض کردند. گفته ميشود برخي بزرگان شوراي قانون اساسي نيز با اين مساله مخالف بودند، ولي نهايتا اين نکته مورد تصويب قرار گرفت. با اين وجود نگرش اهل سنت به نظام، نگرشي مثبت و اميدوارانه بود. چراکه حضرت امام(ع) و رهبران انقلاب بر استيفاي حقوق ايشان تاکيد زيادي داشتند، هر چند برخي همچنان از منظر ترديد به انقلاب مينگريستند.
تحميل جنگ و همراهي
آغاز جنگ تحميلي و حمله دشمن غدار به جان و مال و ناموس مردم يک همدلي عمومي ايجاد کرد. شيعه و سني بسيج شدند تا از حاکميت ملي خود دفاع کنند. اختلافات موجود به کناري نهاده شد تا خطر دشمن دفع شود و تقديم 11 هزار شهيد اهل سنت در اين جنگ نشانهاي محکم از همراهي آنان با انقلاب اسلامي بود. انقلاب هم خدمات خود را گسترش داده بود. گروههاي جهاد سازندگي به دور افتادهترين روستاهاي سنينشين کشور، از غرب تا شرق سر ميزدند و به آنها خدماترساني ميکردند. همه اينها از دهه اول انقلاب دههاي ساخت که ميتوان مهمترين نشانه آن را همراهي نسبي نظام و اهل سنت با يکديگر دانست. تاکيدهاي رهبران انقلاب بر اسلام و حاکميت دين نيز مطلوب اهل سنت بود و از اين رو با گفتمان انقلاب نيز همدلي داشتند. در اين دوره انتصابها هم متاثر از فضاي انقلابي کمتر رنگوبوي مذهبي داشت. روحانيان و نيروهاي انقلابي نيز با نگاه نوعا تقريبي با افراد مواجه ميشدند و افراطگرايي بهخاطر غلبه حالوهواي اسلامي اوايل انقلاب کمتر مجال بروز داشت. البته از همين جا برخي عصبيتهاي قومي و مذهبي با هدف سهمخواهي از قدرت و ثروت بروز يافتند که در دهه آثار سلبي خود را نشان داد!
دوران ثبات و دلگيري
جنگ به پايان ميرسد و توقعات افراد در دوران ثبات تغيير ميکند. اگر تا ديروز بهخاطر وجود دشمن مشترک در قبال برخي کمبودها سکوت ميشد، حال مجال اعتراض هست و مردم اعم از شيعه و سني لب به گلايه ميگشايند. دولت سازندگي مشغول ساختوساز کشور است و در اين ميان درگيريهاي پنهاني براي کسب قدرت و ثروت جاري است! اين قاعده براي مناطق داراي اکثريت سني نيز صادق است. بخشي از سيستانيها در استان سيستانوبلوچستان و برخي کُردها در استان کردستان بهخاطر قابليت اعتماد بيشتر نظام به آنها خود را به بدنه قدرت نزديک ميکنند. ديري نميگذرد که بهخاطر تخريب مسافرخانه فيض در مشهد که بخشي از اهل سنت در زيرزمين آن نماز ميخواندند غائله پر سروصدايي به راه مياندازد و عدهاي به اعتراض بر ميخيزند. در مواجهه با اين غائله، در زاهدان تدبير کافي به کار گرفته نميشود و چند نفر کشته ميشوند. چندي بعد هم بهخاطر خودسري عاملان قتلهاي زنجيرهاي، برخي از اهل سنت بهطرز مشکوکي در نقاطي از کشور به قتل ميرسند. مجموعه اين اقدامات حسي منفي را به بخشي از اهل سنت ايران القا ميکند. حسي که تصور ميکند نظام به ثبات رسيده و حالا ميخواهد عرصه را بر آنان تنگ کند! هر چند خدمات اجتماعي و اقتصادي گستردهاي به برخي مناطق داده ميشود، اما حس تبعيض و نابرابري همچنان موجود است. برخي سختگيريهاي امنيتي بر منتقدان نيز به تقويت اين نارضايتي دامن ميزند و تا مرز بياعتمادي پيش ميرود. مشکلات اقتصادي و کمبود فرصتهاي شغلي، خصوصا در مناطق مرزي خود را بيشتر نشان ميدهد و به نارضايتيها دامن ميزد.
دولت اصلاحات و خوشبيني
در انتخابات سال 76 آقاي خاتمي شعار دفاع از اقليتها و اقوام و اعطاي آزاديهاي اجتماعي را مطرح مي سازد که با استقبال گسترده آنها مواجه ميگردد. تقريبا اکثر اهل سنت ايران به ايشان راي دادند و تا اينک نيز سبد راي خود را با اصلاحطلبان همراه ساختند. چراکه تصورشان اين است که اين جريان سياسي آنها را ميبيند و قصد اعاده حقوقشان را دارد. براي اولين بار پس از چند سال برخي مسئولان ارشد استانهاي سنينشين از ميان خود اهل سنت انتخاب ميشوند. اين مساله گرچه در فضاي سنگين دولت سازندگي متصور نبود، ولي از جمله حقوق مصرح اهل سنت در قانون اساسي است که کمتر مجال بروز يافته بود. گرايشات روشنفکري غربگرا که در قوم کُرد بيشتر بود با برخي جريانات اصلاحطلب پيوند خورد و نويسندگان کُرد به وفور در مجلات و روزنامههاي آنان دست به قلم شدند. هنرمندان و فرهيختگان کُرد نيز اقدام به توليد گسترده آثار هنري کردند. در شرق کشور نيز اصل توجه به آنها مايه خرسنديشان بود و در مجموع نگرشي خوشبينانه وجود داشت.
دولت عدالت و بيسليقگي
دولت احمدينژاد با شعار توجه به عدالت و محرومان به ميدان آمد. طبعا مرزنشينان بخش مهمي از محرومين کشور را تشکيل ميدادند و توجه به آنها بايد مورد عنايت ميبود. تقريبا همين اتفاق هم افتاد. حتي در انتصابات نيز رويهاي که دولت اصلاحات باب کرده بود، خصوصا در منطقه کردستان ادامه يافت. هر چند به طور طبيعي افرادي با گرايشهاي سياسي همسو منصوب ميشدند. مشکل اينجا بود که دولت زبان گفتوگو با اهل سنت را بلد نبود. اساسا اصولگرايان هنوز هم همچون انساني که در ميدان شک ايستاده است، با اهل سنت مواجه ميشوند و گويي اين حس به مخاطبشان نيز منتقل ميگردد. حال آنکه مواجهه صادقانه و محترمانه تنها راه اعتمادسازي واقعي است. البته مردم از تجربه برخي مديران اصلاحات فهميده بودند که الزاما انتصاب مديران اهل سنت نميتواند مشکلات اقتصادي آنان را حل کند و شايستگي و دلسوزي بر همه چيز اولويت دارد.
افزايش برخي سختگيريهاي امنيتي، فشار بر منتقدان دولت و مطبوعات محلي، کمتوجهي به نخبگان و روحانيون اهل سنت، عدم توجه به مشارکت سرمايهگذاران بومي در اجراي بسياري از طرحهاي اقتصادي، بدسليقگيهايي مانند استفاده از نيروهاي اجرايي که تغيير مذهب داده بودند و... باعث شد تا مجموعا حساسيت اهل سنت نسبت به دولتمرداني که اتفاقا ادبيات مذهبي پررنگي نيز در کلام خود داشتند، بالا برود و با وجود رشد انتصابات مياني در برخي استانها در طول دولت نهم و دهم، نگرش آنان به اندازه مطلوب بهبود نيابد! ناگفته نماند که اجراي طرح ساماندهي مدارس علميه اهل سنت که با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين زمان آغاز شد نيز بدليل عدم توجه به برخي از حساسيتها از منظر برخي اهل سنت بهعنوان کنترل مدارس ديني فهميده شد و به نارضايتي اهل سنت به دولتمردان دامن زد. اين طرح احساس کنترل مراکز ديني و مذهبي را در اهل سنت افزايش داد!
دولت اعتدال و اميد
دولت روحاني بار ديگر اميد را در اهل سنت زنده کرد و راي بالاي ايشان به او در کسب کرسي رياست جمهوري موثر افتاد. تشکيل معاونت اقوام و مذاهب اقدامي درخور بود که نشان از عزم دولت براي توجه به اقليتها داشت. چيزي که اهل سنت تشنه و منتظر آن بودند. گرچه برخي پشتوانه اين توجهات را اهداف انتخاباتي تلقي ميکنند، ولي آنچه مسلم است اين که توجه به حقوق مصرح اهل سنت در قانون اساسي در چهارچوب عقلانيت ناشي از اصول انقلاب اسلامي چيزي است که بايد در همه دولتها اتفاق بيفتد.
جمعبندي
اهل سنت ايران اينک دهها تحصيلکرده و چهره فرهيخته دارند که با مهاجرت به شهرهاي بزرگ، بهراحتي در کنار سايرين در حال زندگي هستند و طبيعي است که هر نوع تبعيض يا کمتوجهي، ايشان را برنجاند. گرچه دولت دارد تلاش ميکند تا از ظرفيت اهل سنت نيز بهرهمند شود، ولي برخي تحريکات مذهبي يا تحقير و تبعيضهاي خودسرانه مسوولان پايين دست که خلاف شعارهاي انقلاب اسلامي است، نوعي بدبيني را در ميان ايشان حاکم کرده است که جز با يک اصلاح اساسي در رفتار و تغيير نگرش تدريجي به برادران اهل سنت قابل حل نيست. هجمههايي که به اسم مقابله با وهابيت به برخي اعتقادهاي اهل سنت صورت ميگيرد نيز موجي از حساسيتزايي مذهبي و تبديل «حس اقليت قومي» به «حس هويتيابي مذهبي» را در پي داشته است! متاسفانه «شبکه قرآن» سيما نيز با دعوت از برخي متشيعين به اين مساله دامنزده است. برخي شبکهها مانند «شبکه ولايت» نيز در همين راستا حرکت کردهاند! يعني با تحريک نقطه اعتقادي، بهنوعي انفعال براي تلاش به پاسخدادن در اهل سنت را دامن زدهاند که نتيجه آن گرايش برخي از آنان به سوي شبکههايي چون «کلمه» شده است! يعني با نيتي خير، درواقع به گسترش فکر افراطي دامنزده است! تاکيد بر توسعه متشيعين و تلاش براي تغيير مذهبي نيز از جمله ديگر عواملي است که بهشدت بر عدم باور به شعار وحدت شيعيان دامن ميزند و بياعتمادي را در اهل سنت توسعه ميدهد!
بدنه انقلابي کشور بايد متوجه تاثير ناخودآگاه جريان مذهبي بر خود باشد. چراکه جريان مذهبي کشور بهطور شديدي از جريان سنتي متاثر است که همچنان دشمن خود را اهل سنت ميداند! امام خميني(ره) بر اساس فهم صحيح از سيره ائمه اطهار(ع) دوگانه شيعه-سني را به اسلام ناب و اسلام آمريکايي تغيير داد که در آن شاه شيعه همدست اسرائيل، در ذيل اسلام آمريکايي و مجاهد سني فلسطيني در مقابل رژيم صهيونيستي در ذيل اسلام ناب قرار ميگرفت. اين انديشه هنوز در بخش مهمي از بدنه انقلابي و مذهبي ما جا نيفتاده است و منشا نگرش «تهديدمحور» به اهل سنت ايران است. در مجموع آنچه نياز شرايط کنوني منطقه و کشور و تاکيد رهبر انقلاب است «حفظ و تقويت وحدت» ميان شيعه و سني است. اين مهم به فرهنگسازي و مراعات بسياري از نکات نياز دارد که گاها مورد توجه قرار نميگيرند. تجربه کشورهاي اطراف و اطلاع از طرحهاي خطرناکي که دشمن براي کشور ما و خصوصا اقليتها مد نظر دارد، بهوضوح ثابت کرده که همه بايد براي تقويت برادري اسلامي تلاش کنند تا روزي برسد که فرهنگ ناب انقلابي بروز يافته و ميان شيعه و سني هيچ تفاوتي نباشد.