
سوگواره و نمایش میدانی «اشک آسمان» از یک مشاهده کوتاه اما تاثیرگذار در پیاده روی اربعین حسینی در کربلا جاری شد و تجربه این لذت بصری حالا چند سال است که در چند شهرستان استان فارس جریان دارد.
حجت الاسلام عبدالحمید ابراهیمی نیا و حجهت الاسلام محمدجواد شریفی مسئولان این گروه نمایشی درباره اولین تجربیات شکل گیری تیم نمایشی «اشک آسمان» در فیروزآباد با حلقه وصل به گفتگو نشستند.
جناب ابراهیمی نیا بفرمایید که تیم هنری اشک آسمان چطور شکل گرفت؟
از حدود شش سال پیش این تیم شکل گرفت و هرسال اجرا داشتیم. آن زمان من طلبه حوزه فیروزآباد بودم وآنجا تحصیل می کردم. دوستان ما تعریف میکردند که در مسیر پیاده روی اربعین کنار موکب امام رضا حدود عمود 888 یک نمایشی انجام می شود و بچه های استان فارس هم جزو بازیگران و دست اندرکاران نمایش هستند.
اتفاقا همان سال وقتی به پیاده روی مشرف شدیم، قسمت شد و کار آن تیم نمایشی را دیدیم. چند نفر از بازیگران از رفقای خود ما بودند . دو نفر فیروزآبادی بودند و سه نفر از خفر و جهرم و با گروه بچه های تهران آمده بودند و نمایش اجرا می کردند. رفقا از همانجا به فکر افتادند که مشابه همین کار را در شهرستان خودمان هم انجام بدهیم. سبک نوین و تاثیرگذاری بود.
آن سال حاج آقای شریفی معاون حوزه بودند پیشنهاد را که شنیدند استقبال کردند. همشهری های ما هم که در آن گروه تهرانی تجربه کار داشتند، کمک کردند و تیم اولیه شکل گرفت. اولین مناسبت بعد از اربعین که به مرحله اجرا رسیدیم، فاطمیه بود. برای اولین بار در حسینیه صاحب الزمان(عج) فیروزآباد نمایش «اشک آسمان» را اجرا کردیم و مورد استقبال مردم قرار گرفت. آن سال روضه های فاطمیه را اجرا کردیم. چون تجربه ای در ساخت آیتم نداشتیم، بیشتر از مداحی استفاده کرده بودیم. اعضای تیم سال اول حدود هفتاد نفر بودیم. شب های اجرا هم عده ای برای نظم دادن به مراسم به کمک ما می آمدند.
چرا اسم «اشک آسمان» را انتخاب کردید؟
ما اسم خاصی برای گروه انتخاب نکرده بودیم. چون اسم نمایش اشک آسمان بود همین اسم روی گروه ماند. در واقع در ابتدا فکر میکردیم یک بار اجرا میکنیم و تمام می شود. اما به علت تشنگی مخاطب و نبود برنامه های این چنینی تبدیل به یک روند شد و تا چندین سال ادامه پیدا کرد. سال 1400 دوباره به «اشک آسمان» برگشتیم و تصمیم گرفتیم با همان نام اولین اجرا که هنوز هم در دل مردم ماندگار شده، برندسازی کنیم و اجراهایمان را با اعداد از هم تفکیک کنیم مثلا اشک آسمان ششم. سعی داریم همه برنامه ها را با همین نام پیش ببریم تا بهتر شناخته شود در حقیقت این اسم امضای کارهای ما باشد.
دغدغه ما این بود که غربت ایام فاطمیه را در شهرستان خودمان کمتر کنیم. معمولا محرم و صفر خیلی خوب گرامی داشته می شود اما بقیه مناسبت ها مثل فاطمیه کمرنگ تر دیده می شود. برای اولین بار با هدف تقویت شور فاطمی تصمیم گرفتیم این نمایش را اجرا کنیم. سال بعد هم در ایام فاطمیه اجرای نمایش را تکرار کردیم. این بار نمایش با عنوان «امانت پیامبر (ص)» اجرا شد. از سال سوم تصمیم گرفتیم که در ایام محرم و صفر هم اجرا داشته باشیم اما نشد. چون کارهای نمایشی بیشتر مشکل لجستیکی دارد و برای شهرستان های کوچک فشار کار بیشتر است. آن سال بخاطر کمبود زیرساخت ها موفق نشدیم در محرم اجرا داشته باشیم.
سال 96 اجرای سوم ما درایام فاطمیه بود آن سال خودم نوشتم و تدوین کردم. طراحی نور کردم و کار با عنوان «من فاطمه ام» اجراشد. چون سبک عوض شده بود، استقبال ویژه ای از آن شد. دو سال اول بیشتر سعی می کردیم از اجرایی که در مسیر پیاده روی اربعین دیدیم کپی برداری کنیم اما در سال سوم، کار از فضای کپی و شبیه سازی مشاهداتمان خارج شده بود و به یک سبک بومی رسیده بودیم.
سال 97 در بزرگترین سالن فیروزآباد به نام حسینیه ثارالله، نمایش در فضای سالنی را تجربه کردیم. این کار تحت عنوان «حماسه اشک» در بیش از 70 دقیقه اجرا شد. زمان زیادی برای یک نمایش بود، اما کار خوبی درآمد. هرچند خیلی سخت بود. با یک تیم حدود 130 تا 140 نفره اجرا کردیم. البته در بحث جذب نیرو همیشه مشکلات زیاد است وگرنه تا 200نفر هم میشد نیرو را در کار مشارکت داد.
برای گسترش کار در مناسبت های دیگر هم برنامه ای داشتید؟
بعداز این تجربه سالنی، دنبال اجرای میدانی در مناسبت های مختلف بودیم. برای محرم تلاش کردیم اما نتوانستیم اجرا داشته باشیم چون در تامین کابل و برق رسانی به فضای اجرا و کلا پشتیبانی لجستیکی مشکل داشتیم. حتی به تعدادی که فلت لازم داشتیم، در فیروزآباد موجود نبود. سال 98 در حسینیه ثارالله قصه «چادر خاکی» را اجرا کردیم. بعد از شهادت حاج قاسم بود، آیتم حاج قاسم هم تلفیق کرده بودیم و خیلی مورد استقبال قرارگرفت. سال 99 به خاطر کرونا فضای تئاتر خیلی راکد شد و امکان اجرا وجود نداشت. سال 1400 دوباره به «اشک آسمان» برگشتیم و اجرای اشک آسمان ششم خاطره ساز شد.
به رغم همه مشکلات تا کنون 60 آیتم مرتبط با فاطمیه تولید کردیم و اجراها را فقط به انتهای زندگی پربار حضرت و صحنه شهادت محصور نکردیم. چندین آیتم هم از قصه انبیا و دفاع مقدس و مدافعان حرم و مدافعان سلامت و فتنه 88 تولید کردیم.
البته غیر از استمرار کار در مناسبت های مختلف در شهرستان خودمان به یک طریق جالب توجه دیگر هم کار گسترش پیدا کرد.
در کنار این گروه و همزمان با آن، دو گروه هم در شهرستان های دیگر فعال شد و مجموعا اجراهای ما به ده عدد رسید.
همان سالی که حماسه اشک را اجرا کردیم، می دانستیم که محرم برای شهرستان نمی توانیم اجرا داشته باشیم. با یکی از هم حجره ای های حوزه به نام اقای نوری ا جرای سیار در سطح شهر را در شیراز را تجربه کردیم.
با یک سن تاشو که پشت وانت قابل حمل و نقل بود، هشت شب تحت عنوان «حکایت آب» اجرا داشتیم که شش اجرا در مدارس آموزش و پرورش انجام شد. در این اجراها از حکایت های عاشورایی می گفتیم. خیلی به دل بچه ها نشست و باعث شد فضای جدیدی از نمایش سیار در مدارس تجربه کنیم.
فرشاد نوری از فعالان فرهنگی کوار است. بعد از این تجربه مشترک، پیشنهاد داد که در کوار هم اجرا داشته باشیم. همین سن سیار را به کوار بردیم و یک شب اجرا داشتیم. بعد از آن تجربه آقای نوری سه اجرای دیگر در کوار با بازیگران بومی و فعالان کوار داشت و در حال حاضر یک گروه مستقل تشکیل داده است. حتی اربعین سال99 در کواردر جوار شهدای گمنام با رعایت فاصله اجتماعی و در فضای باز اجرا داشتند. نوروز 1400 هم اجرا داشتند خیلی مستعد بودند و خودشان مستقل کار می کردند.
آیتم های ما معمولا در فضای روضه های فاطمیه است ما هر آیتمی تولید می کنیم به آنها هم می دهیم و از همدیگر پشتیبانی محتوایی واجرایی میکنیم.
آقای نوری در روستاهای اطراف خیلی کار را عمق داده است. در هر روستا حداقل دو نفر از بچهها عضو تیم تئاتر هستند و علاقمند به هنرهای نمایشی و تجسمی شدند. چندتا از بچه های میمند در تیم اجرایی فیروزآباد بودند و علاقمند شدند که در میمند هم اجرا کنند البته لازم است که بُعد اجرایی خود را قوی کنند. آقای شریفی با شهرستان های زیادی ارتباط میگیرند. مثلا برای فاطمیه در لار برنامه دارند. خرامه هم تقاضا داشتند. تکثیر کار زحمت دارد و ظرافت های زیادی می طلبد. اقلید هم تقاضا دارد اما هوا سرد است و فضای کارمیدانی در نیمه دوم سال را ندارد. تقاضای گسترش کار زیاد است، برنامه و توان لازم است.
بازخورد مردم چطور است؟
بازخورد مردم خیلی خوب است. البته این را فقط برای اینکه به حُسن کار خودمان اشاره کنم نمی گویم. استقبال از این مدل کارها در شهرستان ها ابعاد مختلف دارد. در بعضی شهرستان ها یک برهوتی از کار فرهنگی حاکم است در این وضعیت هر کاری جذاب به نظر می رسد. فیروزآباد یک سینمای درست ومناسبی ندارد. طبیعتا در این شرایط مردم وقتی یک تجربه جدید صحنه ای با جلوه های ویژه مشاهده می کردند برایشان جذاب بود.
البته زحمات بچه های تیم هم بی تاثیر نبود. سال به سال تجربیات تیم افزوده می شد و کارهای قوی تر تولید می کردیم. ما هم سال به سال سبک مان را تغییر میدادیم و با مخاطب همراه شدیم. متوقف نماندیم که برای مخاطب تکراری بشویم.
طی این سالها لحظاتی با مخاطبین داشتیم که فراموش شدنی نیست. سال دوم در حین اجرا یک لحظه که به مخاطبین نگاه کردم از چشمان اشکبار آنها متعجب شدم. یک بار هم در حین اجرای آیتم فتنه 88 جمعیت یکصدا تکبیر گفتند خیلی برایمان جالب بود انتظارش را نداشتیم. خودمان هم با دیدن واکنش مخاطبین منقلب می شدیم.
ذوق زدگی هیچ مخاطبی مثل نوجوانان و بچه ها نیست از اجراهای مدرسه هم خاطرات جالبی داریم. آنها خیلی شفاف و خالصانه ذوق خود را بروز می دهند. همین بازخوردهای مردمی با همه سختی ها ما را پای کار نگه داشته است.
اعضای مورد نیاز برای تکمیل تیم را چطور جذب می کنید؟
ما سال اول نمی دانستیم که برای تشکیل گروه هنری چه افراد و تخصص هایی لازم است. کار را تجربه کردیم و نیاز خود را پیدا کردیم.الان تیم کارگردانی و تیم نورپردازی و تیم صدابرداری داریم.
امسال صدابرداری را به یک استودیو واگذار کردیم. تدریجا و در حین کار هارمونی رنگ را مطالعه کردیم و تخصصی تر کارها را پیگیری کردیم. فضای آموزشی خاصی در شهرستان ها در دسترس عموم نیست بیشتر کارها را تجربی یاد گرفتیم. هزینههای کار ما و آموزش ها هم خیلی بالاست. برای همین نیروها زیاد ماندگار نمی شوند از بچه هایی که سال اول پای کار بودند خیلی ها الان نیستند. بعضی ها مهاجرت کردند. در شهرهای دیگر مشغول کار هستند و نتوانستند مرخصی بگیرند و به شهرستان بیایند. البته رویش جدید هم داشتیم. خودم هم سعی کردم کارها را یاد بگیرم که اگر کسی نتوانست بیاید، کارش روی زمین نماند. کارها را به بقیه هم آموزش می دادم که اجراها شخص محور نشود . در کوار یک شب سر تمرین رفتم، خودشان روی کار سوار بودند. امسال فیروزآباد هم زیاد نرفتم خودشان همه کار را بسته بودند.
ما با بچه های تیم چند کتاب دور هم خواندیم و مطالعه تخصصی را وارد کار کردیم که در کنار تجربه، خیلی به ارتقای کار کمک می کرد.
کار شما تئاتر است یا تعزیه؟
فضای تئاتر از فضاهای مذهبی دور است. مردم روحوضی را بیشتر میپسندیدند تا کارهای صحنهای، حتی بعضا این کارهای ما را تئاتر نمی دانند. اما ما تئاتر کار می کنیم. راه تعزیه با این اجراهای ما جداست. از دومسیر متفاوت دو خلاء متفاوت را پر می کنیم.
روزهای اول فکر می کردیم این اجراهای ما همان مدل به روز شده تعزیه است. حس می کردم تعزیه نیاز به پوست اندازی دارد، چون تعزیه خوب ندیده بودم.
تعزیه بیشتر سویه شعری و عاطفی دارد. بیشتر روز اجرا می شود. دیالوگ و صحنه پردازی ها متفاوت است.
کار ما یک هنر صمیمی و رودررو است که روی مخاطب یک تاثیر مستقیمی دارد.اما دوتا مدل متفاوت داریم. با اهالی تعزیه هم خیلی ارتباط گرفتیم. در آیتم های روضه از سوارکار آنها یا لباس های آنها استفاده کردیم اما دوتا مدل کار جداگانه انجام می دهیم.
ذهنیت عموم مردم نسبت به تئاتر عجیب است. برایشان ملموس نیست. خود من سال اول که درمسیر پیاده روی کربلا بودیم و رفقا گفتند بیایید تئاتر نگاه کنیم گفتم بابا بیایید برویم برسیم به حرم. این چه کاریست؟ گارد داشتم. حداقل در آن مسیر برایم موضوعیت نداشت و البته کارقوی هم ندیده بودم و از تاثیرات آن غافل بودم وقتی به تماشا رفتیم خیلی برایم جذاب بود.
وقتی تئاتر را در مسیر پیاده روی دیدم فضای ذهنی خودم تغییر کرد. ذهنیت خوبی پیدا کردم و این مدل کار را ادامه دادیم.
با توجه به تجربیات چندساله شما برای کسانی که قصد ورود به فضای اجراهای صحنه ای دارند، چه توصیه ای دارید؟
به نظر من باید بین گروه ها ارتباط شکل بگیرد و شبکه تشکیل دهیم که همه از صفر شروع نکنند. مثلا اگر گروهی میخواهند کار صحنه ای بکنند بهتراست ابتدا وارد تیم هایی شوند که چندسال سابقه اجرا دارند و عملا تجربه کنند، مسئولیت قبول کنند و اصطلاحا خاک صحنه بخورند تا بتوانند تیم قوی تری تشکیل دهند. دراینصورت زحمت کارشان خیلی کمتر میشود.
نهادهای فرهنگی هم میتوانند در انتقال تجرییات تاثیر خوبی داشته باشند. مثلا یک بسته آموزشی تهیه کنند مخصوصا در شرایط امروز بستههای آموزشی غیرحضوری کارگشاست. این کار بیشتر از کسانی برمی آید که تشکل فرهنگی دارند تا کسانی که هنرمند هستند.
برای کارهایی مثل اجرای صحنه ای بیشتر تخصص کار را جلو می برد یا توان اجرایی؟
شخصا معتقدم جنبه اجرایی کار به ابعاد هنری آن غلبه دارد. در شهرستان ها تهیه کننده برای یک کارگردان عالی هم پیدا نمیشود چه برسد به این که یک تیم تاز کار باشید.
جنبه اجرایی کارسخت است. وقتی جنبه اجرایی کار جا می افتد ابعاد هنری هم قوی می شود. بعضی جاها چنان رشد کردند که کار را بهسطح فعالیت اقتصادی و درآمد زایی رساندند. موفق هم شدند کلا تیم تشکیل دادند و در موضوعات مختلف سفارش کارمیگیرند.
اگر قسمت اجرایی قوی نشود هرچقدر کار هنرمندانه باشد در شهرستان ها شکست میخورد. متاسفانه زیرساخت های فرهنگی ما به جایی نرسیده که از تئاتر حمایت کند. اگر هنرمندی نتواند خودش کار را تامین هزینه کند، کار شکست میخورد
این مشکل باعث شده کسی کاملا تئاتری نباشد و همه فکر یک کارو کاسبی باشند. در کنار کار خود به علاقه به تئاتر هم فکر کنند و گاهی از کارخود بزنند و به تئاتر بپردازند. به این ترتیب کارتخصصی نمیشود.
ما سال اول دانش فنی نداشتیم. با همان اراده و توان اجرایی پیش رفتیم. یکی از بچه های فیروزآباد که بازیگر آن تیم تهرانی بود اینجا بچه های بومی را آموزش داد و دوماه تلاش کردیم تا ثمر داد و اولین تجربه خود را روی صحنه اجرا کردیم.
در اجرای اول تجهیزات نورپردازی ما صفر بود. یک پرژکتور خطی گرفتیم، طلق رنگی جلوی آن میگذاشتیم و رنگ نور را عوض میکردیم. تازه طلق ها در چندبار استفاده میسوخت و هزینه زیاد میشد. بصورت تجربی دنبال راهکار رفتیم و گشتیم طلق نسوز پیدا کردیم. اول کار نور قرمز بود، هرچه به پایان برنامه نزدیک میشدیم رنگ نور به صورتی متمایل میشد، چون طلق ها نیم سوز میشد.
یا مثلا برای دود درست کردن در صحنه، ماجراهایی داشتیم. با دود زغال، ملت را خفه کردیم. فن روی یک ظرف زغال بزرگ گذاشته بودیم تا دود مورد نیاز صحنه تامین شود. برای تامین امکانات لازم، خلاقیت به خرج میدادیم و از وسایل بومی که اطرافمان بود استفاده میکردیم تا هزینه ها هم به حداقل برسد.
یک سال یک کابینت ساز به جمع ما ملحق شده بود و با ابزارکابینت سازی خیلی در فضاسازی اجرای صحنه ای به ما کمک میکرد. خیلی جالب بود که باهمان یک فرد فنی تا چه حد میشد هزینه های کار را پایین آورد و صحنه ها و فضاسازی خوب آماده کرد.
امسال سپاه به ما انفجار نداد. یکی از بچهها باخلاقیت خودش، مشکل انفجار را حل کرد. این تجربیات فقط با حضور در کنار یک تیم خوب بدست میآید. تنها آموزش تئوری نمیتواند افراد را به این سطح از کیفیت برساند.
اینکه چطور یک نمایشنامه خوب بنویسیم باید باتمرین به دست بیاید والبته استاد و آموزش، کار را تسهیل میکند. در تیم ما بیشتر همت و اراده بچه ها کار را جلو برد. برای رشد اعضا، کار را تیمی کردیم که شخص محور نباشیم واعضای جدید کنار هم رشد کنند تا اگر روزی یک نفر از تیم جدا شد کار روی زمین نماند.
مثلا یک سال دو طراح لباس داشتیم که هردو باهم به قم مهاجرت کردند. ما نوع شال پیچیدن آنها را بلد نبودیم و کارمان لنگ بود.
بعداز آن برای هرکاری تدریجا تیم درست کردیم تیم لباس، تیم نورپردازی، تیم کارگردانی و … چون خیلی تجربه ها در کار تیمی انتقال پیدا میکند. وقتی چند تا تیم باهم کار کنند خیلی کار رشد پیدا میکند و ماحصل آن کار قوی تری خواهد بود.
جای خوشحالی دارد امسال تعامل خوبی بین آقای گروسی(کارگردان تئاتر حوزه هنری انقلاب اسلامی فارس) و بچه های تیم شکل گرفت. او بیشتر نگاه تئاتری داشت. بچه ها بیشتر اجرایی بودند ذهنیت ها متفاوت بود.اگر بچه ها فنی تر شوند، تئاتر بیشتر ببینند و بتوانند وقت بیشتری بگذارند تعامل قوی تر می شود.
بچههای ما معمولا در شهرستان مشکل مالی دارند. نقاش شهر ما که آثارش در برج میلاد در معرض تماشا قرار می گیرد، شغل اصلیاش کفش فروشی است. برای این افراد مستعد باید کارهای انگیزشی کرد که بتوانند وقت بیشتری بگذارند و بُعد هنری خود را تقویت کنند. چون شغل و امرار معاش شان با علائق هنری شان متفاوت است و در حیطه هنر درآمدی ندارند، اگر بخواهند خیلی روی تقویت بُعد هنری شان وقت بگذارند، مشکلات مالی به آنها فشارمی آورد. کارهای انگیزشی می تواند آموزش را تسهیل کند و بُعد هنری اعضای تیم را تقویت کند.
هزینه اجرایی کار صحنه ای آنقدرزیاد است که بنیه مالی برای آموزش اعضای تیم باقی نمی ماند. در این تنگناها حمایت لازم است.
البته در همین اوضاع هم گروه نمایشی کوار الان آنقدر قوی شده که سفارش کار میگیرد. اگر همینطور پیش برود تاچندسال دیگر ممکن است ظرفیت آموزشی داشته باشد.
در فعالیت های خود الگوی خاصی هم داشتید؟
یک بخش عمده ای از مشق بصری ما فصل شیدایی بود. در سطح کشوری هم تئاتر هایی که بصورت زنده پخش آنلاین داشتند نگاه میکردیم. بعد باهم فکر میکردیم که صحنه ای که دیدیم چطور با امکانات بومی خودمان بسازیم یا نوری که دیدیم چطور دربیاوریم؟
اعتراف میکنم یک بار در تخیلات خودم که نویسنده کار بودم، پیشنهاد دیوارسازی با داربست و طناب و شُل و گِل دادم که با هزینه و زحمت و نیروی انسانی کمتر، کار انجام شود همه فکر میکردند قبلا جای دیگر این دیوار را ساختم و به نتیجه آن مطمئن هستم اما اینطور نبود در واقع آزمون و خطا بود و نتیجه موفقی هم داشت. البته خیلی وقتها هم تخیلات ثمر نمیداد و ضرر می کردیم.
در تامین هزینه های تیم چه تجربیاتی دارید؟
کار نمایشی با مدیوم تئاتر از سخت ترین مدیوم های هنری است. خیلی پیش نیاز دارد و هزینه بر است.
تامین هزینه های گروه ما از سال اول مردمی انجام شد. ما فقط امسال تجربه بلیط فروشی داشتیم البته خیلی هم موفقیت آمیز نبود.
از مردم به صورت عام پول گرفتن در حد توان ما نبود. برای تامین هزینه ها و خرید تجهیزات، بانی خیر پیدا می کردیم. حتی خیلی سالها آقای شریفی و آقای نوری که تهیه کنندگان این نمایش ها بودند بدهکار می شدند و بعد از اجرا تدریجا بدهیها را تسویه میکردند.
بعضی سالها هم برخی نهادها که تاثیر کار و استقبال مردمی را دیده بودند، حمایت هایی از گروه داشتند. مثلا یک سال شورای شهر کمک کرد اما سال بعد خبری نبود. به همین خاطر نمی شود به کمک های نهادها و سازمان ها تکیه کرد. ناگهانی حمایت را قطع میکنند و کار زمین می خورد. یک سال هم سپاه حمایت کرد و تجهیزات خریدیم البته بعد از اجرا تجهیزات را پس گرفتند.
مدیران مدارس هم برای اجراهایی که در مدرسه داشتیم گاهی هزینه می دادند و بدهی ها را تسویه می کردیم. بعضی وقت ها هم شخصا ناچار می شدیم بدهی ها را تسویه کنیم. فعالیت های فرهنگی و هنری معمولا این مشکلات اعتباری را دارد.
در این مسیر یاد گرفتیم حمایت نهادها معمولا با توقعات همراه است و البته پایدار هم نیست. اما پشتیبانی مردمی خیلی کارساز است.
البته من خودم هیچ وقت برای متقاعد کردن کسی برای پول دادن موفق نبودم. واقعا کار آسانی نیست. تهیه کنندگان معمولا با حامی ها در ارتباط بودند و برای تامین هزینه زحمت می کشیدند. یک شب یکی از بانی ها را به پشت صحنه دعوت کردند، بعد از اجرا و دیدن حال مخاطبان که حسابی تحت تاثیر اجرا قرار گرفته بودند، متقاعد شد که در تامین هزینه ها کمک کند. خودش موقع اجرا خیلی گریه کرده بود. بعد اجرا هم به همه بچه ها یک تراول پنجاه تومانی داد. آن سال پنجاه تومان پول کمی نبود. حمایت های این بانی که دلش درگیر این کار شده بود، همچنان ادامه داشت و از منزل خودش برگ نخل برای فضاسازی صحنه آورد و به گروه اهدا کرد.
در فیروزآباد بعد چندسال که گروه بین مردم جای خود را بازکرده بود خیلی از مردم به اجرای این نمایش ها کمک می کردند و دوست داشتند در این کارها سهیم باشند.
یک سال هم قبل از اجرا آقای نوری وام گرفت و گفت مردم نمایش را که ببینند، خودشان در هزینه کار مشارکت می کنند و اقساط را تدریجا می دهیم. توکل خوبی داشت البته کارهای هنری عموما با بدهکاری پیش می رود.
در کوار هم افزایی گرفتن از سازمان های فرهنگی و هنری بهتر اتفاق افتاد، چون آقای نوری پشتکار زیادی دارد. خیلی در پیگیری ها اذیت میشود اما ادامه میدهد تا به نتیجه برسد. در فیروزآباد اجرای این برنامه مصادف بود با فاطمیه که اکثر هیات ها و نهادها خودشان برنامه داشتند. این تداخل برنامه ها باعث شد که هم افزایی زیادی شکل نگیرد و هرکس بیشتر درگیر برنامه های خودش باشد. بار بعد زمان برنامه را طوری تنظیم کردیم که با برنامه های مختلف هیات های بزرگ تداخلی نداشته باشد . این عدم تداخل زمانی بازخورد خوبی داشت.
البته سازمان ها معمولا برعکس فرمان قرآنی که تاکید دارد صدقات خود را با منت و اذیت باطل نکنید، عمل میکنند. خیلی انتظارات و توقعات خاص در ازای یک حمایت کوچک دارند . بنظر من برای موفقیت کار باید بدون وابستگی به سازمان ها کار را بست و نهایتا اگر توانستیم از آنها هم کمک بگیریم . اما نباید وابسته شد وصفرتاصد کار را به نهادها و سازمان ها گره زد وگرنه شکست حتمی است. بصورت کلی هم جا انداختن نمایش در فضای فرهنگی ادارات و نهادها سخت است. برای کارهای گرافیکی بهتر متقاعد میشوند.
آورده نهادها آنقدر کم است که نمی شود روی آن حساب کرد همین که اذیت نکنند و مانع تراشی نکنند کافیست.
تشکل های مردم نهاد بهتر باهم کنار می آیند. بعضی از سازمان ها در بعضی سالها در اجرای ما دخالت کردند، اما چون توجه به ظرفیت های بومی نداشتند و با قوت تیم خود، کار شهرستان را تضعیف می کردند، کار خراب می شد یا کار مفهومی اجرا می کردند مخاطب متوجه پیام کار نمی شد و کلا از فضای تئاتر فاصله می گرفت. بعد از فصل شیدایی این مشکل زیاد بود چون نهادها و سازمان ها جوگیر شده بودند سرمایه مردمی را با این نوع کارها می سوزاندند. من آدم صبوری هستم فعلا فایده ای از مداخله سازمانی ندیدم
فعلا یک تحمل متقابلی جریان دارد.
من خیلی در مباحث تامین مالی دخیل نبودم و از نزدیک نچشیدم. همیشه در کنارم تهیه کننده داشتم. این اتفاق خوبی است که یک کارگردان خیال پرداز و بلند پرواز در کنار یک تهیه کننده فعال و پرتلاش قرار بگیرند گاهی برای یک آیتم دو دقیقه ای با همکاری تهیه کننده کلی لوله کشی گاز می کردیم. حاج آقای شریفی و حاج آقای نوری بیشتر در مباحث تامین مالی تلاش می کردند.
آقای شریفی در ادامه گفتگو در خدمت شما هستیم. از نقش شما در ترویج هنرهای نمایشی ومشخصا شکل گیری تیم اشک آسمان در شهرستان ها زیاد شنیدیم لطفا از شروع هنرهای نمایشی در شهرستان فیروزآباد برای ما بگویید.
شخصا پیش از طلبگی در فضای کارفرهنگی و فعالیت های مسجدی بودم، دغدغه شخصی داشتم که برای نشرمعارف دینی بیشتر از قالب های جذاب هنری استفاده کنیم که پذیرفتنی تر باشد. قالب نمایش را به همین خاطر دنبال می کردم .
این دغدغه همینطور در ذهن من بود تا اینکه یک سال دوستان در مسیر پیاده روی اربعین گروه نمایشی نجم الثاقب را دیدند که چند نفر از همشهری های ما هم در آن نقش داشتند. یک سال در خفر اجرا کردند من در آن سال آنجا استاد حوزه بودم. کار فاخروقشنگی بود. تصمیم گرفتیم بعد از اینکه به فیروزآبادمنتقل شدم، استارت کار را بزنیم. دیدن اجرای گروه نجم الثاقب و نمایش فصل شیدایی جرقه کار را زد.
شروع هنرهای نمایشی در شهرستان فیروزآباد از سال 94 بود. ما کار را از یک کار سالنی در فضای بسته شروع کردیم و پنج سال پشت سرهم در ایام فاطمیه برنامه نمایشی داشتیم. در این پنج سال تقریبا کار به این شکل بوده که سِن را با داربست در سالن برپا میکردیم با عرض 20 و عمق 10 و تقریبا غیر از بقیه عوامل، هرسال سی تا چهل بازیگر داشتیم.
روند کار به این شکل بود که یک سناریو طراحی می کردیم و یک تیم برای ساخت آیتم ها تشکیل داده بودیم. بعد از آماده شدن صوت آیتم ها، ده روز با بازیگران تمرین داشتیم و یک تیم همزمان سِن را آماده می کردند. یک تیم هم مشغول نورپردازی و تبلیغات میشدند. بعد از تمرین ها 4تا 5 شب اجرا داشتیم. امسال در ایام محرم در فضای باز با وسعت بیش از 4 برابر کار سالنی در ایام فاطمیه کار کردیم و از بازدیدکننده های سالنی حدود 800نفر امسال به جمعیت 2500نفری مخاطب در فضای باز رسیدیم.
اجرا هم در مقایسه با سال های قبل سنگین تر بود پروسه تولید حدود دو ماه طول کشید. فقط ده میلیون هزینه تولید محتوای صوتی شد. یک ماه طول کشید تا اِلِمان های سِن آماده شد. تا شش شب در دهه سوم محرم اجرا داشتیم.
بچه های کوار هم به تاسی از ما از سه سال پیش همین کاررا در شهر خود شروع کردند.
در حال حاضر خیلی از شهرستانها سراغ ما می آیند و می خواهند برویم برای آن ها کار نمایشی انجام دهیم. همین امسال بعد از محرم شش پیشنهاد کار داشتیم. دوتا پیشنهاد خارج از استان داشتیم. مخصوصا برای اربعین.
با تجربیاتی که داشتید بنظر شما برای تشکیل یک تیم نمایشی از کجا باید شروع کرد؟
ما معتقدیم کسانی که طالب هستند این نوع کارها را شروع کنند یا باید یک بار بیایید و از نزدیک روال اجرای کار را ببینند یا خودمان یکبار برویم برایشان اجرا کنیم تا تجربه کسب کنند و ریزه کاری ها را از نزدیک ببینند. با توضیحات چند دقیقه ای خیلی از تجربیات قابل انتقال نیست. بنظرم یکی از اصلی ترین نکات تجربیات بومی درباره صوت و نور و دکور نمایش باشد.
باید برای کار سِیر چیده شود. مطالعه و مسلط بودن به موضوع برای طراحی آیتم ها خیلی مهم است. صوت هم طبق مستندات آماده می شود گاهی صوت را از صوت مداحان موثق استخراج می کردیم. گاهی هم بر اساس مطالعات خودمان و کلام معصوم قطعه صوتی تولید می کردیم. معمولا سال اول و دوم یک نفر این کار را انجام می داد که در برنامه فصل شیدایی هم سابقه اجرا داشت اما از سال سوم به بعد تیم تشکیل دادیم و برای تولید صوت ساعتها جلسه می گرفتیم تا برای یک تکه کوچک به نتیجه برسیم.
بنظرم هنوز درروضه امام حسین به خیلی از مسائل نپرداختیم چون حس می کردیم نمیتوانیم آن را خوب بسازیم.
ما هرسال پایان برنامه ایام فاطمیه هم گریزی به ماجرای کربلا داشتیم .
اعضای تیم چطور جذب شدند؟
خودم زمان شروع به کار معاون تهذیب حوزه علمیه بودم. عمده کار را با طلبه ها انجام می دادیم
کار نمایش یک کار گروهی است اگر کسی می خواهد در این وادی قدم بگذارد باید یک پایگاه قوی مردمی داشته باشد که حداقل سی نیروی پای کار داشته باشد که وارد مسائل تخصصی شوند. بازیگردانی و تمرین، گریم و طراحی لباس و نور وصوت و کارگردانی و کارهای تخصصی دیگر که در طی مسیر لازم می شود را یاد بگیرند. تنها نمی شود این کار را انجام داد.
معمولا وقتی کار شکل می گیرد و دیده می شود اهلش هم دور کار جمع می شوند و خودشان تقاضای همکاری می دهند.
طی انجام کار معلوم می شود هر کس در چه زمینه ای استعداد دارد. در مجموعه ما بخش عمده ای از جذب اعضای جدیدمان حین کار رخ داد. ابتدای کار یک جمع طلبگی و دوستان نزدیک مسجد و هیات دور هم جمع شدند بعد در حین کار بقیه به جمع ملحق شدند و ظرفیت هایشان در حین انجام کار مشخص شد. الان خیلی راحت اگر کسی مایل باشد با یک تماس می تواند به جمع ملحق شود. خود سرتیم ها هم در هر حوزه ای که فعال هستند جاهای خالی تیم خود را رصد می کنند و دنبال جذب نیروی مورد نظرشان هستند تا تیم خود را تکمیل کنند. انجام کار به مرور زمان باعث تربیت نیرو می شود. البته در حال حاضر نام گروه به اشک آسمان معروف است و عوامل، در فضای مجازی گروه دارند. سایت و اینستاگرام هم برای آشنایی با مجموعه داریم به این ترتیب روال جذب خیلی بهتر شده است.
به نظر شما برای تقویت کار تیم اشک آسمان روی چه مساله ای باید تمرکز کنید؟
یکی از نقاط ضعف تیم ما نداشتن تیم رسانه ای خوب بوده است البته امسال در این حوزه بهتر عمل کردیم چون بچه های تیم رسانه ای کوار به کمک ما آمدند اما خودمان هنوز تیم رسانه ای قوی نداریم. سعی کردیم امسال یکی دو نفر را برای این کار جذب کنیم.
تامین مالی این برنامه ها چطور انجام می شد؟
تامین مالی یکی از مسائل همیشگی ما بوده است. ما سال های متفاوتی از لحاظ پشتیبانی مالی گذراندیم. یک سال با 16 میلیون تومان یک سال با سی میلیون تومان یک سال هم با 5میلیون تومان کار را جمع کردیم. مجموعه ما مردمی است و معمولا سراغ خیرین می رویم. خودم شخصا از افرادی که می شناسم کمک می گیرم.
سال های اول تامین هزینه سخت تر بود. چون مردم شناخت کافی از کار نداشتند. الان این برنامه بهتر جا افتاده. فیلم کار هم موجود است و برای جلب اعتماد به خیرین نشان می دهیم یا گاها سر صحنه می آیند و تاثیر کاررا که می بینند، مشتاق به پشتیبانی مالی میشوند. متاسفانه دستگاه های دولتی در این قضیه کم کاری می کنند و خیلی سخت جلب اعتبار می شود.
همیشه برای انجام کار با بدهکاری های سنگین روبرو بودیم. همین الان حدود چهل میلیون تومان از هزینه های اجرای امسال پرداخت نشده است و پیگیر تسویه بدهی ها هستیم. این ضعف بزرگی است که ما برای کارهای هنری همیشه درگیر مسائل مالی هستیم. نهادهایی مثل اداره فرهنگ و ارشاد که متولی این نوع کارها هستند متاسفانه همکاری شان در حد صفر است.
نه همکاری مالی نه همکاری های دیگر. کلا ارتباطی نمی گیرند حتی در حد دیدن ماحصل تلاش خودجوش بچه ها و تقدیر زبانی هم نمی آیند. باهمه تلاشی که امسال کردیم، فقط یک سوم از کاری که مدنظرمان بود، انجام دادیم. چون هزینه تامین نشد. معمولا مشکل کمبود تجهیزات داریم. مثلا همین امسال برای جور کردن یک ویدئوپرژکتور سینمایی خیلی اذیت شدیم. آخر هم جور نشد. خیلی ها به ما قول دادند اما وفا نکردند. فقط دوندگی بی حاصل نصیب ما شد. درخواست دادیم و مدتها پیگیری کردیم آخر کار گفتند چیزی که ما داریم به درد شما نمی خورد. یا مثلا دوربین عکاسی و لنز و تجهیزاتی که لازم داریم باید ذره ذره جمع کنیم و بعد اجرا پس بدهیم.
یا اینکه برای تامین چندین متر کابل برق با چند جا صحبت کردیم. دولتی و خصوصی نتوانستند هزارمتر کابل تامین کنند. آخر کار از یک مغازه گرفتیم هنوز هم نتوانستیم تسویه کنیم. برای تامین تدارکات خیلی در مضیقه هستیم این موضوع ناامیدی و دلسردی می آورد.
گاهی آدم از کرده اش پشیمان می شود، چون هیچ کس پشتیبانی نمی کند. حرف هم بزنیم دلخور می شوند که چرا با حرف هایتان آبروی فلان نهاد مقدس را می برید!
به عنوان نکته پایانی پیشنهادی دارم که می تواند کار مجموعه های مردمی مستعد را در شهرستان ها تسهیل کند. پیشنهاد ما این است حداقل در نهاد هایی مانند حوزه هنری فارس یا اداره فرهنگ و ارشاد یا سایر نهادهای مرتبط یک اتاقی یا یک جایگاه یا یک فردی مشخص شود که مسئول پشتیبانی از گروه های اینچنینی در شهرستان ها باشد. به هر حال دسترسی به امکانات در مرکز استان خیلی بهتر است. آشنایی بیشتری دارند که چطور می توانند تجهیزات لازم را تامین کنند یا حداقل می توانند تجهیزات جایگزین پیشنهاد بدهند.اگر از گروه های شهرستان ها پشتیبانی مالی و یا حداقل پشتیبانی تجهیزاتی بشود هم کار ما راحت تر می شود هم برای شروع کار در شهرستان های دیگر انگیزه ایجاد می شود .جای چنین پشتیبانی هایی از گروه های فعال و موفق در شهرستان ها به شدت خالیست. حتی گاهی این مشکلات باعث می شود که علاقمندان سمت این مدل کارها نروند.