گروه جهاد و مقاومت حلقه وصل- مادران شهدا دارای روایت هایی هستند از رشد و به ثمر نشستن مردانی که صفت ایثار بیش از هر صفت انسانی دیگر در آنان پر رنگ است. زمانی که مادری نوزادش را در آغوش می گیرد و به او رسیدگی می کند؛ گاهی روزهای سالخوردگی خود را تصور می کند روزهایی که قرار است این فرزند بزرگ شود و عصای دست او باشد. و چقدر سخت خواهد بود آن زمان که همین مادر، نوجوان و جوان قد کشیده ی خود را راهی جنگ می کند و نهال تازه به ثمر رسیده اش را راهی میدانی می کند که بازنگشتن از آن به میزان بازگشت محتمل است، ایستادگی و تحمل در این راه آرمانی سخت گرانبها می خواهد.
کتاب «چارقدی پر از ماهی گلی» که به تازگی از سوی سوره مهر منتشر شده، روایتی است از زندگی ۹ مادر شهید، این روایت ها از چگونگی گذراندن کودکی این مادران شهدا آغاز می شود با داستان ازدواجشان ادامه پیدا می کند، در بخش اصلی روایت ها نیز شاهد داستانی از به دنیا آمدن فرزندان و چگونگی رشد و بزرگ شدن آن ها هستیم. این روایت ها تا زمان جبهه رفتن فرزندهایشان و دلهره های همیشگی این ماداران پیش می رود تا زمانی که خبر شهادت آنان به مادران برسد. در برخی از روایت های نیز به نام سردار شهید قاسم سلیمانی برخواهیم خورد که شامل روایت هایی از حضور ایشان به عنوان یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق در منزل خانواده های شهدا و در کنار رزمندگان است.
اگر شما نیز از طرفداران تاریخ شفاهی دفاع مقدس باشید احتمالا خاطرات زیادی را از زبان مادران شهدا خوانده اید، اما این کتاب ویژگی هایی دارد که آن را از سایر کتاب هایی که در این حوزه تالیف شده است متمایز می کند که در ادامه به صورت اجمالی به بررسی هر کدام از آن ها خواهیم پرداخت.
این کتاب به نویسندگی معصومه هوشمند و به همت دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری هرمزگان جمع آوری شده است، از همین رو در جای جای آن می توان رد پای عناصر بومی و فرهنگی آن منطقه را دید؛ در این کتاب به جزئیات بومی پرداخته شده است که در سایر کتاب های این حوزه کمتر به آن توجه می شود، جزئیاتی مانند نوع پوشش بومی آن منطقه، غذاهایی که مورد استفاده قرار می گیرد، نحوه ارتباطات اجتماعی که در آن ناحیه بین افراد وجود دارد و ... در توجه به جزئیات حتی گویش آن منطقه نیز مورد توجه قرار گرفته است.
علاوه بر این عناصر مادی، عناصر معنوی و ذهنی فرهنگ نیز در این روایت ها به نمایش در آمده است برای مثال این کتاب پر است از اعتقادات بومی که به آن باورهای عمومی یا عقل سلیم گفته می شود؛ مانند چشم کردن، نظر کرده بودن و... در این خصوص در یکی از روایت ها زمانی که فرزند پسر خانواده در کودکی قادر به حرکت نیست، برای بهبود او «زنبیل گردانی» می کنند، در ادامه بخش مرتبط با این موضوع را از کتاب می خوانیم:
«یک روز بعد از ظهر، احمد که از سرکار برگشت رفتم توی انباری و یک زنبیل بزرگ برداشتم. علی رضا را گذاشتیم داخل زنبیل. خودم یک دسته سبد و احمد دسته ی دیگر آن را گرفت. شروع کردیم به گشتن در کوچه و محله. به در خانه ی هر غریبه و آشنایی که می رسیدیم در می زدیم و با صدای بلند می گفتیم:«یه چیزی بده به زنبیل تا زنبیل پا بگیره.» هر کسی که صورت معصوم و نمکی علی رضا را می دید می خندید. می رفت داخل خانه و چیزی می آورد و داخل زنبیل می گذاشت. بعضی ها پول می دادند و بعضی ها هم مقداری عدس یا لوبیا یا نخود توی زنبیل می ریختند.»
پیوند بین نسل ها ایده دیگری است که در این کتاب به چشم می آید؛ در کتاب های مشابه ای که از خاطرات مادران شهدا به چاپ رسیده است، معمولا روایت ها از کودکی شهید آغاز می شود و تا زمان رسیدن خبر شهادت و کمی بعد از آن ادامه پیدا می کند اما نویسنده این کتاب سعی کرده است قدمی به سمت نسل قبلی بردارد و داستان زندگی شهدا را از کودکی مادرانشان آغاز کند.
نکته دیگری که در این کتاب به چشم می آید وجود سبک های شخصیتی و اخلاقی متفاوت مادران روای این روایت ها است؛ هر کدام از این ۹ مادری که روایت هایشان را در این کتاب می خوانیم بر مبنای نوع شخصیت و ایدئولوژی خود؛ به نحوی منحصر به فرد با حرکت های انقلابی و حضور فرزندانشان در جبهه های جنگ برخورد می کنند و هر کدام به گونه ای با حادثه شهادت فرزنداشان کنار می آیند. در این کتاب هم روایت مادرانی را می خوانیم که بسیار سخت با شهادت فرزندشان کنار می آیند و هم روایت مادرانی را می خوانیم که بلافاصله پس از شنیدن خبر شهادت فرزندشان به سرکشی منزل سایر خانواده شهدا می رود.
*فاطمه افتخاری