به گزارش حلقه وصل، سریال «قبله عالم» یک کمدی تاریخی به کارگردانی «حامد محمدی» است. او پیش از این کارگردانی فیلم های «فرشته ها باهم می آیند»، «اکسیدان» و «چهار انگشت» را نیز در کارنامه دارد.
داستان «قبله عالم» ابتدا در دوران سلطنت ناصرالدین شاه روایت میشود. دوران قاجار به ویژه دوره سلطنت ناصرالدین شاه که قریب به پنجاه سال بر تخت سلطنت ایران نشسته بود، پر از جاذبه های قصه گویی و شخصیت های دراماتیک است. پیش از «قبله عالم» نیز آثاری با محوریت امیرکبیر در این دوران ساخته شد و قبله عالم هم اتفاقا با امیرکبیر در نقش راوی آغاز میشود. چرا؟ هیچکس هنوز نمی داند.
اما قبله عالم قرار است چه بگوید که اثری چون «قهوه تلخ» که آن هم یک کمدی تاریخی محسوب میشد، از گفتنش عاجز بود؟ هیچ! قبله عالم از همان قسمت اول تکلیفش را با مخاطب مشخص میکند و اگر قسمت آخر آن در پخش فیلیمو حتی نتوانست 200 هزار کاربر را هم ترغیب به تماشایش کند، نباید تعجب کرد. گریبان «قبله عالم» از همان ابتدا شوخی ها مبتذل و مشمئز کننده گرفت. شوخی هایی که احتمالا به جز سازنده، هیچ کس را نمی خنداند و به دل کسی هم نمی نشیند. شخصیت ها هیچکدام شیرین و دلچسب نیستند و روابط بین آنها پر است از انگیزه های جنسی. انگار سازندگان این سریال، فرمول جذب مخاطب را در ابتذال و استفاده از زن مو بلوند خارجی دیده اند.
اما خوشبختانه «قبله عالم» با این فرمول هم نتوانست مخاطبین زیادی جذب کند و مورد اقبال عمومی که هیچ، مورد توجه مخاطبین عادی پلتفرم پخش کننده هم قرار نگرفت تا ثابت کند، در سریال، داستان و قواعد قصه گویی، مهمتر از هرچیزی به خصوص استفاده از بازیگران چهره است.
مخاطب این سریال از همان ابتدا با یک فیلمنامه بسیار ضعیف و شخصیت پردازی بسیار ضعیف تر رو به روست. کلافی سردرگم که تا چند قسمت اول، مخاطب اصلا متوجه داستان اصلی نمیشود. مخاطب قرار است چه قصه ای را ببیند؟! قصه بدل شاه را؟ یا ماجرای عاشقانه شاه و عروس هلندی؟ یا ماجرای زندگی امیرکبیر و چگونگی مرگش توسط درباریان قاجار؟! در این بحبوحه که هنوز هیچ چیز از داستان مشخص نیست، یکباره و بدون مقدمه چینی خاص و فقط با صحبت درباره یک اکسیر خاص، داستان به زمان حال برمیگردد (130سال جلوتر) و این سفر در زمان نه تنها کمی به قصه نمی کند که مخاطب را گیج تر از قبل می کند. انگار سازندگان، خودشان هم با یک ایده اولیه شروع به فیلمبرداری کرده اند و گویی پولی بوده که باید صرف تولید یک سریال می شده.
داستان، یک راوی به اسم امیر کبیر دارد و گویا در طراحی نویسنده قرار است داستان سریال را از زبان امیر کبیرِ خیالی بشنویم، اما به قدری طراحی غلط است که ما اگر راوی را از داستان حذف کنیم، هیچ اتفاقی در داستان نمی افتد و هیچ آسیبی به فرم و ساختار داستان وارد نمی شود.
سازنده «قبله عالم» اگرچه نتواسته با شوخی هایش خنده به لب مخاطبینش بیاورد و سریال را دلنشین کند اما نشان داده در به لجن کشیدن شخصیت های مهم تاریخی تبحر خاصی دارد. از امیرکبیر که بگذریم، چطور میشود میرزا رضا کرمانی را در حد یک دلقک نشان بدهیم که نه به خاطر مبارز علیه سلطنت که به دلیل رقابت عشقی بر سر یک دختر، شاه کشور را می کشد؟
در روزگاری که سینمای کره جنوبی، شروع به قهرمان ساختن از کسانی می کند که حتی وجود تاریخی هم نداشتند و این قهرمان سازی های آنها به قدری دیده می شود که از تلوزیون ملی ایران با اصرار مخاطبین بارها پخش میشود اما کارگردان و نویسنده پرمدعای ایرانی با افتخار، شروع به لگدمال کردن تاریخی می کند که خواندنش هنوز هم جذاب است. فیلمساز حتی مهدعلیا را در حد یک فاحشه هوسران نازل می کند. مهدعلیا یکی از شخصیت های منفی جذاب تاریخ 200 سال اخیر ایران است اما کارگردان سریال همان اول با انتخاب اشتباه یک بازیگر، او را هم از بین می برد.
تنها چیزی که از «قبله عالم» توانست ما را بخنداند، پایان آن بود. درست در زمانی که مخاطبین سریال به کمترین تعداد خود رسیده بود، پخش کننده و تولیدکننده، با اعلام پایان سریال، همه چیز را گردن نهاد های نظارتی انداختند و ادعا کردند که سانسور گسترده باعث این اتفاق بوده!! زمان آن نیست که پلتفرم ها که هنوز مشخص نیست با این مخاطب اندک، هزینه گزاف ساخت سریال های متعدد را از کجا آورده اند، بر روی کیفیت آثارشان تمرکز کنند، شکست را بپذیرند و اشتباهاتشان را اصلاح کنند؟