به گزارش سرویس استان های حلقه وصل، دکتر ابراهیم فیاض در سلسله گفتارهای «هنر حماسی» که به همت حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی برگزار می گردد به موضوع بازتولید حکمت فردوسی در فرایند فرهنگ ایرانی پرداخت.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در این نشست از ضرورت بازتولید شاهنامه فردوسی و توجه به حکمت فردوسی برای بقای شهر مشهد و فرهنگ ایران سخن گفت.
مردم مشهد جلوتر از مسئولان هستند
وی بیان داشت: شهر مشهد شهر فرهیخته ای است. شاید فرهیختهترین شهر ایران است. چون مردمشناسم و میدانم. کتابهایی که از خانهها خارج و در خیابان مدرس و چهار طبقه فروخته می شود در شهرهای دیگر پیدا نمی شود، در شیراز و اصفهان هم ندیدم. کتاب هایی مربوط به 60 سال پیش در همین کتابفروشی های مشهد پیدا کردم. آدمهای تحصیلکرده مشهدی هم نسل اول دانشگاه تهران بوده اند. نخبه هایی که اکنون 80 سالهاند و کسی هم اینها را نمی شناسد.
فیاض ادامه داد: من حتی نسل های قبل از بدیع الزمان فروزانفر را هم در مشهد پیدا کرده ام. اما مشهد از امکاناتی که داشت استفاده نکرد و به فساد گرایید. به نظر من مردم مشهد جلوتر از مسئولان هستند. اگر نتوانیم در مشهد فردوسی داشته باشیم مشهد آینده ندارد و ایران هم ندارد چون ایران بعد از اسلام را فردوسی ساخته است. اگر اکنون کشور ما دچار انحطاط اخلاقی و بحران فرهنگی است، به دلیل نداشتن فردوسی است. آثاری که درباره فردوسی و حافظ نوشته شده است همه رونویسی است و تفسیری از آثار آن ها وجود ندارد.
بازسازی ایران باید از خراسان شروع شود
این جامعه شناس تصریح کرد: باید کارگاههای فردوسیشناسی و حافظشناسی گذاشته شــود و کتابها نوشته شود و منتشر شود، اگر چنین کارهایی انجام شود تازه مشهد وارد پروسه فرهنگی می شود و اگر انجام نشود باید تا چند وقت دیگر پول خرج کنیم تا جلوی ویرانههای مشهد گرفته شــود. باید برای این شهر فکر اساسی کرد. تقریباً همه مستشرقین هم گفتهاند بازسازی ایران باید از خراسان شروع شود و مشهد بزرگترین شهر در اوراسیاست. فردوسی شناســی به لحاظ امنیت ملی، منافع ملی، جغرافیای ملی و حافظه تاریخی بشدت برای ایران مهم است.
چرا فردوسی این قدر مهم است؟
این استاد دانشگاه افزود: بارها از خودم پرسیده ام چرا به فردوسی می گوییم حکیم، به سعدی هم می گوییم حکیم اما به حافظ و یا مولوی حکیم نمی گوییم. حکمت ماده حکومت است و بدون حکمت نمی توان حکومت کرد. فردوسی در آثارش مجموعه اندیشه ای درباره قدرت حکومت ارائه می دهد اما تا به حال ندیده ایم از این منظر به آثار او نگاه کنند و آثارش را تفسیر کنند، در حالی که بدون اندیشه فردوسی حکومت معنا ندارد و چیزی هم که در تاریخ دیده ایم همین بود.
وی خاطر نشان کرد: ایران بعد از اسلام که هویت ملی اش را حفظ کرد و در حوزه فرهنگی بسیار عمیق شد به خاطر فردوسی بوده است و اگر فردوسی نداشتیم شاید همه ما اکنون عربی حرف می زدیم و تفکر داعشی و عربی داشتیم. فردوسی کار بزرگی که انجام داده است این است که از اسطوره به تاریخ رسیده است و این مسئله از نظر محتوایی بسیار مهم است. فردوسی در اسطوره وارد دوره اشکانیان و بعد وارد ساسانیان می شود و میرسد به آینده ایران که آن را پیش بینی می کند و ما اکنون در همان زمان به سر می بریم. چارچوب هایش در ایران برای ما روشن نیست. 66 هزار بیت دارد و هر بیت آن ساختار فلسفی خاصی دارد. کسی که بخواهد دنبال کند باید به دنبال فلسفه فردوسی باشد. اندیشه خود فردوسی را بشناسد.
فیاض اظهار داشت: فردوسی با چه کسانی روبه رو بوده است؟ با حکومت بنی عباسی که سلاطین آن ترک های آسیای مرکزی بودند که در ایران حاکم بودند. او می خواهد هویت ایرانی در مقابل ترک هایی ایجاد کند که سلطان بنی عباس در بغداد هستند. او با تولید ساختار ایرانی می خواهد از اینها فرار کند و ماده های این تولید خرد ،دانش، راستی، درستی و دین هستند. این پنج عنصر در همه ابیات او بشدت تکرار می شود که همه اینها با هم سبب ایجاد حکومت عدالت گرا می شود. مدل فردوسی استبداد پذیر نیست. در ایران ترک ها و مغول ها حتی تا اواخر پهلوی بر ما حکومت کردند و اینها ساختاری استبدادی در کشور ما تولید کردند. زبان ترکی، زبان پر از احساس است که با دید عرفانی مطابق است و عرفان استبداد را تولید می کند. البته استبداد با دیکتاتوری فرق دارد. استبداد ضداندیشه است. می گوید من فکر می کنم و بقیه فکر نکنند اما دیکتاتور می گوید من این طور فکر میکنم و بقیه باید مثل من فکر کنند. بین اینها تفاوت است. هیتلر دیکتاتور است، مستبد نیستند. فردوسی نمی خواهد ترکی را حذف کند، بنابراین با آن استدلال می کند چون ما در محاصره چهار فرهنگ ترکستان، روم، چین و اعراب بودیم او آنها را حذف نکرده و واقعگرایانه برخورد کرده است. او ساختاری ایرانی تولید کرده است.
این جامعه شناس ادامه داد: اما مدل آن در نیامده است و امروز از اینها بازتولید انجام نشده است. دقیقاً این عدم بازتولید اندیشه فردوسی در مشهد نمود دارد. فرهنگ مشهد بسیار چینی است و حرکات ژاپن و چین به مشهد نزدیک است. آنها حسی برخورد میکنند و مشهدیها هم قطب ادبیات حسی در ایران هستند که در ادبیات متجلی می شود. قطب ادبیات ایران در مشهد است و آنها ضد فلسفهاند چون حسی اند.
وی اضافه کرد: مشهدیها سنت گرا و تشریفاتی هستند. اما فردوسی نمی تواند عارف باشد. او حکیم است و منتقد. اگر نقدهای اجتماعی را از فردوسی حذف کنیم فردوسی نمیماند. پس مشهد قطب ادبیات است. ما به ادبیات داستانی میگوییم فلسفه انضمامی. یعنی فلسفه تجربی و عملگرایی و حسی که فلسفه را تبدیل به ادبیات و داستان میکند، مثل فردوسی، و ما نام این را حکمت میگذاریم. در قرآن هم امر میکند به ما که قصهها را دنبال کنیم. قصه به معنای دنبال کردن. فردوسی دینی که تبدیل به هنر شده را تبدیل به ادبیات و قصه میکند و بعد تبدیل می شود به فلسفه و بعد اولین بار اشعار او در فلسفه شیخ اشراق متجلی می شود. فردوسی وقتی تبدیل به فلسفه می شود تمدنسازی شروع می شود و هویت ایرانی بعد از هزار سال زنده میشود. صفویه پادشاهی را بنیان میگذارد و ایران هویت جدید ایرانی خودش را با مذهب شیعه آغاز میکند و این مسئله 10 قرن از زمان فردوسی طول میکشد.