سرویس پرونده_ محمد اسماعیل نوروزی: در کشور ما مجموعههای فرهنگی بسیاری فعالیت میکنند. منتها وضعیت فرهنگی ما به حدی آشفته است که شاید بتوان ادعا کرد این فعالیتها گاهی بینتیجه و حتی خنثاکنندهی همدیگر است. از این رو وجود مراکزی که مخاطبان و تولیدکنندگان آثار فرهنگی را با هم مرتبط کند، ضروری مینماید. مرکز توزیع پیام دیدار، یکی از همین مراکز است که با دغدغهی چند جوان ایجاد شده است و تا به حال، بعد از گذشت چند سال فعالیتهای قابل توجهی انجام داده است.
***
لطفا خودتان را معرفی کنید.
سعید سلیمانی هستم، متولد سال 66. در مقطع کارشناسی در رشتهی مکانیک دانشگاه علم و صنعت و در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه تحصیل کردم.
چه زمانی وارد فعالیتهای فرهنگی شدید؟
از همان اوایل ورود به دانشگاه در سال 84، فعالیتهای غیر درسی ما در تشکلهای دانشجویی آغاز شد. به صورت مشخص در بسیج دانشجویی مشغول بودیم. در سال 87 به عنوان مسئول بسیج دانشجویی انتخاب شدم و در حدود یک سال در آن جا خدمت کردم و به همین مناسبت، توفیقی حاصل شد و در سال 88، در دیداری که دانشجویان در ماه رمضان با مقام معظم رهبری داشتند، به عنوان نمایندهی بسیج دانشجویی، سخنرانی کردم. در همان دیدار بود که ایشان بحث جنگ نرم را مطرح و بعدها در دیدارهایی که داشتند، به صورت گسترده و بیسابقهای آن را تکرار کردند. از همین رو بود که احساس تکلیفی در ما رخ داد و دغدغهای برای ورود به عرصهی فرهنگی حس کردیم و به این فضاها وارد شدیم و به تدریج به فکر ایجاد یک موسسهی فرهنگی و رسانهای افتادیم.
از شروع به کار این موسسه بگویید. چطور توانستید این مجموعه را گرد آورید؟
میشود گفت نسل سوم انقلاب، بچههایی هستند که علیرغم عطشی که برای کار در عرصهی فرهنگی و رسانهای دارند، عمدتا علاقمند نیستند خودشان را در چارچوب خاصی محدود کنند و شغل آنها، چارچوب خاصی داشته باشد. خصوصا اگر کسی در دوران دانشجویی در دانشگاه فعالیت داشته باشد، بعد از این که از این فضا هم خارج میشود نمیتواند جایی آرام و قرار بگیرد. به همین خاطر بسیار علاقه داشتیم که فضایی طراحی کنیم که افرادی با این خصوصیات گرد هم آیند و حداکثر بهرهبرداری را نیز از تجربیات نسل اول و دوم انقلاب داشته باشند.
بعد از فتنهی 88، با تعدادی از دوستانی که قبلا در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران ارتباط داشتیم، تصمیم بر طراحی یک فضای عملیاتی در حوزهی رسانهای گرفتیم. با رصدی که داشتیم متوجه شدیم تولیدات رسانهای با نگاه انقلاب اسلامی و مطابق با گفتمان آن، در کشور تقریبا به وفور انجام میشود، ولی این اتفاق در چرخهای ناقص اتفاق میافتد که ما عنوان آن را «توزیع محتوا و پیام» گذاشتیم. اگر ما چرخهای را در نظر بگیریم، تولید هوشمند محتوا و پیام و توزیع هدفمند آن، دو روی یک سکه هستند. علت کامل نشدن این چرخه آن بود که شناخت درستی از مخاطب وجود نداشت، لایههای پنهان و زوایای تاریک تفکرات مخاطب عملا شناخته نمیشد. از این رو نمیتوانستیم یک نگاه بلندمدت و یک طراحی همهجانبه در عرصهی توزیع محتوای رسانهای داشته باشیم. این مجموعه با چنین دغدغهای شکل گرفت. بعد از فتنه ما هم چنان در دانشگاه مشغول بودیم تا آن که از اواخر سال 89 به صورت جدی طراحی این فضا آغاز و سرمایهگذاری روی آن شروع شد.
شروع فعالیت شما دقیقا از چه سالی بود؟
اوایل سال 90 به صورت عملیاتی مرکز دیدار با نگاه توزیع هدفمند پیام و محتوای تولیدات فرهنگی و مخاطبشناسی ایجاد شد. آن زمان آقای حسینی، که جانشین بسیج دانشگاه امیرکبیر بودند، آقای عابدی که فرزند شهید هستند و در بسیج دانشگاه امیرکبیر فعالیت داشتند و آقای حمزه از اعضای بسیج دانشجویی و مسئول اردوهای جهادی موسسه جهادی دانشگاه شهید عباسپور، از جمله افراد اصلی شکلگیری این مرکز بودند. بعدا تعداد دیگری از دوستان خوشفکر که در این زمینهها ایدههای خوبی داشتند به این گروه پیوستند و کار پیش رفت. از جمله دوستان دیگری که همراه ما بودند میتوان به آقایان نوری و سیدصالحی، مدیرعامل و معاون هماهنگکنندهی مجتمع رسانهای اطلس، آقای سراج که مسئول بسیج دانشجویی سازمان بسیج بودند، آقای ناصر قرهباغی از صاحبنظران این عرصه و حاج حسین یکتا، که چنین ایدههایی را معمولا تشویق و حمایت میکند، اشاره کرد.
در ابتدای کار چون اکثر دوستان از فضای مهندسی به این عرصه وارد شده بودند، میتوانستند به خوبی ایدهها را پیاده کنند. همان ابتدای کار ما برای طراحی فضا، از یک مدل مربوط به شبکه توزیع برق استفاده کردیم: یک تولیدکننده و یک مصرفکننده را در نظر گرفتیم که به ولتاژ و نیازهای مختلف به برق احتیاج دارند و در مسیر رسیدن جریان از نیروگاه به مصرفکنندگان محافظتها و بازبینیهایی باید صورت گیرد. این مدل خاصی بود که اصلا میتواند به عنوان یک الگو مطرح شود. حتی میتوان با استفاده از آن به افرادی که از علوم مهندسی وارد فضای فعالیتهای اجتماعی میشوند، راههایی نشان داد.
چه شد که این قالب تشکیلاتی را برای خود انتخاب کردید؟
در طراحی ما، مرکز دیدار به عنوان یک مجموعهی مرکزی و مادر پیشبینی شده بود. در حال حاضر برای تکمیل مدلی که در دست داریم، با حدود 800 نفر از فعالان فرهنگی به صورت ماهانه ارتباط داریم و شیوه و روش کار آنها را استخراج و مطالعه میکنیم و از نظر محتوایی و رسانهای، سعی داریم آنها را تغذیه کنیم. لایهی دومی که ما در کارهای خود به آن توجه میکنیم، مدیران میانی کشور هستند که درک درستی از شرایط جنگ نرم ندارند. به عنوان مثال بسیاری از افرادی که این لایه را تشکیل داده بودند، در جریان فتنه از قافله عقب افتاده بودند.
در این مدل سعی داریم رسانه را با یک نگاه آیندهپژوهانه ببینیم. مثلا نسل سوم انقلاب اسلامی تا 10 سال آینده، زمانی که در بدنهی حاکمیت استقرار پیدا کنند، عادات رسانهای درستی داشته باشند. در این جا برای تامین خوراک رسانهای تحقیقاتی را روی برخی وزارتخانهها و صدا و سیما انجام دادیم و خروجیهایی از این تحقیقات گرفتیم.
لایهی سوم مخاطبان ما را «امت» تشکیل میدهند که متشکل از اقشار مختلف است. ما 600 قشر شغلی را شناسایی و از دل آن 50 تا 60 قشر تاثیرگذار را استخراج کردیم که اگر روی آنها سرمایهگذاری رسانهای داشته باشیم، عملا اقشار دیگری نیز تحت پوشش قرار میگیرند. در واقع این اقشار میتوانند کانالهای انتقال پیام و محتوای جریان انقلاب اسلامی باشند.
البته در جریان کار ما سختیهای بسیاری وجود دارد. مثلا بسیاری افراد هستند که سر و کاری با مطالعه ندارند. ما باید این افراد را با مطالعه آشنا کنیم. در اصلاح عادتهای رسانهای باید به دو نکته توجه کرد: علاقهی مخاطب و نیاز او. باید توجه کنیم که بین این دو باید تناسب وجود داشته باشد و همگن و همسو باشند.
این نظریات شما وجههی عملی هم به خود گرفته است؟
یکی از زیرمجموعههای مرکز، شبکهی خبرنامههای «نتنامه» است که در فضای مجازی فعال شده است. مبنای این کار هم نظریهای بود که آمریکاییها سرمایهگذاری زیادی روی آن انجام دادند: نظریهی جامعه سازی. بر این اساس جامعه دو بعد دارد: اول هویت مشترک و دوم ماموریتهای مشترکی که جامعه بر مبنای هویت مشترکش آنها را بر عهده دارد. اینها بر این اساس، در فضای مجازی، مشابه آن چه در انتخابات 88 رخ داد، جامعهای میسازند و اعلام میکنند که به فلان شخص رای میدهند. بعد از این که تعداد افراد زیادی ذیل این هویت واحد جمع شدند، عملیات خود را پیش میبرند. این فرایند یکی از روشهای اصلی در جنگ نرم است. راه مقابله با این جامعهسازی، ایجابی است؛ جامعهسازی در برابر جامعهسازی. ما جامعهسازی را از فضای ایمیلی شروع کردیم و خبرنامههای ایمیلی مخصوص یک جامعهی تخصصی را برای آنان تهیه و ارسال کردیم. فعلا هشت جامعه شکل دادهایم و پیشبینی ما این است که میتوانیم تا حدود 40 جامعه را نیز ایجاد کنیم.
اعضای جامعهی «نُتنامه» را چگونه انتخاب میکنید؟
اعضای هر کدام از جوامع به تدریج شناخته میشوند. برای مثال یکی از جوامع ما مربوط است به گرافیستها. ما در فضاهایی که گرافیستها به آن جا رفت و آمد دارند، تبلیغ میکنیم و اطلاع میدهیم که هر ماه خبرنامهای برای آنان توزیع میشود. آنان هم ثبت نام میکنند و خبرنامه به رایانامهی آنها ارسال میشود. ما با توجه به طراحی خود، میتوانیم رفتار جامعهی هدف را در مراجعه به سایت خود بسنجیم و مطابق آن رفتارشناسی، گرایشهای جامعهی هدف را به دست آوریم.
این محتوا را چه کسانی تعیین میکنند و اتاق فکر موسسهی شما را چه کسانی تشکیل میدهند؟
سعی ما بر این بوده است که در بحث تولید محتوا وارد نشویم، جز در مواردی که احساس میکنیم نیازی اساسی به این کار وجود دارد. زیرا محتوای مورد نیاز جامعهی هدف ما، در جای دیگری قابل دسترسی است. از این رو تولید محتوا به نوعی خط قرمز ما محسوب میشود، البته با این توضیحاتی که عرض شد. اساس کار ما شناسایی مراکز تولید محتوا در کشور بود تا با جلسات و هماهنگی با آنها، محتوا را بگیریم و به مخاطب برسانیم. مثلا در کشور خبرگزاریهای بزرگی شکل گرفته است که تولیدات آنها بازدید ندارد، حتی گاهی فقط خود خبرنگاری که آن مطلب را تولید کرده است، یکی دو بار سری به آن میزد...
این مرکز به صورت خصوصی اداره میشود؟
مرکز دیدار خصوصی است، منتها به لحاظ حقوقی زیر مجموعهی مجتمع رسانهای اطلس است که به صورت هیأت امنایی اداره میشود و هیأت مدیره دارد. البته به لحاظ سیاستگذاری، تقریبا مرکز دیدار به کلی مستقل است، زیرا هیأت مدیرهی مستقل دارد.
چند نفر در این مجموعه در حال فعالیت هستند؟
در حال حاضر در این مرکز 15 نفر نیروی ثابت و دو سه نفر هم نیروی متغیر داریم که این فرایند را شکل میدهند. در این مرکز یک تیم به عنوان شورای سردبیری فعالیت میکنند. تاکید اصلی هم، همان طور که گفتم، این است که از مخاطب به محتوا برسند. این تیم سردبیری از سردبیران هر جامعه تشکیل شده است، مثلا جامعهی گرافیستهای مرکز، سردبیر خاص خودش را دارد. این سردبیر در حوزهی فعالیت خود، زیرمجموعههایی را تعریف میکند و چند دبیر در حوزهی فعالیت او کار میکنند.
سردبیران هم از طریق یک شورای بالادستی انتخاب میشوند که بنده مسئولیت آن را برعهده دارم. در این شورا اهم موضوعات پیش رو به بحث گذاشته و رویکردها تعیین میشود. این شورا هم متشکل از همان هستهی اولیهی شکلگیری مرکز است. شاید بتوان این نکته را به عنوان یکی از نقاط مثبت این مجموعه به حساب آورد. زیرا همین که هستهی اولیهی شکلگیری یک مجموعه بعد از چند سال همکاری، هنوز هم میتوانند به همان سبک اولیه با هم کار کنند، بسیار نادر است.
چه ملاکهایی برای انتخاب همکاران خود دارید؟
ملاک اصلی ما این است که فرد دغدغهی انقلابی داشته باشد. این مسأله خیلی مهم است: شاید کسی انقلابی باشد، ولی این دغدغهها در اولویت او نباشد و چنین کارهایی را وظیفهی اصلی خود نداند. چنین فردی حتی اگر هیچ پولی هم مطالبه نکند، در مجموعهی ما نمیتواند جایی داشته باشد. زیرا مطابق ساختاری که تعیین شده است، این مجموعه مدیریت شناور دارد و بنا نداریم که از بالا به زیرمجموعهها کاری را تکلیف کنیم. بنابراین افرادی که در این مجموعه کار میکنند، باید خلاق باشند و در روزمرگیها هضم نشوند. میخواهیم در این مجموعه علاوه بر حفظ روحیه و رفتار بسیجی، نظم تشکیلاتی هم وجود داشته باشد.
ترجیح شخصی من در انتخاب افراد این است که مهندسی خوانده باشند، زیرا با این گونه افراد، کار راحتتر است. افراد باید معرف داشته باشند، در مرحلهی گزینش هم نمرهی قابل قبول کسب کرده باشند. ضمن این که سعی میکنیم تشکیلات مجموعه زیاد بزرگ نشود.
وضعیت مالی مرکز چگونه است؟
چند سالی هست که کشور به لحاظ مالی دچار مشکل شده است. خیلی جاها هم قبلا به ما تعهداتی داده بودند و در حال حاضر بدهکار هستند. با توجه به مدلی که در کار خود طراحی کردهایم، گهگاه با سازمانها و موسسات دیگر جلسات مشترکی برای تعریف کارهای مشترک انجام میدهیم. در این برخوردها هم تلاش داریم بحثهای مالی اصلا مطرح نشود، فقط در مورد دغدغهها حرف میزنیم تا آنان پی ببرند که این کارها به خاطر پول نیست.
افقی که شما برای آیندهی کار خودتان ترسیم کردید چیست؟
دقیقا یادم نمیآید که این سخن مقام معظم رهبری را در کجا شنیدم، ولی به قول ایشان، باید مجموعههای فرهنگی طوری به کارهای خود نگاه کنند که در برنامهریزیهایشان پنجاه سال بعد را ببینند. ما هم سعی کردیم نگاه بلندمدتی در کار خود داشته باشیم. منتها الان با توجه به این که تقریبا هنوز در شروع کار خود هستیم، یک برنامهی پنج ساله داریم که در آن میخواهیم بر اساس مدلی که طراحی کردهایم برنامههایی عملیاتی داشته باشیم تا در نهایت به ارزیابی درستی از آن برسیم و در برنامههای بعدی لحاظ کنیم. در این پنج سال امید ما این است که به الگوی درستی برای تولید بومی دانش رسانهای برسیم.
البته شما در این مسیر همان طور که گفتید دست به تولید نمیزنید...
بله! منظور من همان بازتولید است که البته دست کمی از تولید ندارد و چه بسا نوعی جهتدهی تولید نیز باشد.
شما چه ردههای سنی یا جنسیتی را در برنامههای خود مخاطب قرار میدهید؟
در برنامهی ما دستهبندیهای سنی یا جنسیتی وجود ندارد، فعلا فقط دستهبندیهای شغلی را مدنظر داریم. زیرا هر کسی در جامعه شغلی دارد و میتوان بر اساس این شغل افراد را طوری دستهبندی کرد که هم جامعیت رعایت شود و هم کار راحتتر باشد. در این تقسیمبندی نگاه به عقاید افراد هم نداشتیم، بیشتر خواستیم دایرهی فعالیت را وسیعتر کنیم.
ما واقعا اعتقاد داریم نظام جمهوری اسلامی باید به قابلیت جهتدهی افکار عمومی برسد. همان طور که آمریکاییها برای تاثیرگذاری روی افکار دشمنان خود برنامه میریزند، ما هم باید برای تمام جامعه برنامه داشته باشیم. حرم جمعیتی کشور، مسألهی مهمی است که در برنامهریزی به آن توجه داشتیم
کارکرد رسانه ساختن یک گفتمان غالب است، لزوما نباید تکتک افراد جامعه را به سمت خاصی هدایت کنیم. وقتی گفتمان غالب شکل گرفت، رویشهایی در فضای آن گفتمان شکل خواهد گرفت که همسو با آن خواهد بود. البته شاید برخی جوامع در حال حاضر با آن چه ما میخواهیم همسو نباشند، مثلا معمولا اساتید دانشگاهی از این فضاها فاصله دارند. ولی به این نکته توجه کنید که الان نسل سوم انقلاب در حال وارد شدن به این گروه هستند.
به نظر خودتان، میزان آشنایی شما با بحثهای رسانهای به حدی هست که بتوانید تاثیرگذار باشید؟
به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران، در حوزههای علوم اجتماعی و ارتباطات، تجربه بسیار مهم است. اگر کتابهای این حوزه را هم بخوانید میبینید عالمان آن، از روی پدیدههای اجتماعی نظریات خود را استخراج کردهاند. سعی ما بر این بوده است که یک مرکز تولید دانش ایجاد کنیم، تا به حال هم تجربیات ما به خوبی مورد استقبال قرار گرفته است. یکی از این بحثها، تولیداتی بود که در مورد مدیریت ادراک و مدیریت برداشت انجام دادیم. این بحث در حال حاضر فقط در دو جا در حال بررسی است: وزارت دفاع آمریکا و وزارت دفاع چین.
مدیریت ادراک بیان میکند که اگر عملیات روانی برای عامهی مردم در نظر گرفته شده است، مدیریت برداشت باید طوری باشد که نخبگان جامعه تحت تاثیر قرار گیرند. با توجه به این که ما نیز نخبگان جامعه را به عنوان هدف خود در نظر گرفتیم، در این خصوص میتوانیم تجربیات خوبی به دست آوریم.
آیا در اهداف شما درآمدزایی هم وجود دارد؟
اولویت ما درآمدزایی نیست. اصلا کوشش میکنیم که درآمدزایی از فضای محتوایی جدا باشد. حتی زمانی که جلسهای برای نهایی کردن یک طرح انجام میدهیم، تیمی که بر سر مسائل محتوایی بحث میکند، از تیم بازرگانی جداست. به علاوه ما گاهی اوقات با صرفهجوییهایی که انجام میدهیم، میتوانیم از برخی جهات مستقل شویم. مثلا توانستیم یک چاپخانه در حد نیازهای خودمان دست و پا کنیم.
مهمترین تولیدات شما چه بوده است؟
ما همین الان، چند هزار صفحه تولیدات در قالب فایلهای متنی داریم که البته برخی از آنها تاریخ مصرفشان گذشته است. هر چند برخی دیگر هنوز هم قابلیت استفاده دارند. اگر ما بخواهیم همین فایلها را روی درگاه سایت قرار دهیم و در آینده با قیمت کمی بفروشیم، درآمد زیادی عاید مرکز خواهد شد. این باعث خواهد شد چرخهای ایجاد شود و این درآمد در راستای تولید محتوا هزینه شود که خودبهخود، باعث رشد جبههی فرهنگی انقلاب خواهد شد.
در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید.
ما زیاد اهل درخواست کردن نیستیم، ولی همین زنجیره شدن و چفت شدن جبههی رسانهای انقلاب اسلامی به این مفهوم که همهی اجزا با هم در ارتباط باشند و با افتخار همکاری کنند. نزدیک شدن دلها بر اساس دغدغهها اتفاق میافتد. وقتی دلها به هم نزدیک باشد، دیگر بحثهای مالی مطرح نیست.
نکتهی دوم لزوم وجود نگاه علمی و دانشی به فعالیتهای فرهنگی است. برای مثال اگر یک مجموعه که چند سال فعالیت میکند، کارهای خود را مستندسازی و دستهبندی کند، به تدریج همینها علمی میشود و به درد آیندگان میخورد. در موضوع دانش هم، حتما لازم نیست بحثهای دانشگاهی صورت گیرد، حتی گاهی اوقات تجربه از این حرفها برتر است.