به گزارش حلقه وصل، بعد از صعود تیم ملی والیبال کشورمان به المپیک اتفاقات زیادی در فدراسیون و تیم ملی رخ داد. پس از کش و قوسهای فراوان محمدرضا داورزنی با همراه اعضای هیأت رئیسه و کمیته فنی، ولادیمیر آلکنو را برای هدایت تیم ملی انتخاب کردند. ملیپوشان کشورمان با هدایت این مربی روسی در لیگ ملتها و المپیک ناکام بودند و نتوانستند توقعات را برآورده کنند.
در این بین بسیاری از کارشناسان، اعضای کمیته فنی و هیأت رئیسه را هم در ناکامیهای تیم ملی مقصر میدانستند که دور از واقعیت هم نبود. از سوی دیگر اعضای این دو کمیته هم معمولاً بعد از شکستها و ناکامیها از دسترس خارج میشوند، اما در این بین صحبت های ناصر میرفخرایی را در ادامه میخوانید:
افرادی که صورتجلسه را امضا کردند نمیتوانند زیر حرف خود بزنند
انتخاب کمیته فنی اشتباه نبود
انتخاب آلکنو زمان بدی انجام شد
قائمی باید سنجیدهتر به تیم ملی دعوت میشد
شنیدهام قائمی به پیشنهاد کارخانه دعوت شد
فرهاد نباید در رسانه از «مافیا» صحبت میکرد
فدراسیون به وظیفهاش عمل کرد
اگر آلکنو زودتر میآمد، کارایی نداشت
بدترین بازی ایران در المپیک مقابل کانادا بود
عادت کردهایم وقتی تیمی شکست میخورد، زود انتقاد کنیم
غیر از رئیس فدراسیون، سایر مسئولان هم باید عذرخواهی کنند
اعضای کمیته فنی و هیأت رئیسه باید از تفکر و انتخاب خود دفاع کنند
مدال یزدانی در چند ثانیه رنگ عوض کرد
من از داورزنی خواستم که کمیته فنی را راهاندازی کند
اعضای کمیته فنی هیچ منافعی ندارند
آلکنو اصلاً در مورد پول صحبت نکرد
مبلغ قرارداد آلکنو ۱۵۰ هزار یورو بود
خرج ادامه همکاری با کولاکوویچ بیشتر از انتخاب آلکنو بود
توتولو قرارداد ۶۰ هزار یورویی امضا کرد
وقتی داورزنی رفت احساس کردم والیبال درحال نابودی است
داورزنیِ امروز با داورزنیِ ۱۵ سال پیش خیلی فرق میکند
لیگ ایران متوسط است
نوجوانان در تیمهای باشگاهی نقش تدارکات را دارند!
برخی فدراسیونها خوششان نمیآید والیبال پیشرفت کند
در ابتدا بگویم که آلکنو را ۱۸ نفر انتخاب کردند. کمیته فنی از بین مربیان واجد شرایط به ۵ گزینه رسید و در نهایت غیر از یک نفر، سایرین به حضور آلکنو رای دادند. بهتر است کمی به عقب برگردیم؛ جایی که بعد از کولاکوویچ همه خواهان انتخاب یک مربی با رزومه و سرشناس برای هدایت تیم ملی بودند. ۳ بار جلسه کمیته فنی برگزار شد و گزینههایی مانند کاستلانی، دیجورجی، آلکنو و... مورد بررسی قرار گرفتند. با این گزینهها مکاتبه شد و برخیها این پیشنهاد را رد کردند و در نهایت آلکنو انتخاب شد. نظر فدراسیون هم مخالف اعضای کمیته فنی نبود. یعنی اینگونه نبود که فدراسیون بخواهد از ابتدا آلکنو را بیاورد و منتظر تایید اعضای کمیته فنی باشد. صورتجلسه کمیته فنی وجود دارد و تمام اعضا آن را امضا کردهاند. تمام مدارک موجود است تا حرف و حدیثی پیش نیاید. اگر کسی الان بگوید من مخالف حضور آلکنو بودم، میتوانیم به صورتجلسه رجوع کنیم و واقعیت را ببینیم.
فکر نمیکنم که کمیته فنی انتخاب اشتباه انجام داده باشد. بهترین گزینه از نظر رزومه، سوابق المپیکی، دستیاری که داشت و ... انتخاب شد. به عقیده من مجموعه بسیار خوبی برای هدایت تیم ملی در المپیک انتخاب شد، اما قبول دارم که زمان بدی برای این کار در نظر گرفته شد. آلکنو فروردین ماه به ایران آمد و زمان زیادی در اختیار وی نبود. ضمن اینکه شرایط برای برگزاری بازیهای تدارکاتی هم فراهم نبود. تیم ملی هم با ترکیبی از جوانان و باتجربهها باید محک جدی میخورد و همه تصمیم گرفتند که این تیم در لیگ ملتها مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرد.
در لیگ ملتها همه بازیکنان بازی کردند تا تواناییهای خود را نشان دهند. مشکلاتی در لیگ ملتها ایجاد شد. برخی جوان بودند و برخی ناهماهنگ. در نهایت کارشناسان نقاط ضعف تیم ملی در لیگ ملتها را مورد بررسی قرار دادند. برای پوشش نقاط ضعف تغییراتی در ترکیب ایجاد شد تا تیم به المپیک برود. از جمله این تغییرات اضافه شدن بازیکنانی مانند قائمی، میرزاجانپور و مرندی به اردو بود.
در جلسهای که با داورزنی و برخی دیگر از دوستان داشتم، گفتم که درمورد دعوت فرهاد قائمی باید سنجیدهتر عمل میکردیم. رزومه یک سال گذشته وی را باید مورد بررسی قرار میدادیم تا ببینیم میتواند به تیم ملی کمک کند یا خیر. فکر میکنم کمی عجله شد. حالا اینکه چه کسی گفت قائمی هم به اردوی تیم ملی دعوت شود را نمیدانم. شنیدهام مصطفی کارخانه این موضوع را پیشنهاد داده، اما برای این کار باید بررسیهای بیشتری صورت میگرفت. دعوت و نحوه دعوت فرهاد قائمی به تیم ملی اشتباه بود. قبل از دعوت باید جلسهای با فرهاد برگزار میشد و شرایط را از زبان خودش شنید، اما اینگونه نشد.
بعد از اینکه فرهاد خط خورد صحبتهایی درمورد حضور مافیا در تیم ملی مطرح شد. من هم عضوی از خانواده والیبال هستم و سالها در پست پاسور بازی کردم. به هر حال پاسورها زودتر از سایر بازیکنان در جریان اتفاقات قرار میگیرند. اگر مسائلی بوده، من در جریان نیستم، اما فکر میکنم این صحبتها نباید در رسانهها مطرح شود. بهتر بود فرهاد قائمی جلسهای با رئیس فدراسیون برگزار میکرد و میگفت که چنین مشکلاتی هم وجود دارد. افرادی مثل من کنار والیبال هستند که مشورت دهند و شاید در جریان برخی اتفاقات پشت پرده هم نباشیم.
روزی در هیأت رئیسه مطرح شد که چرا فرانسه و روسیه میتوانند در جمع برترینها قرار بگیرند، اما ما نمیتوانیم. ما در سالهای گذشته مقابل این تیمها به پیروزی رسیدهایم و جمعبندی تمام صحبتها این شد که آرمانی برای والیبال درنظر گرفته شود. البته قرار شد برای رسیدن به آرمان والیبال یک مربی قدرتمند داشته باشیم و اردوها با بهترین کیفیت برگزار شود. به اعتقاد من فدراسیون وظیفهاش را به خوبی انجام داد. فدراسیون مربی آورد و برای اردوها هم به خوبی برنامهریزی کرد.
ما تنها تیمی بودیم که سرمربی خود را قبل از المپیک تغییر داد و این کار هم دلیل داشت. زمانی که اردوی تیم ملی تشکیل شد، همه بازیکنان از باشگاههای خود به اردو آمدند و اگر قبل از فروردین هم مربی انتخاب میکردیم، عملاً کارایی خاصی نداشت. آلکنو حدود ۳-۴ ماه با ایران کار کرد و اعتقاد دارم مربیگری و کوچینگ را به خوبی بلد بود. تمام بازیها را دیدم و فکر میکنم تمام نکات را هم به درستی به بازیکنان تعویضی گوشزد میکرد. تا زمانی که یک بازیکن میتوانست در زمین موثر باشد، از وی استفاده میکرد و وقتی میدید توانایی بازیکن کم میشد، او را تغییر میداد.
بدترین بازی ایران در المپیک مقابل کانادا بود. در همان دیدار تکلیف ایران مشخص شد؛ یعنی کانادایی که رقیب ما بود، با پیروزی بزرگترین ضربه را به ما زد. اگر یک بار دیگر این بازی بررسی شود، میبینیم که بازیکنان نتوانستند به کانادا برسند. گاهی این اتفاقات رخ میدهد و در واقع هرکاری میکنیم، نمیشود. کانادا تنها به دنبال پیروزی بود، اما بازیکنان ایران درحال مدارا بودند. هیچ کدام از بازیکنان در آن مسابقه در حد و اندازه خود ظاهر نشدند و به همین دلیل باختیم و کار به دیدار آخر مقابل ژاپن رسید. ژاپن سالها برنامهریزی کرده بود و رقابت نزدیکی با ایران دارد. در نهایت ایران صعود نکرد، اما باید بگویم عادت کردهایم وقتی تیمی شکست میخورد، خیلی زود انتقاد میکنیم. گویا منتظر هستیم تا ناکامی تیم ملی را ببینیم. در این بین برخی انتقاد میکنند، نگاه منصفانه دارند و در نهایت راهکار هم میدهند. بعد از لیگ ملتها گفته شد که تیم ایران در سرویس و دریافت مشکل دارد و همه برای رفع آن تلاش کردند.
گفته میشود اعضای کمیته فنی و هیأت رئیسه بعد از ناکامیها از دسترس خارج میشوند. من میگویم غیر از رئیس فدراسیون، سایر مسئولان هم باید بابت نتایج تیم ملی عذرخواهی کنند. اصحاب رسانه باید بعد از هر نتیجهای به سراغ اعضای هیأت رئیسه و کمیته فنی بروند و پاسخ آنها را دریافت کنند. هر خبرنگاری با من تماس گرفت، پاسخگو بودم و پای انتخابم هم ایستادم. تمام اعضا هم باید اینگونه باشند و از تفکر و انتخاب خود دفاع کنند.
۸۰ میلیون نفر گفتند که حسن یزدانی باید طلا بگیرد، اما اینگونه نشد. پهلوان تختی بعد از یکی از شکستهایش گفت طلا در دست من بود و مدال را به زمین انداختم و حریفم آن را برداشت. یزدانی در ۱۷ ثانیه پایانی فینال همین شرایط را داشت؛ یعنی طلا در دستش بود، اما به راحتی آن را از دست داد. خیلی از ورزشکارانی که پیشبینی میشد که به مدال برسند، نتوانستند توقعات را برآورده کنند. بجای اینکه بنشینیم و انتقاد کنیم، همه باید کمک کنند.
کمیته فنی را من از داورزنی خواستم تا راهاندازی کند. نظراتم را اعلام کردم و در نهایت داورزنی هم این موضوع را پذیرفت. در جلسات کمیته فنی تمام صحبتها آزادانه مطرح میشد. از تجربیات افرادی مانند درخشنده که ۵۰ سال در والیبال بوده، باید استفاده میشد. خودم سالها کار کردم و اعتقاد دارم که باید نظراتم را بگویم تا به والیبال کمک شود. هیچ منافعی هم از حضور در کمیته فنی به اعضای آن نمیرسید. المپیک تمام شد و برخی بازیکنان خداحافظی کردند. از المپیک قبلی تنها ۴-۵ بازیکن در توکیو حضور داشتند و حالا برای المپیک بعدی هم همین تعداد حضور خواهند داشت.
برخیها گفتند که آلکنو برای پول به ایران آمده است. باید شهادت بدهم درمورد تنها موضوعی که صحبت نکرد، پول بود و به همین دلیل هم وقتی قراردادش منعقد شد، به ایران آمد و نخستین قسطش را نزدیک به المپیک گرفت. فکر میکنم مبلغ قرارداد آلکنو حدود ۱۵۰ هزار یورو بود. مبلغ قرارداد آلکنو پایینترین مبلغ قرارداد یک مربی خارجی بود که به ایران آمد. ضمن اینکه برای صعود از گروه در المپیک هم مبلغی به عنوان پاداش درنظر گرفته شده بود و اگر تیم ملی روی سکو قرار میگرفت، پاداش جداگانه دیگری پرداخت میشد. با حساب و کتابی که کردیم، به این نتیجه رسیدیم که اگر کولاکوویچ در ایران می ماند، مبلغ دریافتیاش خیلی بیشتر از آلکنو میشد. قرارداد توتولو هم فکر میکنم حدود ۶۰ هزار یورو بود.
تعجب میکنم از اینکه برخی کارشناسان ادعا میکنند که رئیس فدراسیون باید استعفا کند. من خودم زمانی با داورزنی زاویه داشتم. سال ۹۰ برای انتخابات فدراسیون ثبت نام کردم، اما وقتی داورزنی رفت و ضیایی و داوری آمدند، احساس کردم والیبال در حال نابودی است. من یکی از افرادی بودم که از داورزنی خواهش کردم بازگردد. به وی گفتم که به امور والیبال آگاه هستید و برنگردید، نابود خواهد شد. این دیدگاه من بود و از داورزنی خواستم که بازگردد. داورزنیِ امروز با داورزنیِ ۱۵ سال پیش خیلی فرق میکند.
او نسبت به شرایط آگاهتر شده و تا استدلال قوی نسبت به یک موضوع نداشته باشد، آن را نمیپذیرد. تا کنون هیچگونه بداخلاقی از داورزنی ندیدهام. با وجود اینکه بسیار تحت فشار بود، اما به هیچکس بیاحترامی نکرد. اگر گلهای هم داشته باشد، خیلی محترمانه بیان میکند. او حرمتها را تا حد آخر حفظ کرد. دوران مدیریت داورزنی هم روزی تمام میشود، اما اگر الان برود، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ هرکسی بیاید تا سالها فقط باید افراد والیبالی و غیر والیبالی را شناسایی کند و این یعنی از دست دادن زمان.
خیلیها برای والیبال زحمت میکشند. اگر تغییرات گستردهای در آن ایجاد شود، عقب خواهیم افتاد. بهتر است راهکار پیدا کنیم وگرنه تخریب و انتقاد که کاری ندارد. باید برای ۳ سال آینده برنامهریزی کنیم. به عنوان مثال بگوییم که پاسور پشتوانه نداریم و از حالا به فکر پرورش یک پاسور قدرتمند باشیم. باید لیگ را سامان دهیم. به اعتقاد من لیگ ما متوسط است. در لیگمان بازیکنی داریم که بتواند ۵ سرویس پشت سر هم بزند؟ چند بازیکن داریم که سرویسهایی با سرعت بالای ۱۰۰ کیلومتر برساعت بزند؟ من در هیأت رئیسه این صحبتها را مطرح کردم چون دلم برای والیبال میسوزد. وقتی قرار باشد تیمهای باشگاهی فقط با حضور بازیکنان بزرگسال پیش بروند، حضور بازیکنان نوجوان در این تیمها همچون حضور تدارکات خواهد بود.
اگر لیبروهای ما ضعف دارند، یک بازیکن قدیمی همچون فرهاد ظریف باید به فدراسیون بیاید و امکانات بگیرد و به صورت تخصصی با ۱۰ لیبرو تمرین کند تا پشتوانه سازی شود. این اتفاق برای سایر پستها هم باید رخ بدهد. مگر غیر از این است که آنها هرچه دارند از والیبال دارند؟ امیدوارم والیبال هر روز موفقتر شود. هرچه این رشته رشد کند، سفره آن بزرگتر خواهد شد. یادمان نرود که نه تنها در خانواده که بیرون از این خانواده هم والیبال دشمنانی دارد. اطمینان دارم که برخی دیگر از فدراسیونها خوششان نمیآید که والیبال پیشرفت کند. در این مسیر حسودی و سنگاندازیهایی وجود خواهد داشت که ما باید مانع آنها شویم. خودمان باید پیشقدم شویم تا حال والیبال خوب شود. خودمان باید آنقدر تعامل داشته باشیم که نیاز به افراد بیرونی نداشته باشیم.