به گزارش حلقه وصل، بعد از آخرین تمرین تیم ملی والیبال کشورمان سیدمحمد موسوی در مصاحبهای عجیب و دور از انتظار اعلام کرد که به دلیل شرایط موجود و عدم حمایت مناسب فدراسیون حاضر نیست در مسابقات قهرمانی جهان حضور پیدا کند. این صحبتها در شرایطی مطرح شد که تیم ملی والیبال ایران بامداد فردا عازم لهستان خواهد شد تا در جام واگنر شرکت کند و پس از آن برای حضور در رقابتهای قهرمانی جهان به اسلوونی خواهد رفت.
سید محمد موسوی که بدون شک یکی از بهترین و باسابقهترین و پرافتخارترین بازیکنان والیبال ایران محسوب میشود در آخرین مصاحبه خود صحبتهای عجیبی را مطرح کرد. او که تلاش میکرد سربسته صحبتهای خود را عنوان کرد بارها به شرایط اسفبار،کمبود امکانات و عدم وجود صداقت و ... اشاره کرد و اظهار داشت: این شرایط، شرایطی نیست که بتوانیم مقابل تیمهای بزرگ دنیا و تیمهایی که همه جور امکانات سختافزاری دارند، مقابله کنیم. اگر مردم از ما انتظار دارند نتیجه بگیریم باید واقعیتهای تمرین و اردو را بدانند. وضعیت خیلی اسفبار است. به خاطر اینکه تمرین زیاد نداشتم مردد بودم اما به خاطر حرف مادرم که گفت برو و به شکل قشنگی حضورت را در تیم تمام کن، قبول کردم.
موضوعی که اهالی والیبال را بیشتر از کنارهگیری موسوی ناراحت کرد، زمان و مدل اعلام این خبر بود. به راستی باید پرسید این چه وقت خداحافظی بود آقای موسوی؟ سوال دیگر اینکه این چه مدل کنارهگیری بود؟ به گواه همه اهالی والیبال در چند سال اخیر شرایط اردوهای تیم ملی به همین شکل است و تغییری در روند برگزاری اردوها ایجاد نشده است اما چه میشود که فوق ستارهای همچون موسوی به پوشیدن پیراهن تیم ملی «نه» میگوید؟
سید محمد موسوی که یکی از اسطورههای بیبدیل والیبال ایران به شمار میرود چطور از پاداش ۱۸ میلیون تومانی صحبت میکند، وقتی تا سال قبل بیش از ۴۰۰ میلیون تومان بابت حضور در لیگ ملتها دریافت کرد و کلامی سخن نگفت؟ موضوع حائز اهمیت دیگر این است که موسوی و سایر بازیکنان به خوبی از شرایط تحریمها و ارتباطهای مالی فدراسیون والیبال ایران با فدراسیون جهان باخبر هستند و میدانند که نقد شدن طلبها در شرایط کنونی پروسهای زمانبر است. راستی داستان پرونده موسوی با باشگاه سایپا به کجا رسید؟
او که یکی از نخبههای والیبال ایران بوده و هست در بخشی دیگر از صحبتهایش به نسل فعلی اشاره کرد و آنها را طلاییتر از نسل طلایی دانست. از طرف دیگر هم اعتراف کرد که خودش چند ماه تمرین توپی نداشته است. شاید با کنار هم قرار دادن تکههای پازل در کنار هم بتوان تحلیل بهتری داشت! اگر نگاهی به عملکرد نسل کنونی در لیگ ملتها بیاندازیم متوجه میشویم که این بازیکنان در هر بازی پیشرفت چشمگیری داشتند و هر بازی بهتر از قبل شدند و کار به جایی رسید که خیلی زود جای خود را در دل مردم و هواداران باز کردند. محمد موسوی در مدتی که در اردوی تیم ملی حضور داشت در کنار این جوانان با انگیزه تمرین کرد و احتمالاً احساس کرد که توان رقابت با آنها را ندارد و از سوی دیگر توان نشستن روی نیمکت را هم ندارد، پس در چنین شرایطی شاید بهترین تصمیم کنارهگیری و خالی کردن میدان برای جوانان مستعد باشد.
قطعاً نه کسی به خود اجازه میدهد ستاره سرشناسی همچون موسوی را تخریب کند و نه کسی توان این کار را دارد؛ اگر حرفی و نقدی هم در رسانهها یا محافل مختلف مطرح میشود صرفاً جهت روشنگری است. به راستی چه دلیلی داشت سید محمد موسوی که به تازگی کاپیتان تیم ملی هم شده بود ناگهان چنین تصمیمی بگیرد؟ میلاد تقوی، دبیر فدراسیون والیبال پس از این اتفاقات اظهار داشت: فدراسیون والیبال به نظرت شخصی موسوی احترام می گذارد اما گفتن چند نکته خالی از لطف نیست. ۴-۵ سال پیش محل اقامت ورزشکاران در هتل المپیک نبود، آنها در فدراسیون در کمپ تیمهای ملی حضور داشتند. در یکی دو سال اخیر برای احترام به ورزشکاران و ارائه امکانات بهتر، بزرگسالان را در هتل المپیک مستقر کردیم. هیچ تغییری در ساختار ایجاد نشده، سالن همان سالن است. هتل المپیک همان امکانات را میدهد و هیچ اتفاقی خاصی در میزان تدارکات رخ نداده اما در خصوص مکمل که صحبت شد پزشک باید در این باره نظر بدهد و ما مستقیم نمیتوانیم تصمیم بگیریم. منطقی است فدراسیون والیبال که امسال چند ۱۰ میلیارد برای اعزام تیمهای مختلف به مسابقات و اردوها هزینه کرده درگیر مسائل مالی نیست.
تقوی با بیان اینکه این اتفاق همه ما را شوکه کرده است، یادآور شد: موسوی میتوانست احترام هواداران و حمایت علاقمندان از والیبال زودتر تصمیمش را اعلام کند. چه دلیل همان چیزی باشد که موسوی گفته یا صحبتهایی که او اذعان داشته مبنی بر اینکه من ۳ ماه است تمرین ندارم و شاید نتوانم به تیم ملی کمک کنم که شاید با همین نگاه خداحافظی کرده است. این تصمیم، تصمیمی نیست که بلافاصله بعد از آخرین تمرین تیم ملی اتفاق افتاده باشد. شما چند روزی از این امکانات استفاده کرده و چیزی به فدراسیون و کادر نگفتهاید، الان میگویید. من در خصوص مسائل فنی صحبت نمیکنم چرا که کادر باید بگوید آیا او از نظر فنی میتوانست به تیم کمک کند یا خیر؟ اما در عرصه اجرایی تیم ملی را دچار تشنج کرده که کار را سخت کرده است. باید همایونفر را از ترکیه برگردانیم و برایش ویزا بگیریم تا به ملی برسد اما چند روز اول تمرینات را نخواهد رسید.
در این بین بازهم برخیها تلاش کردند تا از آب گلآلود ماهی گرفته و برای خودشیرینی اظهارات خلاف واقع مطرح کنند. چه کسی تلاش کرد نخبهکشی کند؟ اساساً چه دلیلی دارد در این مقطع از چنین واژههایی استفاده شود؟ مگر فدراسیون والیبال غیر از تکریم و احترام مدل دیگری با ستارههای خود رفتار کرده است؟ اصلاً مگر میتوان موفقیتهای والیبال ایران با موسوی و موفقیتهای موسوی با والیبال ایران را به راحتی از اذهان پاک کرد؟ برهمه عیان و روشن است که سیدِ والیبال ایران از زمان ولاسکو و آلکنو تا عطایی و معدنی همیشه یکی از بهترینها بوده و اگر رگ تعصبش باد میکرد بزرگترین ستارههای دنیا هم جلودارش نبودند اما تمام این موارد دلیل نمیشود که وقتی او به پیراهن تیم ملی کشورش پشت کرده سکوت کرده و یا حتی تشویقش کنیم.
کمک به خیریهها و حضور در مراسمهای معنوی و ... اتفاقات خوب و مثبتی هستند که میتوانند یک قهرمان را به پهلوان و اسطوره تبدیل کنند اما وقتی مسیرهای انحرافی پیش روی ستارهها قرار میگیرد و آنها هم گام در همان مسیر میگذارند شرایط تغییر میکند؛ یعنی در واقع کار خوب در جای خود خوب و قابل تقدیر است و کار بد را هم باید تقبیح کرد. محمد موسوی میتواند نماد الگویی باشد که سالها برای کسب محبوبیتش تلاش کرده و آن را در یک چشم بهم زدنی در آستانه نابودی قرار داد. موسوی در مصاحبه خود اظهار داشت برای بازگشت به تیم ملی با ۴ نفر از بزرگان والیبال مشورت کرده که نظر ۳ نفر از آنها مخالف بوده و تنها خوشخبر او را به حضور در تیم ملی تشویق کرده است.
شاید اگر موسوی مشاوران بهتری برای خود انتخاب میکرد و یا حتی اگر به توصیه مشاورانش بهتر گوش میکرد شرایط اینطور نمیشد. باید بپذیریم که در شرایط فعلی اصلاً بحث مسائل فنی نیست که بخواهیم بازیکنی را نقد و تخریب کنیم، بلکه بحث منافع ملی و پشت کردن به پرچم کشور است. چطور همین ستارهها در بدترین زمان -همان وقتی که باید برای تهیه لیمو ترش و کم بودن وعدههای غذایی- دم نزدند و پا در رکاب بودند اما حالا از کاه کوه میسازند؟
واقعیت این است که سید محمد موسوی، این پسر رشید و تاثیرگذار والیبال ایران در بدترین زمان، بدترین تصمیم را گرفت و همه را شوکه کرد. هرچند که او تلاش کرد تا بارها در صحبتهایش اعلام کند به دنبال حاشیهسازی برای تیم ملی نیست اما در واقعیت همین اتفاق رخ داد. موسوی اگر ادعای سربازی تیم ملی را داشت باید سکوت میکرد و تا لحظه آخر در کنار سایر بازیکنان جوان میجنگید تا یک بار دیگر پرچم ایران بالا برود نه تفنگ را بر شقیقه تیم ملی بگذارد و به نیت تیر خلاص شلیک کند!
در پایان اینکه فراموش نکنیم پیراهن تیم ملی ایران در هر رشتهای ارزش و اعتبار بیاندازهای دارد. پرچم خوش رنگ کشورمان روی پیراهن تیم ملی از همه بازیکنان و مربیان بزرگتر بوده و بر همه واجب است که به آن احترام بگذارند. ابهام و سوال درمورد این تصمیم زیاد است اما پرداختن به آنها در شرایطی که ستارههای نوظهور والیبال ایران نیاز به آرامش دارند کار چندان درستی نبوده و شاید خواسته همانهایی باشد که با مشاورههای غلط به دنبال تخریب والیبال ستارههایش هستند. ای کاش ستارههای خوشنام ورزش کشور اسطوره شدن و اسطوره ماندن را یاد بگیرند. چرا قهرمانان و الگوهای جوانان کشور بجای پهلوان ماندن در مسیر یاغیگری میافتند؟