
به گزارش حلقهوصل: سیام دیماه سال قبل، حادثه آتشسوزی پلاسکو و تصاویری که به سرعت در فضای مجازی و رسانهها منتشر شد هنوز در خاطر همه ما باقی است؛ روزهای سختی که هر کس به فراخوری به آن پرداخته است. خاطره تلخ از پنجشنبه آخر دی ماه 95 که به یک باره با فروریختن این ساختمان آرزوها و امیدهایی از بین رفت. آتشنشانانی که برای نجات ساکنان پلاسکو و خاموش کردن آتش رفته بودند و در ساختمان گیر افتادند و بعد از یک هفته پیکرهایشان را بیرون کشیدند.
محمدحسن فردوسیزاده، کارگردان مستند «پنجشنبهسوری» است؛ مستندی که درباره حادثه پلاسکو در جشنواره سینما حقیقت رونمایی و با استقبال مواجه شد. برای دانستن از چرایی ساخت این مستند سراغ فردوسیزاده رفتیم تا روایت سوختن پلاسکو در آن پنجشنبه تلخ را از زبان او بشنویم.
کمی درباره مستند «پنجشنبه سوزی» توضیح دهید؛ از چه دیدی به حادثه پلاسکونگاه کردید؟
روز 30 دی 95 در حال فراهم کردن مقدمات ساخت یک مجموعه در مورد تهران بودیم که این اتفاق رخ داد. پلاسکو در دهه 40 نماد مدرنیته در تهران و بعد از آن ساختمان شناختهشدهای در تهران بود. چنین ساختمانی ناگهان آتش گرفت و در زمانی حدود سه ساعت و نیم، جلوی چشمانمان کاملا فرو ریخت.
طبیعی بود که این مساله توجهها را به سمت خودش جلب کند. اما از سوی دیگر مسالهای وجود داشت که شاید مهمترین انگیزه من برای ساخت این مستند تلقی شود. در کشور ما که سیاستزدگی در بسیاری عرصهها حاکم است، زمانی که مسائلی از این دست و در ابعاد ملی رخ میدهد، آغشته به یکسری حواشی سیاسی میشود. به همین دلیل، واقعیت ماجرا به صورت مشخص به مردم عرضه نمیشود. این البته در درجه اول به فرهنگ ما مربوط میشود. هر کسی از زاویهدید سیاسی خودش سعی میکند به مساله نزدیک شود و در نهایت در جدال میان دیدگاههای سیاسی، در انتها مشخص نمیشود که اصل اتفاق چه بوده است.
در چنین فضایی، پلاسکو در مقطع قبل از انتخابات رخ داد و این مساله، باعث تسلط نگاه سیاسی بر ماجرا شد. در نهایت، طبق معمول اصل اتفاق و واقعه و نحوه عملکرد قهرمانانی به نام آتشنشانها کمرنگ شد.
از دیدگاه من، تا قبل از ورود آتشنشانها به حادثه پلاسکو، این قضیه یک فاجعه است؛ عدمورود وزارتخانهای که در قانون نقش ضابط قضایی دارد به مساله پلمب، بیتوجهی به مسائل ایمنی و اخطارها از سوی مالک و مستاجران و مواردی از این دست، آن را تبدیل به فاجعه میکند. اما از لحظه ورود آتشنشانان، مساله تبدیل به یک حماسه میشود و این حماسه، شهید دارد و نه قربانی. پس آتشنشانان اینک در قامت یک قهرمان حاضر میشوند. این مساله باعث شد پلاسکو برای من تبدیل به یک سوژه شود و دینی را احساس میکردم که باید به سمت ساخت این فیلم بروم. اصل برایم این بود که با نگاهی حقیقتپژوهانه این کار را انجام دهم نه اینکه با سمتوسویی خاص به سراغ این ماجرا بروم. البته آن موقع شایعات زیاد بود اما ما با این دید رفتیم که ببینیم واقعیت ماجرا چه چیزی بوده است.
عجیب اینجاست که هنوز بعد از گذشت یک سال از این واقعه، بسیاری از مردم نسبت به پلاسکو اطلاعات دقیقی ندارند و نمیدانند در حادثه پلاسکو چه اتفاقی افتاده است. در ابتدای کار، خود ما نیز با همین پرسشها و شایعات مواجه بودیم اما وقتی وارد ماجرا شدیم، دیدیم چقدر از اصل قضیه دور بودهایم.
با توجه به اینکه اشاره کردید جامعه ما یک جامعه سیاستزده است و هر اتفاقی از این دید نگاه میشود چقدر حضور و ساخت اثر توسط هنرمندان میتواند به این نگاه و دور شدن از آن کمک کند؟
رسانهها و هنرمندان اگر بتوانند رویکردهای شخصی خودشان را در برابر چنین اتفاقاتی کنار بگذارند و تبدیل به چشم حقیقتبین مخاطب شوند، تاثیر بسیار عمده و منحصربهفردی خواهند داشت. طبیعی است که هر کدام از ما با دید خودمان به یک قضیه نگاه میکنیم، اما مشکل وقتی ایجاد میشود که این نگاهها با سوگیری سیاسی محدود شود. اگر این پیشفرض را بتوانیم کنار بگذاریم و مساله را از دریچه واقعیت و با تمام ابعاد و زوایای آن ببینیم، و با فرم متناسب، قابلقبول و مطلوب به تصویر درآوریم، آنگاه تاثیر عمیقی خواهد داشت.
معمولا کسانی که در حوزه مستندسازی فعالیت میکنند شکایتشان از مسئولانی این است که در زمان وقوع حادثه و حتی بعد از آن، اجازه نزدیکی به آن محل وقوع و ابعاد ماجرا را نمیدهند. شما در ساخت این مستند با این مساله مواجه بودهاید؟
اول باید بگویم که این حرف حقی است. متاسفانه با توجه به مسائلی که گفتم و مسائل دیگر مثل دوربینهراسی یا عدمتمایل به ثبت وقایع، در کشور ما مستندسازی کار دشواری است و معمولا مستندسازان ما دچار این مشکل هستند. خیلی از اوقات، کار را به هزار سختی تولید میکنند اما نمیتوانند عرضه کنند. آنقدر موانع بر سر راهشان قرار دارد که اجازه عرضه کارشان را پیدا نمیکنند.
یعنی در دو طرف ماجرا، هم هنگام ساخت و هم زمان عرضه دچار مشکل هستند. اما من باید صادقانه در مورد مستند خودمان بگویم که اگرچه با دشواریهایی از این دست مواجه شدیم اما چندان به مشکل برنخوردیم. مهمترین ارگان، آتشنشانی بود که پای کار آمد و همکاری خوبی داشت. آنها فیلمها و مکالمات بیسیم خود را در اختیار ما گذاشتند که کمک بسیاری به ما کرد. علاوه بر این، آنها امکان مصاحبه با افرادی که از نزدیک حادثه را تجربه کرده بودند، فراهم کردند. البته برای آتشنشانان مصاحبه دشوار بود؛ چراکه رودررو شدن با مرگ از یک طرف و از دست دادن عزیزان و دوستان از طرف دیگر، باعث تاثر شدید آنها شده بود. اما وقتی از آنها خواستیم با صحبت و ثبت آنها، واقعیتها را برای مردم روشن کنند، همه قبول کردند و همکاری خوبی با ما داشتند.
اگرچه در نهایت باید اذعان کرد که وقتی وارد کار مستند میشوید باید جان سخت باشید. مخصوصا ورود به این مسائل که ابعاد ملی دارد کار آسانی نیست.
الان اتفاق سانچی افتاده است. اگر این اتفاق در کشورهای خارجی افتاده بود بعد از یکمدت میدیدم که سیل عظیمی از فیلمهای سینمایی و مستند ساخته میشد تا ابعاد مختلف چنین حادثهای را جلوی چشمان مردم بررسی و تحلیل کنند. چرا در کشور ما این اتفاق نمیافتد؟
این پرسش، قابلتامل است. فکر میکنم باید از چند وجه به آن نگاه کرد. همانطور که گفتم مستندسازی در ایران کار دشوار و پیچیدهای است. یک بعد دشوار ماجرا این است که برای ساخت یک مستند باید با افراد گوناگونی صحبت کرد و فراهم کردن امکان این مساله در کشور ما گاه غیرممکن میشود. مثلا در همین مستند، ما خیلی دلمان میخواست با بسیاری از افرادی که درگیر این حادثه بودند صحبت کنیم. مثلا قصد داشتیم با مالک ساختمان صحبت کنیم که علیرغم پیگیریها، ممکن نشد. در بسیاری از اوقات همانطور که گفتم سلطه نگاه سیاسی کار را بسیار دشوار میکند. گاهی اوقات، پذیرش نتیجه کار مستندساز برای افراد درگیر در یک حادثه سخت است و دلشان میخواهد با همان نگاه خودشان قضیه را ببینند. این یک وجه سختی کار مستندسازی در ایران است.
یک جنبه دیگر هم ریشه در تاریخ و فرهنگ ما دارد. فکر میکنم در کل تمایلی برای ثبت وقایع نداریم. در فرهنگهای شفاهی نظیر فرهنگ ما، میانه خوبی با ثبت امور وجود ندارد؛ خیلی توجهی به این مساله نداریم که از اتفاقات درس بگیریم.
البته مسائل اقتصادی یا موانع اداری بعضا پیچیدهای که بر سر راه مستندساز قرار دارد نیز به نکات قبلی اضافه میشود.
به همین دلیل، مستندسازی که یکی از بهترین راهها برای مستند کردن اتفاقات است، خیلی جدی گرفته نمیشود و همین جدی نگرفتن باعث میشود کمتر عبرت بگیریم. همین امروز، آیا ساختمانهای دیگری نظیر پلاسکو، در همان همسایگی این ساختمان نداریم که ظرفیت وقوع چنین فاجعهای را داشته باشند؟ آیا کسی تلاش کرده جلوی فاجعههای بعدی را بگیرد؟ آیا کسی سعی کرده است که این مشکلات را برطرف کند؟ طبیعتا وقتی مستندسازی درستی از وقایع گذشته نداریم و سعی نمیکنیم تجربیاتمان را ثبت کنیم، عبرت هم نمیگیریم.
منبع:فرهیختگان