به گزارش حلقه وصل مهدی جهان تیغی در کانال تلگرامی خود نوشت: برای انتخابات های گذشته و یا انتخابات پیش رو برای بسیاری از جوانان انقلابی و یا بخشی از مردم این سوال پیش آمده که اگر یکی از افراد حاضر در میان کاندیداهای جبهه انقلاب را بیش از بقیه قوی تر، کارشناس تر و با برنامه تر تشخیص بدهند، چرا باید به کاندیدایی رای بدهند که جبهه انقلاب نهایتا روی او اجماع بیشتری دارد در حالی که از گزینه آنها به لحاظ فردی ضعیفتر به نظر می رسد؟
به این نوع پرسش تاکنون جواب های متعددی داده شده است. منجمله اینکه فرد مورد نظر شما احتمال رای آوری کمتری دارد یا آرای جبهه انقلاب شکسته می شود و یا اساسا اولویت اول عبور از وضعیت موجود و پیروزی جبهه انقلاب است و این پیروزی از انتخاب افراد مهمتر است.
همه این جواب ها محل تامل است و منطق قابل توجهی در پشت آن خوابیده است؛ اما می شود به سوال مذکور جواب های جدیدتر و از زوایای دیگری نیز داد.
فرض این است که شما یک طرف رئیس جمهوری دارید که به لحاظ فردی قوی تر، کارشناس تر و حتی با برنامه تر از دیگر کاندیداهاست و در طرف دیگر کاندیدای دارید که در جبهه انقلاب تعریف می شود ولی به ظن شما فردی قوی تر از گزینه شما نیست ولی بسیار بیشتر مورد اجماع مردم، نخبگان، کارشناسان، مدیران انقلابی، گروه های مختلف انقلابی با سلایق مختلف و... قرار دارد.
با این وجود به سوالات ذیل پاسخ بدهیم:
کدامیک دولتی با اجماع بیشتر و پشتوانه بیشتر مردمی می تواند شکل بدهد؟
اساسا کدامیک می تواند جمعیت میلیونی بیشتری را پشتوانه دولت قرار بدهد؟
کدامیک می تواند بخش وسیع تری از نخبگان را بکارگیری کند و یا نخبگان بیشتری تمایل همکاری با او را دارند؟
کدام دولت می تواند به پشتوانه اجماع بیشتر مردم و نخبگان، طرح ها و جراحی های بزرگتر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی انجام بدهد؟
کدام دولت می تواند در سیاست خارجه با اعتبار و وزن بیشتری به هماوردی در صحنه بین الملل برود؟!
اساسا در منطق دینی آیا حتی امام معصوم بدون اجماع اکثریت مردم میتواند در حکمرانی کامل موفق باشد؟ قطعا پاسخ منفی است. مگر در سیره حکومتی امیرالمومنین علیه اسلام نیست که گاهی حکمرانی افراد ضعیف تری را به افراد قوی تر ترجیح داده شد به علت اینکه پذیرش مردمی آن فرد در آن منطقه قوی تر بود؟ و حتی بالاتر از آن، امام علی (ع) چهره مشهوری را با وجودی که قصد عزل قطعی او را داشتند و او را فردی مورد اعتماد و خیرخواه نمی دانستند، به علت رضایت عمومی مردم از او در آن شهر مهم در منصبش باقی گذاشتند. غرض آنکه کمی برای اجماع و رضایت مردم در محاسبات خودمان باید اهمیت بیشتری قایل باشیم.
از سوی دیگر ممکن است ما به لحاظ استنباط شخصی فردی را قوی تر از کاندیدای مورد اجماع جبهه انقلاب بدانیم ولی به این گزاره هم باید کمی در محاسبات مان اهمیت بدهیم که وقتی جمع بسیار بیشتری از نخبگان، کارشناسان، افراد با تجربه انقلابی و... فرد دیگری را قوی تر از گزینه ما می دانند، عمل به اجماع عقلا خود یک نوع کار عقلایی محسوب میشود.
چگونه با اعتماد به کارشناسی دو فرد عادل و عالم میتوان مقلد یک مرجع تقلید شد ولی به اجماع کثرت بیشتر کارشناسان و نخبگان انقلابی کشور درباره یک کاندیدای متعلق به جبهه انقلاب، اعتنایی نکرد؟! چگونه به اعتقاد برخی کارشناسان دینی، حتی شهرت یک مرجع تقلید به اعلم بودن می تواند ملاک و جوازی برای برگزیدن او به تقلید باشد ولی شهرت بیشتر یک کاندیدای جبهه انقلابی به اصلحتر بودن، محلی از محاسبه برای ما در رای دادن قرار نمیگیرد؟!
همه این موارد گفته شد نه برای اینکه وسواسی برای پیدا کردن اصلح نداشته باشیم بلکه، آنقدری که برای شخصیت کارشناسی خودمان اهمیت قایل هستیم، کمی هم به دلایل و محاسبات اجماع عقلا و کارشناسان عادل جبهه انقلاب هم اهمیت قایل باشیم! خلاصه اینکه اگر قایل به مجتهد بودن در عالم سیاست نیستیم، کمی با تردید نگاه کردن به تشخیص کارشناسی خودمان در انتخابات، هم عقلایی است، هم شرعی و هم صدالبته اخلاقی تر و به تقوا نزدیکتر.
ضمن اینکه کاندیدای که توانسته اجماع بیشتری از نخبگان و کارشناسان کشور را به خود جلب کند، حداقل این است که یا در کارنامه مورد اعتماد بیشتر یا در سیاست ورزی قوی تر از گزینه ما بوده است.
آیا این دو ویژگی یک امتیاز و برتری بر کاندیدای مورد نظر ما محسوب نمیشود؟ ضمن اینکه کاندیدای جبهه انقلاب ممکن است که کمی ضعیف تر از گزینه ما به نظر برسد ولی نهایتا خارج از جبهه انقلاب که نیست و نخواهد بود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.