به گزارش حلقه وصل، هاوارد ملویل فاست، رماننویس چپ آمریکایی بود که با نامهای مستعار ای. وی. کانینگهام و والتر اریکسون نیز قلم زده است. او در شهر نیویورک زاده شد. مادرش یک مهاجر بریتانیایی و پدرش یک مهاجر اوکراینی و هر دو یهودی بودند. فاست نوشتن را در سنین پایین آغاز و نخستین داستانش را به نام «دو دره» در سال 1933 منتشر کرد. فاست پس از نگارش چندین رمان و داستان، در 12 مارس 2003 در الد گرینویچ کانکتیکت درگذشت.
به گفته کارشناسان، هاوارد فاست بیگمان یکی از بهترین، پیشروترین، مردمیترین و پربارترین نویسندگان معاصر آمریکا و جهان است. فاست مردی خودساخته شیفته آزادی، حق و عدالت بود. او از میان توده مردم برخاسته و به دلیل بزرگ شدن در یک خانواده مهاجر، با نیازها و مشکلات این قشر در آمریکا آشناست.
او از نوجوانی به نویسندگی پرداخت. بیشتر داستانهایش در زمینههای تاریخی و به ویژه درباره تاریخ آمریکا و انقلاب آن کشور نوشته شده است. عمده مهارت او در نگارش زندگینامههای داستانی بر مبنای واقعیتهای تاریخی است. فاست نخستین رمان تاریخیاش، دو دوره، را در آستانه 30 سالگی منتشر کرد. افکار و احساسات آرمانگرایانه فاست او را در سال 1943 میلادی، به عضویت در حزب کمونیست آمریکا سوق داد. در اوایل دهه 1950، به اتهام فعالیتهای ضد آمریکایی، قربانی هیاهوی فاشیستی مک کارتسیم شد و او را دستگیر و محاکمه و زندانی کردند. در سال 1956 با سرخودرگی از عملکرد رژیمهای کمونیستی از حزب کمونیست آمریکا کنارهگیری کرد.
هرچند عمده توانایی او در نگارش زندگینامههای داستانی است، اما دایره فعالیتهای فاست گسترده و متنوع است؛ از نمایشنامه و فیلمنامه گرفته تا حتی آثار فانتزی و علمی_ تخیلی. تاکنون چندین کتاب از آثار فاست به فارسی ترجمه شده و مورد استقبال ایرانیان قرار گرفته است که از جمله این آثار میتوان به «آخرین مرز»، «شکستناپذیر» و «امریکایی» اشاره کرد.
کتاب «آمریکایی» که در ایران در چند دوره منتشر شده و آخرین چاپ آن، از سوی نشر اسم صورت گرفته؛ از جمله کارهای پرمخاطب فاست در ایران است. این اثر، زندگینامه داستانی قاضی و سایستمدار آمریکایی، جان پیتر آلنگلد است که نویسنده ضمن پرداختن به زندگی او، به بیان مفاهیم آزادی و عدالت در شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آمریکا در آستانه قرن بیستم پرداخته و مراکز آشکار و پنهان قدرت و حکومت در این کشور را به تصویر کشیده است. شخصیت اصلی کتاب، مردی خودساخته است که در خانواده مهاجری در آمریکا متولد شده و با وجود داشتن شرایط سخت، توانسته به عنوان شهروند آمریکا به مدارج قضایی و سیاسی بالایی دست یابد، اما با وجود این، زمانی که میکوشد در راه عدالت گام بردارد، با مشکلات متعدد مواجه میشود.
هرچند به گفته برخی از مخاطبان کتاب، وجه تاریخی اثر بر جنبه داستانی آن برتری دارد و میچربد، اما نثر زیبا و نگاه دقیق نویسنده به جزئیات و روابط میان انسانها، روایتی دوستداشتنی آفریده است. «آمریکایی» به آشنایی مخاطب با تاریخ آمریکا به در اواخر سده نوزدهم، در آینه ادبیات کمک بسیاری میکند. هزاران روایت دیگری همچون «آمریکایی» وجود دارد که قابلیت این را دارند که جامعه آمریکا و به ویژه نظام سیاسی و اقتصادی آن را بدون روتوش معرفی کنند؛ زد و بندهای سیاسی و اقتصادی در سایه دموکراسی. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به خواندن این کتابها محتاج است؛ کتابهایی که خود واقعی آمریکا را نشان میدهد. این کتاب زندگی آمریکاییها به روایت خود آنهاست.
رهبر معظم انقلاب نیز در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی که در سال 77 برگزار شده بود به رمان «آمریکایی» و نویسنده آن اشاره کرده و فرمودهاند: من نمیدانم شما چقدر با وضع دمکراسیهای غربی و انتخابات آنجا آشنا هستید. هرچه در این زمینه اطّلاع پیدا کنید و معلوماتتان بیشتر شود، به ناکامی دمکراسی غربی و تحزّب -که پایهی آن دمکراسىِ آنچنانی است- بیشتر پی خواهید برد. کتابی هست که بعید است شما آن را مطالعه کرده باشید -لابد کمتر وقت میکنید بخوانید- این کتاب از یک رماننویس معروف امریکایی به نام «هوارد فاست» است -ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد کتاب دارد؛ بنده هم بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی از آنها را خواندهام- او یک رماننویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ میزند؛ البته چپ بهاصطلاح امریکاییها. میدانید در اصطلاح امریکاییها، چپ کسی است که یک ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و امثال این واژهها را بر زبان بیاورد و یا در کتابی بنویسد. او کتابی دارد به نام «امریکایی» که شرح حال شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای ظاهراً اروپای شرقی، با آن زحمات از اقیانوس اطلس عبور کردند و همراه با مهاجران اروپایی، خودشان را به امریکا رساندند و دنبال شغل و کار و نان بخور و نمیر بودند.
ظاهراً در امریکا اینطور است که کسی که در آنجا متولّد شود، امریکایی است؛ یعنی شهروند آنجاست. برای آن شخص هم که اشاره کردم، شناسنامهی امریکایی گرفتند؛ با اینکه پدر و مادرش امریکایی نبودند. در این کتاب، مراحل رشد و تربیت و پیشرفت و دورهی کلاس قضایی دیدن و قاضی شدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدن این فرد شرح داده شده است. در مقدّمهی کتاب هم مترجم مینویسد که این رمان است، اما واقعیت دارد؛ شرح حال فلان کس معروف در فلان ایالت امریکاست. آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه!
برای انسانی که میخواهد در یک جامعه دارای منطق زندگی کند، این معیارها مطلقاً معنی ندارد. از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع میشود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات کنگره و انتخابات ریاست جمهوری میرسد. کسانی که در آن انتخابات هیچکاره محضند، مردمند؛ مردمی که میآیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، اینها هیچکاره محضند. آن کلوبهایی که در آنها اشخاص و کاندیداها انتخاب میشوند، کلوبهایی هستند اصلاً بهکلّی جدای از مردم و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلاً کلوبِ حزب دمکرات شاخهی ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب میشود که از مرحلهی پایین تا مرحلهی ایالتی بالا میآید و بعد در یک مرحلهی دیگر به کنگره راه مییابد، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟ این جزو چیزهای عجیب و غریبی است که انسان میبیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیق نمیکند. احزاب در آنجا هم همهکارهاند؛ البته پُررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیاناً یک همسر فعّال و جذاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آنجا به این معناست. این آقایانی که من میبینم الان برای تحزّب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال اینطور حزبی است؛ من این گونه حزب را قبول ندارم».
انتشارات اسم چندی پیش کتاب «آمریکایی» را با ترجمه فریدون مجلسی و در 432 صفحه با قیمت 32 هزار تومان روانه بازار نشر کرد.