سرویس فرهنگ و هنر حلقه وصل - با انتشار نامواره سریال «احضار»، موج وسیعی از انتقادات نسبت به طراحی آن در فضای مجازی و رسانههای منتشر شد. طرح انتقاداتی که منجر به حاشیه سازی فراوانی شد، تا در میان سریالهای ۳ سال اخیر شبکه اول سیما، به غیر از «نون خ»، سریال دیگری در معرض توجهات افکار عمومی قرار گیرد.
حواشی سریال پس از انتقاد به نامواره آن از جایی آغاز شد که سریالی با همین عنوان در شبکه نمایش خانگی ساخته و ارائه شده است و مجموعهای که از شبکه اول سیما پخش میشود، همان عنوان «احضار» را برای پرطمطراق شدن انتخاب کرده است. عنوانی که از یک مجموعه سینمایی چند قسمتی ترسناک با عنوان The Conjuring گرته برداری شده است.
انتشار گسترده آنونس و تیزر سریال و نشر گسترده مردمی آن در اینستاگرام و سایر فضاهای مجازی، میزان بازدید فوق العاده از تماشای سریال در یوتیوب و سامانه تلویبیون، نشان میدهد، عطش سیری ناپذیری در میان تماشاگران سیما برای تماشای چنین آثاری وجود دارد.
کارگردان مجموعه «احضار»، علیرضا افخمی یکی از معتبرترین مجموعهسازان سیماست که سریالهای بسیار موفقی را در کارنامهاش را ثبت کرده و باب کردن روایتهای ماورایی در سیما توسط وی ، یک زمینه پذیرش وسیع معنوی - اجتماعی را در میان مخاطبان سیما پدید آورد.
انتشار گسترده آنونس و تیزر سریال و نشر گسترده مردمی آن در اینستاگرام و سایر فضاهای مجازی، میزان بازدید فوق العاده از تماشای سریال در یوتیوب و سامانه تلویبیون، نشان میدهد، عطش سیری ناپذیری در میان تماشاگران سیما برای تماشای چنین آثاری وجود دارد.
دلیل این استقبال محدودیت نمایش فیلمهای سینمایی ترسناک خارجی در شبکههای مختلف تلویزیونی است. با وجود آنکه بسیاری از این آثار در سامانههای شبکه نمایش خانگی مخاطب فراوانی دارند اما در شبکههای تخصصی سیما مثل شبکه نمایش پخش نمیشوند.
اما روند ساخت سریالهای ترسناک افخمی با حواشی مربوط به سریال پنجکیلومتر تا بهشت برای مدتی متوقف شد و با پایان یافتن این حواشی موج ساخت سریالهای ترسناک در قالب مجموعههای سیما دوباره آغاز شده که با توجه به میزان استقبال مخاطبان، این روند تغییر ژنریک سریالها حتی با وجود همه ضعفهای سریال «احضار» نباید متوقف شود.
طبیعی است که متوقف شدن روند سریالهای ترسناک انتظار فراوانی را برای تیم سازندگان احضار بوجود آورده تا آخرین اثر ساخته شده در این ژانر که با اعمال ممیزی و سختگیری فراوانی ساخته شده،گونه وحشت را دوباره زنده کند و اثری با کیفیت استانداردهای گذشته سیما را دنبال کند. اما پخش چند قسمت ابتدایی سریال احضار برای مخاطبان ژانر وحشت از قاب سیما یک فاجعه نمایشی تلقی میشود.
شروع سریال با سفر یک گروه دانشجویی آغاز میشود و یک رقابت عشقی میان دختر عمه با دختر دایی در رابطه مثلثی با یکی از همکلاسیهایشان، شکل میگیرد. محسن کامرانی رابطه خود را با مائده بهم زده و قصد ازدواج با زهره را دارد. این دو همراه با سوسن و شکیبا به یک سفر شمال رفتهاند و مائده در این سفر تلاش کرده، خاطره محسن کامرانی را فراموش کند.
در متن سریال، از لابلای برخی گفتوگوها متوجه میشویم، کامرانی از زهره خواستگاری کرده و زهره در ادامه اشاره میکند همچنان پاسخی به او نداده است و با سفر این ۴ همکلاسی به شمال ، کامرانی با زهره تماس میگیرد اما زهره پاسخی به او نمیدهد. کامرانی در نهایت موفق می شود که با سوسن تماس بگیرد و قصد او برای دیدار با زهره و خواستگاری دوباره را مطرح کند و به آدرس محل استقرار زهره دست پیدا کند.
کامرانی به شمال میرود و مائده نامزد (دوست دختر) او متوجه میشود که خواستگار سابقش میخواهد وارد رابطه با دختر داییاش شود. مائده عصبانی میشود و مانع گفت وگوی این دو شده و با لجبازی عجیبی زهره را سوار ماشین میکند و تلاش میکنند با سرعت به تهران بازگردند. کامرانی این دو را تعقیب میکند و طی این تعقیب و گریزها ماشین او به دره سقوط میکند. او نجات پیدا میکند اما در راه بیمارستان به علت خونریزی مغزی جان خود را از دست میدهد.
اگر سریال را در مقطع کنونی بدون درنظرگرفتن ژانر و گونه متفاوت آن بخواهیم بررسی کنیم، شروع روایت شاید جذاب به نظر برسد اما فاقد منطق نمایشی امروزی باورپذیر است. در طول سریال چندبار این موضوع مطرح میشود که کامرانی یکبار از زهره خواستگاری کرده و به نتیجه نرسیده است.
چرا کامرانی برای دوباره خواستگاری کردن از زهره با اصرار به شمال سفر میکند؟ او در جنگلهای شمال با هوای پس زمینه پاکیزهاش چگونه میخواهد از زهره خواستگاری کند که همین درخواست در محیط دانشگاهی که با هم در آن درس میخوانند فراهم نیست! مخاطب باهوش سیما ممیزی را درک میکند و عبارتی که مائده به آن اعتراف میکند که با کامرانی در رابطه بوده را میفهمد، اما اشکال کار همان خواستگاری در هوای شمال است. طبیعی است اگر به جای خواستگاری در هوای شمال موضوع یک ملاقات مهم مطرح میشد، منطق روایت اینقدر تحتالشعاع قرار نمیگرفت.
کامرانی پسر طراز و الگوی سریال برای ازدواج معرفی میشود، اما این الگو چرا اصرار به دیداری لجبازانه در حضور مائده دارد؟ اصراری که منجر به مرگ او میشود. با توجه به رضایت زهره، اگر کامرانی به جای خواستگاری تک نفره در حال و هوای شمال، منتظر بازگشت زهره میشد و مراسم را با حضور خانواده انجام میداد، این الگوی تراز پسر نجیب، منطقیتر جلوه میکرد.
اما افخمی برای اینکه روایت باورپذیری را ارائه دهد چهار بازیگر ناشناس را برای مقدمات دراماتیک خود انتخاب کرده است راهبردی منطقی برای آثار ترسناک که سبب باورپذیری روایت میشود و در فیلمها وسریالهای فرنگی بسیار معمول و رایج است. اما این نابازیگران آنقدر بازی نمیکنند که مخاطب تصور میکند، ۴ شخصیت اصلی قسمتهای ابتدایی مردود شدههای ادایبازی در برنامه خندوانه هستند که برای ایفای نقش در یک سریال مهم مناسبتی انتخاب شدهاند، کارگردان در هدایت این چهارنفر گویی نقشی ندارد و دیالوگ خام و خشک توسط صداهاینامناسب با صورتها و فیگورهای ناهمگون ادا میشود.