سیدمحمدجواد شرافت متولد 1360 است. اصالتا شوشتری است و در حال حاضر در قم زندگی میکند. خودش معتقد است که غیر از شعر، هنر دیگری ندارد. تمام دلمشغولیاش به عنوان فردی که در فضای هیئت بزرگ شده، اشعار ولایی و آیینی است. با او درباره چگونگی پیوند اشعار دفاع مقدس با اشعار عاشورایی به گفتگو نشستیم.
***
آقای شرافت! شما نسبت بین عاشورا و دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید و آیا میتوان نسبتی بین این دو پیدا کرد و اینکه میگویند عاشورا و دفاع مقدس به هم گره خوردند، از نظر شما چقدر درست است؟
همه میدانند که قیام مردم ما یک قیام عاشورایی است. از شعارها و نوع نگاههای انقلابیون هم پیدا بود. از ظلمستیزی که قرار بود اتفاق بیفتد. عمده حرکت مردم ما براساس نگاه عاشورایی شکل گرفت. امروز حتی آدمهایی که خیلی نگاه دینی به انقلاب نداشتند، از شهدا نقل قول میکنند. این یعنی اینکه نگاه عاشورایی در انقلاب ما بود.
این نسبت با دفاع مقدس چگونه بود؟
آقای جوادی آملی بحثی دارند و میفرمایند پرچمهای دست رزمندگان ما را ببینید. در کنار سنگرها بیشتر از پرچم ایران، پرچم یا زهرا(س) و یا حسین(ع) برافراشته بود. پس باور دینی ما در کنار باور ملی ما سبب شد که دفاع مقدس شکل بگیرد. در دفاع مقدس، صرفا یک بحث اعتقادی بین ما بود و این بحث، رزمندگان را به شهادتطلبی تشویق میکرد. میهندوستی هم بود؛ یعنی میهندوستی در شعار و وصیتنامه رزمندگان ما مشهود است. پس میهندوستی در کنار اعتقادات و نگاه عاشورایی رزمندگان ما بود که حماسه هشت ساله دفاع مقدس را خلق کرد.
حضرت آقا شعر را یکی از ثروتهای ملی دانستند و بر روی ابزار تبلیغی و رسانهای بودن آن تاکید داشتند. شما جایگاه شعرها، سرودها و ترانههایی که شاعران برای انقلاب و بعد از آن برای دفاع مقدس میگفتند، چطور ارزیابی میکنید؟
ادبیات و شعر در انقلاب و دفاع مقدس ما تاثیرگذار بود. برخی اشعار در قالبهای مرسوم مثل غزل، رباعی و... سروده میشدند. این اشعار، روحیه عاشورایی به مخاطب میدادند و صبر رزمندگان را در جبههها بالا میبردند. مقالاتی هم در این زمینه نوشته شده است. کتاب مرحوم سیدحسن حسینی درباره اشعار دفاع مقدس، کتاب خوبی در این زمینه است. برخی دیگر از آثار بودند که اصطلاحا به آنها آثار آهنگین میگفتند. این آثار همراه با نوا و آوا بودند. کارهای آقای آهنگران بیشتر از این نوع بودند یا کارهایی که آقای کویتیپور میخواندند. در دوران دفاع مقدس این اشعار خیلی پررنگ هستند، شاید بشود گفت که پررنگتر از مطالب دیگر. به خاطر جنبه عاشورایی و تاثیرگذاری جبهه بر دیدگاه رزمندگان است که جبهه را قطعهای از کربلا میدانند. خوشبختانه همین نگاه همچنان ادامه دارد. روحیه و مجاهدتی که در بین مدافعان حرم دیده میشود، قطعا باید گفت که مدافعان حرم ما وارث فرهنگ عاشورایی دفاع مقدس هستند و یک دفاع مقدس دیگری در حال وقوع است. این دفاع نیز دفاع از حرم و اعتقادات شیعه است. واقعا هم دفاع از حرم و حریم معارف اهلبیت(ع) است. خوشبختانه این نگاه را در بین رزمندگان مختلف میبینیم. شاید بتوان گفت که بزرگترین تاثیرگذاری این نگاه، در نگاه محسن حججی اتفاق افتاد.
شکلگیری زمینه پیوند ادبیات دفاع مقدس و عاشورا چگونه بود؟
شاید شما پیدا نکنید که چه کسی اولین بار این کار را کرد. نگاه شاعران نسبت به این قضایا مختلف بوده است و از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار گرفتند. برخی از شاعران برداشت و دریافت خود را از موضوعات و اتفاقهای جبهه با نگاه شاعرانه و به عنوان شعر بیان میکنند. شهدای ما اینقدر رنگ و بوی عاشورایی میگرفتند که فضای جبهه هم آشفته به رنگ و بوی عاشورا میشد. در نتیجه، این پیوند ناخودآگاه به ذهن شاعر میرسد و در آثارش تجلی پیدا میکرد. الان هم میبینیم که این پیوند اینقدر قوی است که بزرگان وقتی میخواهند صحبت کنند گریزی هم به کربلا دارند؛ یعنی آنقدر این قضیه پررنگ است که کسی نمیتواند نگوید. لذا میخواهم بگویم بحث شخصمحور نبود، آنقدر این قضیه مشهود بود که کسی که نسبت به حادثه کربلا شناخت جزئی هم داشته باشد، این پیوند را پیدا میکرد. فقط کافی بود یک نگاه کلی به اتفاقات شکوهمند و حماسهسازی که شهدای ما میآفریدند، داشته باشد. نه فقط شهدای ما، خانوادههای شهدا هم اینگونه بودند. اتفاقاتی مانند مادری که دارد فرزند سومش را راهی جبهه میکند، خواهری که بعد از شهادت برادرش میگوید اگر قرار است اشکی بریزید برای حضرت زینب بریزید و... دقیقا تبلور این حماسه بودند. فقط باید اینها را خوب دید. اگر خوب دید میتواند آنها را خوب بیان کند. خوشبختانه این در شعر شاعران خوب دفاع مقدس ما اتفاق افتاده است.
موضوع این است که ادبیات دفاع مقدس در زمان جنگ به یک شکل است و بعد از جنگ، این ادبیات عوض میشود. به اعتقاد شما ادبیات و شعر ما بعد از جنگ به چه سمتی رفت و چه تغییر موضوعی و شکلی در آن اتفاق افتاد؟
برای نسلی که جنگ را درک کردند، فهمیدند و با آن همراه بودند، شعر دفاع مقدس و کلیت جنگ یک رنگ دارد. اما برای نسلی که بعدها آمدند و جنگ را آنطور که باید و شاید درک نکردند، نفهمیدند و با آن همراه نبودند، تشییع شهدا را ندیدند و... موضوع خیلی متفاوت میشود. اگر من که شاعر نسل سوم انقلاب هستم بخواهم درباره جنگی بگویم که باورش نکردم و حواس پنجگانه من درگیر جنگ نبوده، قطعا فعل من فعل موثری نخواهد بود و شعرم باورپذیری نخواهد داشت. کلامی که از دل برنیاید بر دل هم نمینشیند. با این وجود ما موضوعاتی را بعد از جنگ هم دیدیم که همچنان مرتبط به دفاع مقدس ما بودند. مثلا حکایت جانبازان ما -بخصوص جانبازان شیمیایی ما- یا شهیدانی که از بین جانبازان داشتیم. این را من میتوانم بفهمم و درک کنم، سختی یک جانباز و تاول روی دستش را ببینم، ضعیف شدنش را ببینیم، ویلچر جانباز عزیز را ببینیم که وقتی میخواهد از خیابان رد شود چقدر مشکلات دارد، دلتنگی یک مادر را روی مزار فرزندش میبینم و گریههایش را میشنوم. وقتی من این موضوعات را میبینیم، قطعا میتوانم از این موضوعات تاثیر بگیرم. بعضی از موضوعات در ادامه دفاع مقدس هستند و زندهاند. پس هر شاعری میتواند همچنان در رابطه با موضوعات پیرامون دفاع مقدس شعر بگوید که اتفاقا شعرهای خوبی هم در سالهای اخیر سروده شد. مثلا:
ابری که روی صندلی چرخدار بود/ سیصد مرور از خاطرههای جهاد بود
اتفاقا این شعرها جنبه اجتماعی هم پیدا میکند که حتی بحثهای فقهی هم دارد. الان کتابهایی در حوزه جانبازان هستند که دارد اعتراض میکند که چرا حواس ما به حماسهآفرینانمان کم شده است. در روایت بخشهایی از جنگ هم سیاستگذاری درستی وجود نداشت. به نظر شاعران جوان را باید به موضوعاتی جلب کنند که بهتر میتوانند شعر بگویند. شما ببینید کنگرهای به نام «قتل» که براساس یک دغدغه مبارکی شکل گرفته، بر روی موضوعات مورد توجه خودش چقدر خوب توانسته ذهن شاعران را به خودش جلب کند. یادم است که اولین کنگره شهید حسین حدادیان و آقای امیری با موضوع شهدای شیمیایی شکل گرفت. این عزیزان یک تعداد از شاعران را به بیمارستان ساسان بردند تا اینها از نزدیک یک جانباز شیمیایی را ببینید و با مشکلات و صبر و توکلشان آشنا شوند. این کنگره چقدر کار خوبی بود که خلق شد. این کنگره همچنان دارد در ذهن ما مرور میشود. شما اگر بتوانید در امتداد این کنگره، سایتی باز کنید، به نظرم ارزشمند و تاثیرگذار است. خوشبختانه این کنگره ادامه هم دارد و تازگیها فراخوان داده و شهدای حله را مطرح کرده است. موضوع سرزمین نور و دیدن جبههها در روحگیری شاعران موثر است. آنها میتوانند در فضای جبههها تنفس کنند و قدم بزنند تا الهام بگیرند و به نوعی روح خودشان را آسمانیتر کنند. نکته دیگر اینکه گاهی وقتها ما از دفاع مقدس به عاشورا میرسیم و مثلا شعر دفاع مقدسی میخواهیم بگوییم گریزی به عاشورا و اتفاقات و حماسههای عاشورا میزنیم. گاهی وقتها این اتفاق برعکس میافتد، شما میخواهید از عاشورا بگویید باید از دفاع مقدس بگویید. این اتفاق خیلی خوبی که در سالهای اخیر در هیئت مذهبی ما اتفاق افتاده. مثلا خود سرود پایانی، میتواند موضوع وصال باشد. سرودهای پایانی که توسط مداحان خوب خوانده شد یا برخی نواهایی که خوانده شد و چقدر هم بر مخاطب تاثیرگذار بودند.
ما الان فضایی به اسم مدافعان حرم داریم، کسانی که به خاطر اعتقاداتشان سوریه میروند و شهید میشوند، ولی در بین نجواهای برخی از افراد میشنویم که اینها برای پول رفتند یا معاندان بیرون مرزنشین تاکید دارند که ایرانیان جنگطلب هستند و مصداق حرف خودشان را هم مدافعان حرم میدانند. حال سوال من این است که ما چگونه میتوانیم از ظرفیت شعر و ادبیات استفاده کنیم و این ذهنیت غلط را تغییر دهیم و به جامعه روحیه ببخشیم؟
این موضوعات خودشان آنقدر بزرگ هستند و آنقدر ظرفیت و عمق دارند که نمیتوانند با این حرفها آسیبی به آن وارد کنند. همین یک تصویری که دشمن از شهید حججی گرفته، ببینید. این تصویر چه تاثیری روی عموم مردم ما گذاشت. یکسری از آدمها را هر کاری کنید غرشان را میزنند. ما با آنها کاری نداریم. عموم مردم با دیدن تصویر شهید حججی، چقدر روحیه گرفتند و برایشان شکوهمند بود. هنر و شاعر رسالت دارند، ولی سوال این است که شعر چه وقت خلق میشود؟ وقتی که فرد شاعر ناخودآگاه درگیر یک موضوع شود. بعضی وقتها شاعر، شعری را قصد میکند؛ یعنی به قصد شعرگفتن آمده و شعر گفته، اما خیلی از غزلها هم هستند براساس فضایی که شاعر در آن قرار گرفته شعر را گفته و به تعبیری دیگر، شعر گریبان شاعر را گرفته است. اگر شاعر دردش آمد، میتواند شعری بگوید که پردرد و اهل درد باشد. این شعرها هم خیلی ارزشمند است.