
به گزارش حلقه وصل، «یک وجب و چهار انگشت» خاطرات شفاهی عظیم حقی و نخستین کتاب درباره خاطرات رزمندگان استان گیلان، از کودکی وی آغاز و تا تمام شدن دوران اسارت ادامه پیدا میکند. بخش اول کتاب درباره کودکی عظیم حقی در شهر کومله از توابع لنگرود و آمیخته با کار کشاورزی، شالیکاری و اتفاقات اوایل انقلاب در شهر کومله است.
بخش دوم کتاب نیز درباره جنگ و اعزام عظیم حقی به عنوان بسیجی است که وی به رضایتنامه جعلی از پدر و مادر خود اقدام کرده، از این طریق اعزام جبههها شده و در عملیات کربلای پنج اسیر میشود.
بقیه اتفاقات کتاب هم خاطرات دوران اسارت وی در تکریت عراق است که خاطرات بسیار جالبی از سال 66 تا سال 69 که وی به وطن باز میگردد و رسیدن بر سر مزار خودش در کومله لنگرود را شامل میشود.
در بخش مربوط به بازگشت حقی از اسارت آمده: «به بچهها گفتم: منو پایین بیارید، میخوام فاتحه بخونم.» درست روی سنگ قبرم پایین گذاشتند که روی آن نوشته بود: بسم رب الشهداء والصدیقین، پاسدار اسلام مفقودالجسد عظیم حقی!...» (ص314)
نکته جالب کتاب عنوان آن یعنی «یک وجب و چهار انگشت» است. این عنوان به اتفاقی اشاره دارد که در اردوگاه اسرا برای راوی کتاب میافتد. حقی و تعدادی از اسیران ایرانی در اردوگاه با تعدادی از منافقین به خاطر دعوت اسرا به پیوستن به این گروهک درگیر و 72 نفر از آنها در فضایی کوچک زندانی میشوند، در این وضعیت به هریک از آنها فقط یک وجب و چهار انگشت فضا اختصاص پیدا میکند و به نوبت، ایستاده و میخوابیدند که این کتاب هم به همین عنوان آمده است.
کتاب «یک وجب و چهار انگشت» نوشته محمد پورحلم که «به صدام حسین که داغ نشاند و عشق چشاند» تقدیم شده، در ۳۳۰ صفحه، قطع رقعی و در تیراژ 2 هزار و 500 جلد و با قیمت 20 هزار تومان توسط انتشارات سوره مهر به چاپ سوم رسیده است.