به گزارش حلقه وصل، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
عبدالکریم حسینزاده در گفتوگو با نامهنیوز با اشاره به استعفای موسوی لاری از نایبرئیسی شورای سیاستگذاری گفت: از طرف اصلاحطلبان این آسیبشناسی باید خیلی زودتر -و نه تنها معطوف به انتخابات که معطوف به ارتباط با پایگاه اجتماعی و آسیبشناسی عملکردها پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و چند انتخابات دیگر- انجام میشد و رویههای اصلاحی در نظر گرفته میشد، اما متاسفانه اصلاحطلبان به خواب غفلت عمیقی فرو رفتند و دچار همان مشکل قدیمی شدند که گویا جامعه و بهطور ویژه پایگاه اجتماعی آنها اعم از طبقه متوسط و اقشار مختلف همیشه آنها را با هر نوع رفتار و عملکردی میخواهد.
متاسفانه بازیگران اصلاحطلب چه در حوزه اشخاص و چه در حوزه تشکلها تصور میکنند جامعه مجبور به انتخاب آنهاست. از نظر من این نوع تفکر نهایت سقوط بینش اصلاحطلبی است که متاسفانه در برخی از سران اصلاحات هم دیده میشود.
وی همچنین با انتقاد از مقدسسازی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: با توجه به آخرین وضعیت شورای عالی اصلاحطلبان میتوان گفت که این مجموعه از چند منظر و محور دچار بحران شده است.
این بحرانها عبارتند از: اول بحران عملکرد که به طور مستقیم به ماموریت این تشکیلات ارتباط دارد. دوم بحران مشروعیت به معنای مقبولیت خودش و تصمیمهایش برای اعضا و جامعه و احزاب اصلاحطلب. سوم بحران هویت و شخصیت.
در عمل به ویژه در انتخابات اخیر شورای سیاستگذاری فاقد کارکرد بود یعنی برخی اعضا پذیرای تصمیمهای جمعی آن نشدند و تصمیم خودشان را برای انتخابات به آن تحمیل کردند. در این بخش باید اشاره کنم که کمپین انتخاباتی اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس یازدهم یکی از ضعیفترین کمپینهایی بود که اصلاحطلبان داشتهاند.
از طرفی فارغ از هماهنگی انتخاباتی برخی اعضای غیرحقوقی از جمله خود من در جلسات و تعاملات این شورا به مرور متوجه ضعفهای بنیادین احزاب اصلاحطلب شدیم از جمله نوعی پدرسالاری کشنده و همچنین روابط ناسالم مبتنی بر نوچهپروری و سایر دافعههایی که باعث شد اتفاقا از احزاب موجود دوری کنیم و خود من به این نتیجه برسم که این احزاب و نه فعالیت حزبی اتفاقا از موانع اصلاحطلبی هستند و در رنجاندن پایگاه اجتماعی و از دست رفتن باورها به اصلاحطلبی تاثیرگذارند.
نایب رئیس فراکسیون امید همچنین گفته است: چند ماه قبل از انتخابات حزب کارگزاران به طور صریح شورای عالی را ناکارآمد خواند و از چپ و راست به آن حمله کرد یا میان کارگزاران و اتحاد ملت به عنوان دو عضو اصلی شورا چالشهای جدی و حلناشدنی پیش آمد که در نهایت منجر به حضور متشتت و بدون هماهنگی در انتخابات مجلس شد، همه اینها یعنی عدم مشروعیت درونی. از طرفی در جامعه هم بهدلیل افول جایگاه و برند اصلاحطلبی پس از چند سال تصمیمهای آن بهطور طبیعی زیر سوال است. به هرحال جامعه و پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان از سال ۹۲ به بعد در دو انتخابات ریاستجمهوری، یک انتخابات مجلس و یک انتخابات شورای شهر با دست فرمان امثال شورای عالی وارد انتخاب شده و رای داده است و امروز میپرسد که نتیجه همه این پیرویها چه بوده و چرا عملکردها نسبتی با ادعاها و وعدهها ندارد یا در برخی موارد کاملا مغایر با آن است. شورا از نظر جامعه نمره قبولی نمیگیرد و در نتیجه این شورا از نظر مشروعیت درونی و اجتماعی دچار بحران
است.
حسینزاده میافزاید: واقعیت هرچند تلخ اما صادقانه این است که احزاب اصلاحطلب کل عمر سیاسیشان با توجه به ظرفیتها و نیازهای موجود به اتمام رسیده است.
جریان اصلاح طلبی دچار مشکلات اساسیتری است که وضع امروز شورای عالی معلول آنهاست. این جریان اصلاح طلبی تا «کن فیکون» نشود دیگر توان نقشآفرینی نخواهد داشت.