سرویس جهان حلقه وصل - در دو قسمت قبل گفته شد که سعود السبعانی، در کتاب «عربده کش ریاض» تلاش می کند، به تبیین زوایای تاریک و ناگفته ی زندگی «سلمان بن عبد العزیز»، پادشاه کنونی عربستان و فرزندش، «محمد بن سلمان»، ولی عهد این کشور بپردازد.
قسمت اول زندگینامه ی پادشاه عربستان، به گوشه ای از دوران کودکی ملک سلمان، لشکر خواهران و برادران تنی و ناتنی، بخشی از پیشینه پدرش (عبد العزیز) و مادرش (حصه السدیری) و اینکه چگونه مادرش بین پدرش و عمویش دست به دست می شد و انتصاب ملک سلمان به امارت ریاض در 19 سالگی، استعفا از این مقام و 3 سال بعد انتصاب مجدد در همین منصب پرداخت.
قسمت دوم روی دوران جوانی ملک سلمان تمرکز می کند، به ویژه وقتی که در سال 1963 بار دیگر به امیری منطقه ریاض منصوب می شود. اما این بار غرق در «شراب خواری و زن بارگی» می شود، طوریکه به شرب خمر معتاد می شود و زن بارگی اش موجب رسوایی بزرگی می شود که به «رسوایی ییلاق معیزیله» معروف است و ملک سلمان تلاش می کند، برای خروج از این گرفتاری شخص دیگری را به نام «فلاح بن سلطان آل حثلین» قربانی کند که از قضای روزگار اجدادشان با هم خصومت و دشمنی داشتند و درحالی که ملک سلمان موضوع را بسیار پیش پا افتاده تلقی می کرد که با پرداخت مشتی پول به پایان می رسید، به قضیه ای مملکتی تبدیل می شود و پای «ملک سعود» و هیئت امر به معروف عربستان را به آن باز می کند.
و حالا ادامه داستان:
همان طور که گفته شد، برخلاف تمام محاسبات «سلمان» رسوایی «ییلاق معیزیله» هر روز پیچیده تر از قبل و از کنترل سلمان و دایره نفوذش در امارت ریاض خارج می شد، به ویژه وقتی «سعود بن عبد العزیز»، پادشاه وقت عربستان شخصا وارد قضیه شد و به رئیس هیئت امر به معروف عربستان دستور می دهد، ضمن رسیدگی به پرونده، عاملان آن را هم مجازات کند و درحالی که ماموران امنیتی از یافتن آن دختر ناامید شده بودند، بیابانگردی که از کنار اردوگاه سلمان می گذشت، به طور اتفاقی دختر را در آنجا می بیند و بدون اینکه بداند، این اردوگاه امیر ریاض است، موضوع را به یکی از اعضای هیئت امر به معروف اطلاع می دهد.
اعضای هیئت هم با دو ماشین، به همراه آن مرد بیابانگرد به سمت اردوگاه «سلمان» به راه می افتند. وقتی خبر به «سلمان» رسید، او نیز با ترس و وحشت به همراه چند تن از افراد حلقه ی نزدیکش به سمت اردوگاه به راه می افتد، اما در میانه راه به هیئت امر به معروف برخورد می کند که زودتر از او به اردوگاه رسیده و دختر را با خود به مقر هیئت می بردند.
«سلمان» که چنین دید، از میانه راه باز می گردد و چاره ای نمی بیند، جز اینکه خود را به دست تقدیر و سرنوشت بسپارد. پس از رسیدن دختر به مرکز هیئت امر به معروف و بازجویی از وی و برعهده گرفتن مسئولیت این رسوایی توسط فلاح بن سلطان، فلاح به زندان افکنده می شود.
با اینکه آن دختر طی بازجویی فلاح بن سلطان را تبرئه می کند، اما فلاح بن سلطان به اتهام فریب دختر و خلوت نامشروع با او محکوم به خوردن شلاق و حبس می شود. حکم شلاق درباره ی او اجرا می شود و به زندان می افتد که پس از مدتی با وساطت «سلمان» آزاد می شود.
فلاح بن سلطان پس از آزادی از زندان دچار افسردگی می شود و تلاش های «سلمان» برای بهبود حالش راه به جایی نمی برد. لذا تصمیم می گیرد، از کشور خارج شود، تا شاید این حادثه را فراموش کند.
«سلمان» با این درخواست فلاح بن سلطان موافقت می کند و برای جبران ضمن دادن پاداشی چشمگیر، حقوق ماهیانه بالایی را هم برایش در نظر می گیرد او قول می دهد، تا زنده است، لطفش را فراموش نمی کند.
شاهزاده «ترکی بن بندر بن محمد بن عبدالرحمن آل سعود» از این قضیه در یکی از گفتگوهایش در یوتیوب یاد کرده است. از ترکی بن بندر به عنوان «نواده دو جد (پدر بزرگ)» یاد می کنند، چون وی از طرف پدر نواده «محمد بن عبدالرحمن» (عموی «سلمان») و از طرف مادر نواده «عبدالعزیز» (پدر «سلمان») محسوب می شود. یعنی «البندری»، مادر ترکی، خواهر ناتنی «سلمان» و دایی ترکی به شمار می آید. ترکی که به خاطر اموالش مادرش در عربستان تحت پیگرد «سلمان» بوده و مجبور می شود، به خارج کشور فرار کند، درباره این رسوایی چنین می گوید:
«از پیگیرد من دست بردار ... بشین سر جات و تختت رو بچسب ... نزار دهنمو باز کنم و از زمان ملک سعود حرف بزنم ... روزی که همه چی رو انکار کردی و گذاشتی داداشات برن زندان ... روزی که هیئت امر به معروف اونارو گرفتن و تو توی سرت میزدی ... روزی که اونجا با هم مست می کردین ... با اونی که اونجا بود ... اما یکی دیگه همه چی رو به گردن گرفت ... عوضش چیزایی بهش دادی تا دهنشو ببنددی ... بازم بگم؟.. از زمینات بگم که اونا رو به حکومت اجاره میدادی تا زباله ها رو اونجا دفن کنن و از هر تیکه اش ماهی صد میلیون می گرفتی ... میخوای بیشتر بگم؟.. میخوای از خریدات بگم که برا دیگرون، از حساب جمعیتای خیریه که رئیس اونا بودی، خرید میکردی ... ماشینای لبرون جیمز وغیره ... میخوای از خرجی که برا اون دوستت می کردی، بگم ... همونی که خونه های فساد باز کرده ... میخوای خرج اونا کنی، خوب بکن، ولی از جیب خودت، چرا از اموال مادرم و خاندانش خرج میکنی ... میخوای اسناد و مدارکی رو کنم که ثابت میکنه، مرتکب تا قتل شدی».
به دلیل اختلاف مالی مادر ترکی و «سلمان» و پیگیرهای ترکی، او به فرانسه پناهنده می شود و در شبکه یوتیوب علیه «سلمان» دست به افشاگری می زند که فیام های آن همچنان در این شبکه موجود است.
البته ترکی اواخر سال 2015 فریب می خورد و از پاریس به مغرب می رود، تا در آنجا دولت مغرب او را دستگیر و به رژیم سعودی تحویل دهد و به این وسیله خدمت بزرگی به «سلمان» کند، چراکه افشاگری های ترکی برای «سلمان» و بسیاری از اعضای خاندان سعودی دردسر ساز شده بود.
در واقع ترکی دست روی نقطه حساس در افشاگری هایش زده بود و پرده از غارت کمک های مالی برداشته بود که اوایل دهه 80 به سازمان ها و جمعیت های خیریه شده بود و «سلمان» مدیریت تمام آنها را در دست داشت و به گفته ترکی آن کمک ها را صرف خرید ماشین های «لبرون جیمز وغیره» برای افرادی کرده بود که حلقه نزدیک او را تشکیل می دادند. بخش اعظم این کمک های مالی مردمی به «مجاهدین عرب افغان» اختصاص داشت که در افغانستان در برابر نظامیان شوروی سابق می جنگیدند و هسته سازمان تروریستی «القاعده» را به رهبری «اسامه بن لادن» سعودی تشکیل دادند، تا در ادامه و سال ها بعد از القاعده شاهد زایش گروه هایی چون «داعش» باشیم.
به این ترتیب بود که «سلمان» از کمک های مالی جمعیت ها و سازمان های خیریه ثروت هنگفتی انباشت، تا با بخشی از آن ثروت کاخی در «ماربلا» اسپانیا و «طنجه» مغرب و مجتمعی در حومه پاریس بخرد.
اما فلاح بن سلطان، سپر بلای سلمان، بعد از آن قضیه سرخورده و درمانده عربستان به مقصد مصر ترک کرد. مدتی در این کشور ماند. سپس به مغرب رفت و در آنجا اقامت گزید. اما سال های آخر عمرش را پس از ابتلا به چندین بیماری مزمن در لندن سپری کرد.
البته در طول این سال ها وی ازدواج کرد و صاحب 4 دختر به نام های فهده، مشاعل، حصه و عبیر شد و «سلمان» برای اینکه به نوعی خدمت فلاح بن سلطان را جبران کرده باشد، آنها را به ازدواج اعضای خاندان سلطنتی درآورد و خود نیز در سال 1983 با «فهده» ازدواج کرد و به دامادی فلاح بن سلطان درآمد. مابقی دختران فلاح بن سلطان نیز به شرح ذیل به ازدواج شاهزادگان سعودی درآمدند:
- شاهزاده «هذلول بن عبدالعزیز» با «مشاعل» ازدواج کرد و از او صاحب پسری به نام «ترکی» شد. - شاهزاده «طلال بن سلطان بن سعود» با «حصه» ازدواج کرد و از او صاحب سه پسر به نام های «سعود» و «سلمان» و «فدوی» شد. - شاهزاده «عبدالعزیز بن فهد بن سعود» با «عبیر» ازدواج کرد و از او دارای سه پسر به نام های «سعود» و «سلمان» و «نوف» شد.
فلاح بن سلطان بن حثلین نیز دوازدهم ماه مه سال 2010 میلادی در سن 87 سالگی فوت کرد تا طومار زندگی پر درد و رنجش اینگونه بسته شود. «فهده»، دختر فلاح بن سلطان همواره در میان زنان «سلمان» ارج و قرب خاصی دارد و به «دردانه ی سلمان» معروف است.
«فهده»، همسر دوم «سلمان» محسوب می شود و حاصل ازدواج آنها 6 پسر است و اولین آنها «محمد بن سلمان»، ولی عهد کنونی عربستان و دردانه ی «سلمان» است که اداره تمام امور را در اختیار او گذاشته است.
به این ترتیب، «فلاح بن سلطان بن حثلین»، جد «محمد بن سلمان» محسوب می شود که خود را قربانی هوس بازی های پدرش (سلمان) کرد.
ادامه دارد ...