به گزارش حلقه وصل، بهروز دلاور از فعالان عرصه کتاب در مطلبی نوشت:
یکی از سوالاتی که همیشه از من میشه اینه که مگه میشه آدم توی سال این همه کتاب بخونه؟!
قبل از اینکه جواب این سوال رو بدم و کمی از تجربه های کتابخوانی ام بگم، ازهمه اساتید و دوستان کتابخوان عذرخواهی میکنم، من شاگرد شما هستم و این نوشته ها نظرات شخصیه منه.
کتابخوانی من از یک روزی شروع شد که واقعا دیدم دیگه موبایل و حتی تلویزیون جذابیتی ندارن و دنبال جایگزین بودم براشون، وقتی وارد کتابفروشی شدم،جلد کتاب هفت جن منو جذب خودش کرد ( از نظر طراحی جذاب جلد در جذب مخاطب) و این شد سرآغاز کتابخوانی من؛ خب کم کم پیشرفت کردم و کتابای پرفروش کتابفروشیها رو میخریدم و میخوندم،اینجوری کم کم سبکهای مورد علاقه ام رو پیدا کردم و رفتم به سمت خوندن اون سبکها ( پیداکردن سبک مورد علاقه).
از یه جایی به بعد با اینکه سبکهای مورد علاقهام مشخص شده بودن،ولی خب هر کتابی هم ارزش پول دادن و وقت گذاشتن نداشت،برای همین قبل خرید در مورد اون کتاب یه تحقیق کوچولو میکردم( شناخت قبل از خرید)؛ خب اینجوری کتابای بهتری پیدا میشد و پولم هدر نمیرفت،رفته رفته رسیدم به جایی که دیگه بدون کتاب حتی توی خونه هم نبودم،مثلا وقتی در حال استراحت و گردش در فضای مجازی بودم کتاب کنار دستم بود تا حواسم باشه که باید کتاب بخونم( همیشه کتاب کنارتون باشه)
اگر مهمونی میرفتم حتی درحد یک ساعت واز قبل میدونستم اونجا قرارنیست کاری داشته باشم با خودم کتاب میبردم؛خیلی از کتابا رو توی این مهمونیها خوندم و از وقتم استفاده کردم،در مسافرتهای بین شهری هم که همراه داشتن کتاب جز ملزومات سفر بود، خودم رو از یه تاریخی به بعد ملزم کردم به خوندن ( روزانه نیم ساعت مطالعه) و این باعث شد که کتابخوانی برام تبدیل بشه به یه عادت خوب و این زمان در این سالها بیشتر و بیشتر شده و الان حداقل روزانه دو ساعت کتاب میخونم و بعضی روزها خیلی بیشتر تا شش ساعت و شاید بیشتر.
همیشه برای خوندن کتابایی که نیاز به فکر کردن دارن،زمان خاصی اختصاص میدم، مثلا کتاب انسان ۲۵۰ ساله رو مناسبتی میخوندم و به خیلی هم پیشنهاد کردم این روش رو که بازخورد مثبت داشته (اختصاص زمان خاص برای کتابای خاص)؛من خیلی از اوقات ( کارهای بیهوده رو از برنامهام حذف میکنم) مثلا وقتی واقعا تلویزیون برنامه مفیدی نداره یا توی خیابون چرخیدن وقت تلف کردنه، این وقتا رو به جاش میذارم برای کتاب خوندن، یه سوال دیگه که خیلی از دوستان میپرسن اینه که چطور این همه کتاب می خرم.
خب من همیشه یه لیستی از کتابایی که میخوام بخرم رو توی یادداشت های گوشیم دارم و وقتی زمان خریدهای با تخفیف میشه خرید میکنم یا اینکه پولهام رو جمع میکنم و کتاب میخرم یا حتی اگه کتابی رو بخوام و بدونم ممکنه چاپ قدیم داشته باشه، میگردم دنبال چاپ قدیمش حتی اگر شده توی یه شهر دیگه و خیلی از کتابام رو اینطوری پیدا کردم؛به این جمله هم اعتقاد دارم که کتاب غذای روح است؛پس هر کتابی از نظر من ارزش خرید و پول دادن نداره.
یادمون باشه روز قیامت باید برای پولها و وقتهای خرج شده پاسخگو باشیم.
یه اصل دیگهای که دارم اینه معتقدم ( هر کتاب یک زمان خاص داره برای خوندن)، یعنی اینکه ممکنه شما امروز یه کتاب رو بخری،ولی موقع خوندنش از خریدش پشیمون بشی یا اصلا کتاب کند پیش بره، من اینجور مواقع اون کتاب رو میذارمش کنار و میرم سراغ یه کتاب جدید.خلاصه اینکه اگر از من میشنوید،کمی توی زندگی برنامه ریزی کنید،کارهای بیهوده رو حذف کنید،کتابای خوب پیدا کنید و کتاب خوندن رو جز برنامه های اصلی زندگیتون قرار بدید.