
حلقه وصل: داستانهای علمی- تخیلی همواره به عنوان یکی از جذابترین گونههای داستانی طرفداران خاص خود را دارد و در سالهای اخیر با ورود نویسندگانی جوان به عرصه ادبیات انقلاب اسلامی، این نوع آثار مورد توجه بیشتری قرار میگیرد.
از طرفی دیگر در هفتههای اخیر، برخی از مردم پس از روزهای اولیه شیوع ویروس کرونا در چین و پخش اخبار آن در رسانههای مختلف و خصوصاً شبکههای اجتماعی این اتفاق عجیب را به داستانهای غیرواقعی و تخیلی تشبیه کردند و پس از آنکه این ویروس پایش به ایران باز شده این دست اظهارنظرها بیشتر و بیشتر شد.
به همین دلیل بد نیست حالا که در این روزها درگیر ویروس کرونا هستیم به معرفی کتاب «زایو» بپردازیم که اتفاقا در قالبی علمی-تخیلی به روایت ماجرایی در حدود 25 سال آینده میپردازد و مردم آن زمان را درگیر ویروسی کشنده به تصویر کشیده است که راهی برای درمان این ویروس پیدا نمیکنند.
«زایو» که به قلم مصطفی رضایی کلوزی به رشته تحریر درآمده است، رمانی در ژانر علمی تخیلی است که داستانی پر افت و خیز دارد و حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی روایت میشود. دورانی که در آن یک بیماری وحشتناک به نام «زی.اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است و نیمی از جمعیت زمین به واسطه گسترش این بیماری مردهاند. خیلیها عقیده دارند ساخت و انتشار این ویروس مرگبار، عمد صورت گرفته. آنها میگویند یک توطئه پشت قضیه است. میگویند از زمانی که جهان در آستانه انقلاب بزرگ قرار گرفت، این ویروس مشکوک گسترش یافت و اکنون در سال 2041 بیشتر کشورهای دنیا خطر را حس کرده و با تشکیل گروههای بینالمللی، برای مبارزه با ویروس زایو در تلاشاند.
از جانب فلسطین گزارشی به ایران میرسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقهای در فلسطین اشاره میشود. دکتر علی پارسا محقق و میکروبشناس ایرانی برای یافتن سرنخهایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزشدیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده میشوند ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبرو میشوند که باعث آشنایی آنها با یک تیم حرفهای بینالمللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماریهای میکروبی میشود.
دکتر پارسا با این تیم همراه میشود؛ تیمی که یکی از اعضای اصلی آن یک پژوهشگر سرشناس آمریکایی به نام بیل اسمیت است که علاقه زیادی به تفکر شیعه دارد. همراهی این تیم و آشنایی بیشتر دکتر پارسا و بیل اسمیت در این مسیر زمینهساز اتفاقات جالبی در ادامه داستان میشود...
سبک و سیاق رمان «زایو» ذهن خواننده را به سوی رمان «فرسنگ ها زیر دریا» به قلم ژول ورن و آثار تخیلی مانند آن میبرد و این مهمترین نقطه قوت رمان این نویسنده نوقلم است. او در این اثر سعی کرده به خواننده تهران و در مقیاس بزرگتر جهان در ۲۵ سال آینده را نشان دهد. او حتی در رمانش نشان داده که رژیم صهیونیستی، طبق پیشبینی رهبر انقلاب مبنی بر نابودی این رژیم جعلی طی ۲۵ سال، وجود ندارد و جمهوری اسلامی فلسطین شکل گرفته است.
شاید این تمام آن چیزی نباشد که در رمان «زایو» اثر مصطفی رضایی با آن روبرو خواهید شد ولی این رمان در نوع خود یک تجربه مثبت و حرکتی رو به جلو است. «زایو» در واقع خواننده را به ۲۵ سال آینده میبرد و او را در فضای اتفاقات جهانی در آن روزگار قرار میدهد، روزگاری که ویروس زایو در حال گسترش است.
بخشی از داستان رمان «زایو» در انتها آمده است:
هواروِ دکتر پارسا به سمت مرکز شهر و دانشگاه حرکت کرد. در راه، هواروهای دیگر در ارتفاعهای مختلف مشغول پرواز بودند و به سمت مقصدهای مختلف در آسمان شهر تهران پرواز میکردند. با آمدن هواروها، چند سالی بود که تهران از شر دود و ترافیک خلاص شده بود. نیم ساعت نگذشت که دکتر پارسا به دانشگاه تهران رسید. هوارو در جای مخصوصش فرود آمد. درِ هوارو به آرامی به سمت بالا باز شد، و دکتر پارسا پس از خاموش کردن هوارو، از آن پیاده شد.
کنار هواروها، یک هواروِ مشکی ششدر، با شیشههای دودی پارک شده بود؛ چیزی که توجه دکتر پارسا را به خود جلب کرد. از سردر اصلی، وارد دانشگاه شد. قبل از ورود به دانشکده، باید به ایستگاه کنترل و پاکسازی میرفت. این ایستگاهها که در تمام شهرها گسترش یافته بودند، اختراع خود دکتر پارسا بود که مثل یک تونل ضدعفونیکننده عمل میکردند. ایستگاههای ویژهٔ اساتید، قبل از ورود به ساختمان دانشکدهها نصب شده بودند. دکتر پارسا وارد یکی از ایستگاهها شد و کیفش را تحویل مسئول ایستگاه داد.
_ سلام استاد! امروز صبح زود، دو نفر اومدن که با شما کار داشتن.
_ یعنی زودتر از الآن؟!... خب، اسمشون چی بود؟
_ هیچی نگفتن. گفتن محرمانهست. بعد از اینکه از ایستگاه پاکسازی رد شدن، گفتن: «ما توی آزمایشگاه منتظریم.»
_ ممنون!
دکتر کتش را درآورد و وارد اولین اتاقک ایستگاه شد؛ یک اتاقک نایلونی. گاز شستوشو از افشانهٔ بالای اتاقک پخش شد و همزمان تهویهٔ کف اتاقک روشن شد. دکتر پارسا به مدت پنج ثانیه در جریان گاز ویژهٔ شستوشو قرار گرفت. سپس با روشن شدن لامپ سفید، وارد اتاقکی تیره شد. در اتاقک دوم، لحظهای در برابر اشعهٔ گاما قرار گرفت و بعد از آن، به آخرین اتاقک وارد شد. چراغ آبی روشن شد، و افشانهای ذرات ضد نفوذ را در فضا پخش کرد. چند لحظه بعد، با خاموش شدن لامپ بنفش، دکتر از خروجی ایستگاه بیرون آمد و وسایلش را تحویل گرفت.