حلقه وصل: اول رجب سالروز ولادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت، شکافنده علوم حضرت امام محمد باقر(ع) است. نام مبارک امام پنجم محمد بود، لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکار ساخت. القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کردهاند که هریک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است.
این امام همام پس از شهادت پدر ارجمندش امام زین العابدین علیهالسلام در سال ۹۵ قمری به مقام عظمای ولایت و امامت شیعیان نایل شد و پیروان اهل بیت علیهمالسلام را در آن دریای مواج سیاسی و نظامی عصر خویش و هرج و مرجهای آخر حکومت امویان به نیکی هدایت و رهبری کرد. با این که میان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و تولد امام محمدباقر علیهالسلام به مدت ۴۷ سال فاصله بود در عین حال، آن حضرت، سلام گرم و دلنشین پیامبر صلی الله علیه و آله را از سوی جابر بن عبدالله انصاری دریافت کرد.
جابر بن عبدالله که یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و از محبان اهل بیت علیهمالسلام بود در سنین کودکی و نوجوانی امام محمدباقر علیهالسلام، وی را در آغوش گرفت و سلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به وی ابلاغ کرد. امام محمدباقر علیهالسلام از آغاز زندگی تا شهادت خویش با ۱۱ تن از خلفا معاصر بود که همه آنان جز یکی از طایفه خبیثه بنی امیه بودند.
در دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش میآید و عدهای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند.
علم و دانش امام محمد باقر(ع) همانند دیگر ائمه اطهار(ع)، از سرچشمه وحی نشأت میگرفت و هیچ کس در آن زمان به پایه علمی ایشان نمیرسید. آوازه منزلت علمی امام(ع) به حدی بود که همه تاریخ نویسان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، در توصیف کمالات ایشان بدون استثنا به مقام علمی آن حضرت(ع) اشاره نمودهاند.
حضرت امام محمد باقر (ع) همانند اجداد پاکش عابدترین فرد روزگار خود محسوب میشد و در عبادت، الگوی راستین عابدان بود. اما علیرغم کثرت عبادت هرگز به گوشه نشینی و دوری از فعالیتهای اجتماعی روی نیاورد، گرچه به قول امام صادق(ع)؛ «آن قدر شبها نماز میخواندند که در نتیجه ایستادن در حال نماز، پاهای ایشان ورم میکرد.» و به گفته ابن صباغ؛ «تمام عمر امام علیه السلام در راه طاعت خدا بود.»
* دعای امام باقر علیه السلام برای شیعیان
دعای امام باقر علیه السلام برای شیعیان
* اشعار ولادت امام محمد باقر(ع)
ای ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه زن
وی ز ماه روی زیبا، مهر را رونق شکن
همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد
فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن
گر خرامی صبحدم در طرف باغ ای گلعذار
غنچه از شرم دهانت هیچ نگشاید دهن
ای تو شمع انجمن از فرط حُسن و دلبری
هر کجا دارند خوبان دو عالم انجمن
نسبت حُسن تو با یوسف نشاید داد از آنک
صد هزاران یوسف ات افتاده در چاه ذَقَن
چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر
بوی گیسویت شکسته رونق مُشکِ خُتَن
کی توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح
زانچه عشقت می کند ای نازنین با جان من
بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر
با خیال قد رعنایت کنم موزون سخن
در مدیح صادر اول امام پنجمین
کش بود مدّاح ذات ذوالجلال ذوالمنن
شبل حیدر، سبط پیغمبر، خدیو انس و جان
مخزن علم النبیّین، کاشف سرّ و علن
حضرت باقر ضیای دیده خیر النّساء
حامی شرع رسول الله، هوادار سُنَن
جلّ اجلاله توانایی که گر خواهد کنی
روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن
دی به یک ایمای او گردد بهار و خار، گل
بلبل و قمری شوند از امر او زاغ و زغن
بی ولای آن گل گلزار دین نبود، اگر
لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن
کوی او چون خانه حق، قبله اهل یقین
اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و مِحَن
هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین
هم به عیسی گفت، کَلِّم؛ هم به موسی گفت، لَن
من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش
درّ دریای حقیقت را که می داند ثَمَن؟
صغیر اصفهانی
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گُمم
آئینه دار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
از موج موج جذبه ی تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آئینه ام، فروغ تو را در تجسّمم
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که می پرد
از لب به یاد آن چه کشیدی تبسّمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعی ام و آن تألّمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلّمم
هر چند لب به خنده گشایم برابرت
ز اندوه تو نشسته به خون است، مردمم
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آنچه یافتی از این تعلّمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستی ات، و خصم تو را در تخاصمم
حسین منزوی
اختر پنجم ز برج آسمان چارمینم
من امام ابن امام ابن امام متقینم
روح عشق و جان دین و زاده حبل المتینم
وارث جانانه و همنام ختم المرسلینم
باقر العلم نبیّ ام نور چشمان علیّ ام
حجت حقّ ام، ولیّ ام، من صفیّ ام، من سخیّ ام
باز کردم بار دیگر می کشان میخانه ها را
باده کردم مهر کردم ساقیان پیمانه ها را
شرح دادم تاب دادم لوحه افسانه ها را
نور دادم شور دادم گوشه ویرانه ها را
از علوم بی زوالم از قدوم بی مثالم
از جلال و از جمالم از خصال و از کمالم
چرخش چرخ مدور چرخد از یک تار مویم
خیل حور العین و غلمان محو رخسار نکویم
اسم من در آسمانهاست کوی من در عرش اعلاست
شائق من حق تعالاست، مادرم اُمّ ابیهاست
هر که امشب هر چه خواهد من به او اعطا نمایم
هر که سودا هر چه دارد من به او سودا نمایم
خلیل کاظمی
بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند
خورشید منوّری به دین بخشیدند
یک دسته ی گُل ز گلشن سبز بهشت
امشب به امام ساجدین بخشیدند
***
از عرش، حدیث حق پرستی خواندند
یک صفحه ز دیباچه ی هستی خواندند
وقتی که شکفت امام باقر چون گل
در باغ جنان سرود مستی خواندند
سیدهاشم وفایی
آسمان موهبتی باز فرستاد زمین
صید این موهبت ای دوست، هنر می خواهد
نیست معلوم، حسن باز نوه خواسته است
یا دل حضرت سجاد پسر می خواهد
دامن فاطمه ای باز قمربار شده
علی دوم زهراست، پسردار شده
پسری آمده همنام رسول دو سرا
احمد دوّمی از نسل علی و زهرا
آمده تا که به اسلام اصالت بدهد
آمده تا که بود پرچم دین پابرجا
خاک می خورد علوم نبوی روی زمین
آمده تا که تکانی بدهد دنیا را
شیعه شد زنده به هر جمله «قال الباقر»
شیعه باقیست به ابقای کلام آقا
آمده روشنی چشم رسول ثقلین
نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین
کیست مولا، نوه ی صاحب کشتی نجات
کیست آقا، پسر ذکر و دعا و صلوات
امیر عظیمی
یعقوب آل فاطمه حالا پدر شده
آمد محمدی که به او روح پیکر است
نسل رسول، نسل علی، نسل فاطمه
بسته به این ولادت و مولود انور است
هم هاشمی ست، هم علوی، هم محمدی
نسلش حسینی و حسنی، فخر داور است
اول محمد آمد و بعدا، علی ولی
اینجا علی ز قبل محمد مصوّر است
او زاده ی خلیلِ سرافرازِ نینواست
آزاده ی ذبیحِ خدا، سبط صفدر است
او ناشر حقایق دین محمدی
احیاگر علوم خداوند اکبر است
آگاه از عوالم غیب و شهود اوست
از قلّه های علم و عمل اوست برتر است
در یک کلام، مرتبه ی باقر العلوم
مولای هفت سرور و بابای جعفر است
در وصف او هر آنچه سخن هست نارساست
جز اهل بیت هرچه بیان است بی بر است
قرآن هر آنچه وصف اولواالامر می کند
درباره ی پیمبر و آل پیمبر است
ژولیده نیشابوری
ای چراغ علم روشن از دمت
ای رهینِ فضل و دانش عالمت
با گذشت آفرینش همچنان
کاروان علم دنبالت روان
علمها مُشتی ز خروار تو اند
سینه چاک تیغ گفتار تو اند
باقر کلّ علوم عالمی
خود به تنهایی کتاب محکمی
هر چه دانش پا گذارد پیشتر
سر فرود آرد به خاکت بیشتر
ای امام ابن امام ابن امام
جابرت آورده از احمد سلام
دانش از ره مانده در پرواز تو
چشم جابر روشن از اعجاز تو
ای چراغ نور، پیش از نورها
جلوه کرده در تمام طورها
ملک نامحدود از نور تو پُر
دُرّ شش دریا و بحر هفت دُرّ
ای چراغ عقل و دین روشن به تو
چشم زین العابدین روشن به تو
علم و حلمت همچو شیر و شکّر است
هر یکی از دیگری شیرین تر است
علم تو سرچشمه ی علم خداست
حلم تو آئینه ی حلم خداست
پنجه ی علم و خِرَد بر دامنت
عاشق خُلق تو حتّی دشمنت
صد چو جابر دانش آموز تو اند
شعله های عالم افروز تو اند
مشرق و مغرب پر از گفتار توست
همچو قرآن جاودان آثار توست
عارفان سرمست از این ساغرند
جرعه نوش جام «قال الباقر»ند
غلامرضا سازگار
* چهل حدیث از امام باقر علیه السلام