به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام سیدعلیاصغرعلوی در یادداشتی به اهمیت و اثر فوقالعاده امام حسین(ع) در کارهای فرهنگی میپردازد. وی با نام بردن از چند نمونه از تجربههای ثابت شده در این زمینه، به تشریح این مسأله میپردازد.
در این یادداشت آمده است: شاید تکرار نام دلربای امام حسین برای بعضی از امام حسینیها و هیأتیها، کمکم احساس صرفاً شعاری بودن را تداعی کند، برای همین لازم است گاهی ضرورتهای این امر مهم که اتفاقاً مورد تأکید حضرات معصومین بوده است از باب تذکر اشاره شود؛ چرا همه کارها باید با امام حسین جلو برود و اصولاً هرکاری تا با این حقیقت گره میخورد، سرعت و قدرتی شگفت مییابد و توفیقات و فتوحات شتاب میگیرد و نیز از طرفی بیعاشورا آنچنان که باید، توفیقی نیست؟ چنان که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و حتی ماجرای فتنه 88 نیز از این قاعده مستثنا نبود. چرا منبرها تا به کربلا و روضههایش نرسند عاقبت به خیر نمیشوند؟!
پاسخ را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: «با امام حسین راحت میشود حرفها را زد.» با او «گفتن»ها ساده و روان و راحت میشود و «شنیدن»ها نیز. همه از حسین بهتر قبول میکنند!
به تجربه ثابت شده است:
بحث معماری اسلامی و رعایت حریمها و حفظ حرمت محرم و نامحرم را در چیدمان خیمهگاه امام حسین از سویی بهتر میشود طرح کرد و از سویی دیگر پذیرش دلها بیشتر است.
بحث عفاف را در لابلای روضههای خانواده امام حسین و خواهران و دختران حضرت بهتر میشود تبیین و تثبیت کرد و وقاحت بیحیایی را در جلوههای بی حرمتیهای اشقیای کربلا میتوان منفورتر از پیش انتقال داد...
با ترسیم شخصیتهای منفور کربلا مانند شمر و عمرسعد و راز عاقبت به شرّی اینها میتوان رذایل اخلاقی را راحتتر ترک کرد، تکبر، حسادت، فراموشی معاد، شکممحوری و... را با این موارد ملموس بهتر میتوان لمس کرد و نسبت به ترک این رذیلتها اقدام کرد.
با تصویر رازهای زندگی شخصیتی مثل شریح، بهتر میتوان برای قضات «راه شریح نشدن» را جا انداخت.
در اربعین آن پزشک فرانسوی میگفت: «سیگارم را هرچه کردم ترک نشد! تا اینکه در کربلا به امام حسین قول دادم! و دیگر سیگار نکشیدم!» فدای این عهدها و پیمانهای با حضرت حسین!
اطبا این حرف را بهتر میفهمند: تلخترین داروها را با این عسل میشود نوش جان کرد! همه از دهانِ شیرینِ حسین قبول میکنند! چطور اگر حرفی را یک انسان وجیه و آبرومند به شما بزند، شما قبول میکنید. شما از امام حسین وجیهتر سراغ دارید؟ امامی که اصلاً خودش عامل «وجاهت» است، نزد خدا هم سخن از «وجیهاً بالحسین» است!
امام حسین از همه دلبری کرده است! همه، حتی معصومین نیز همه را به او دعوت کردهاند... «کل الخیر» را «فی باب الحسین» قرار دادهاند تا آبرویی بشود مزید بر همه اینها! دیگر اگر امام حسین چیزی بگوید کسی رد نمیکند، اصلاً کسی دلش نمیآید قبول نکند!
زیر گنبدهای عالم، دعا را فقط زیر گنبد حضرت حسین، مستجاب نوشتهاند؛ تحت قبه او استجابت رنگ و رویی گرفته است و میدانید که «استجابت» یک مقوله تربیتی است. شما وقتی به کسی جواب بدهید و خواستهاش را اجابت کنید با این کارتان طرف مقابل را مطیع خود کردهاید. آن که طلبی داشته است با استجابت شما بیشتر به اطاعت شما خواهد آمد. در استجابت هم محبت است و هم نوعی معرفت. همین که گرهی از کار کسی باز میشود، خود همین تربیتکننده است. «ابراهیم مُجاب» هم که جواب شنید مقیم شد! خود همین، صبغه تربیتی تبلیغی دارد: شفا، طلبیدن به کربلا، اربعینی شدن و تا کسب مقامات معنوی از جنس مقامات علامه قاضی در حرم حضرت عباس، همه و همه اجابتهای حضرت حسین است.
همه از حسین به نوعی استجابت دیدهاند. همه از او کراماتی چشیدهاند، همه به نحوی شرمنده حسین شدهاند و اینها همه و همه ذخیره هایی است برای اینکه حضرت حسین در عالم، «یگانه» باشد و این یکی از اسرار «وتر الموتور» است. شما غیر از امام حسین، کسی را واجد همه این ویژگیها میشناسید؟ هیچ امامی این همه ظرفیت را توأمان نداشته است و از سویی دیگر هر امامی برای ایجاد این همه ظرفیت در امام حسین، تلاش کرده است.[2] «آنچه خوبان همه دارند» را به او بخشیدهاند تا به واسطه او بتوان کارهای بزرگ انجام داد. امام عصر هم بیاو ظهور نخواهد کرد و اصلاً بیاو هیچ ظهور و بروزی، شدنی نیست! فقط با او باید کارهای بزرگ را انجام داد؛ چرا که ابزاری نیرومندتر و قدرتمندتر از او و کربلایش نیست و امام زمان نیز این قاعده را در تمدن آخرینش لحاظ خواهد کرد و نیز هرکس که بنای تمدنسازی در روزگار آخرالزمان را دارد باید خود را به سلاح عاشورا مجهز کند که آخرالزمان در مدار کربلاست.
همه این نکتههای گفتنی جدای از شأن لاهوتی حضرت حسین است که خدا منحصراً به او بخشیده است. حق با شیخ جعفر شوشتری است! خصایصی در او هست که در دیگری نیست: «الخصائص الحسینیه»[3]! ولی فعلاً سخن از تحلیل زمینیِ این وجاهت و زمینه آن در فعالیتهای مختلف فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و ... است.
آری! وقتی یک پدر «محبوب» و «مقتدر» حرفی بزند محال است پسر چموش قبول نکند! چموشترین فرزندان نیز رام و زمینگیر این چنین پدرانی هستند!
تازه! این پدر، عنصر «مظلومیت» را هم دارد! در کنار «دلبری» بی نظیرش! انسان دلش نمیآید این پدر مظلوم و کلام او را قبول نکند. به بیان عامیانه اگر حسین چیزی بگوید و در موضوعی نظری داشته باشد حل است! شما فقط به عنوان مربی فرهنگی باید نسبت آن موضوع را با امام حسین و عاشورایش تبیین کنید؛ بقیه کار از تثبیت و اقدام و عملش با امام حسین است! محبوبیت، اقتدار، مظلومیت و دلبریِ یگانه عاشورا، این فرصت را پیش روی همگان قرار داده است. تبیین نسبت و جایگاه هرموضوع با عاشورا با شما و مابقی کارها با امامِ عاشورا! بی دلیل نیست که رهبری عزیز از کربلا و درسهای آن به عنوان «تنها علاج»[4] یاد میکنند. تنها علاج کربلاست...
کار فرهنگی و تربیتی با امام حسین سریعتر و بهتر جواب میدهد و در این میانه «هیأت»ها زمینهای برای تحقق این هدف بزرگ هستند.
راهی جز حضرت حسین نیست و چه خوب که راهی جز او نیست! با امام حسین به همه جا میتوان رسید..
[1] نیز ر.ک: «گنبد مستجاب»؛ تربیت زیر نگاه امام حسین، از همین قلم
[2] برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحثی با عنوان «انسانِ 250 ساله در مدار کربلا» از همین قلم
[3] الخصائص الحسینیه، نام اثری از آیت الله شیخ جعفر شوشتری. خواندن این کتاب را از دست ندهید. اگر نشد، حداقل مقدمه اثر را بخوانید!
[4] «تنها علاج امروز دنیا این است که درس حسین بن علی را بفهمند و به آن عمل کنند. اساس دین با عاشورا پیوند خورده است و به برکت عاشورا هم باقی مانده است.» (امام خامنهای،26/3/1372)