به گزارش حلقه وصل، کتاب خواندن کار سختی نیست، دیدم که میگویم! اصلا باید یک مرتبه تجربه کنید. کافی است یکی از این نازنینهای کاغذی را دست بگیرید تا متوجه شوید که دروغ نمیگویم! فقط چون ما عادت به خواندن نداریم فکر میکنیم کار سختی است. من تجربه کردهام حتی وقتی داخل مترو یک دست به میله گرفتهاید تا بر اثر ترمزهای ناگهانی جناب راهبر قطار با سر به دماغ مسافر دیگر نخورید با دست دیگر کتاب باز کنید و از مسیر لذت ببرید و به قولی «حالشو ببر»!
اصلا در همین هوای سرد که ما هم برایتان چند پیشنهاد سرد و برفی کنار هم ردیف کردهایم کافی است تجربه کنید تا به شما ثابت شود که خواندن میتواند سرما را کنار بزند و گرم شوید. البته باید در انتخاب کتاب هم دقت کنید تا نه گرمازده شوید و نه از شدت سست بودن دچار سرماخوردگی شوید، چون بالاخره هوا سرد است. همه ما حتما تاکسی و مترو و اتوبوس سوار میشویم؛ همین فرصت خوبی است که چندخط کتاب بخوانیم البته مراقب چشمهایتان باشید یعنی به نور و تکان و اینها حواستان باشد که نه دچار سرگیجه شوید و نه گرفتار کمسو شدن چشمانتان.
همین نگارنده تجربه دارد که در ترافیک داخل اتوبوس حدود ۱۸۰ صفحه کتاب خوانده است، البته داخل اتوبوس نور به اندازه کافی موجود بوده و اگر توصیه میکنم کتاب بخوانید حتما توصیههای ایمنی و بهداشتی مطالعه را لحاظ کنید. یعنی مراقب باشید و اگر قرار است از خواندن و مطالعه لذت ببرید طوری نشود که آسیب ببینید. مثلا اینطور نباشد که داخل مترو به بهانه مطالعه، دست و پایتان آسیب ببیند و زمین بخورید یا دیگران را زخمی و مصدوم کنید.
اصلا بیایید یک بار هم که شده تصاویر نوستالژیک (همان خاطرهانگیز) را برای خودمان بازسازی کنیم و زندگیشان کنیم. مثلا پردهها را کنار بزنیم و یک صندلی خوب برای خودمان جور کنیم و یک چای داغ بریزیم و کتاب موردعلاقهمان را کنار دست بگذاریم و با یک پتوی نازک زیرنور طبیعی بنشینیم و کتاب بخوانیم. اصلا یک روز در این هوای سرد و زمینهای یخ بسته بیخیال بیرون رفتن شویم (اگر مرخصی دارید و میتوانید از آن استفاده کنید) و بنشینم و کتاب بخوانیم. میبینید کار سختی نیست فقط مساله این است که ما همت نمیکنیم. این که میگویم شعار نیست. واقعا ما همت نمیکنیم! یعنی اگر اینترنت اجازه بدهد و تلویزیون را خاموش کنیم و یک ساعت با کتابها خلوت کنیم دیگر دلمان نمیخواهد این خلوت را از دست بدهیم و روزانه اگر سنگ هم از آسمان ببارد، فرصت مطالعه را از دست نمیدهیم. حتی ممکن است از سهم اینترنت و شبکه اجتماعی و تلویزیون و دیگر سرگرمیهای مفید و غیرمفید میزنیم و همه را به پای کتابها میریزیم. باز هم تاکید میکنم قرار نیست از وقت زندگی کردن و امور مهم بزنیم و کتاب بخوانیم؛ یعنی نباید از فرصت خانواده و معاشرت با آنها بزنیم و کتاب بخوانیم که این نیز نوعی افراط است، بلکه میتوانیم با مدیریت کردن هزینهها اعم از مالی و زمانی ساعتی در طول روز به کتاب خواندن بگذارنیم.
مگر روزی ۳۴ صفحه کتاب خواندن کاری دارد؟ وقتی شروع کنید متوجه میشوید که عدد زیاد و بزرگی نیست و بهراحتی میتوان به آن دست پیدا کرد. گرانی کتاب و این موضوعات هم مقداری بهانه است قرار نیست روزی یک کتاب بخریم که بگوییم کتاب گران است، روزی ۳۴ صفحه میشود به طور میانگین ماهی سه کتاب که خب این مقدار هزینهای را تحمیل نمیکند. این را بگذارید کنار عضویت در کتابخانههای عمومی که به سادگی میتوان با هزینه ناچیزی کتاب امانت گرفت و با این دوستهای کاغذی رفاقت کرد. حتی گاهی میشود بهجای بسته ۸ گیگ اینترنت، بسته ۴ گیگ خرید و از هزینه آن برای خرید کتابها یا دیگر سرگرمیهای متنی استفاده کرد. مثلا مجله بخوانید، مجلهخواندن هم خودش نوعی خواندن است و حتی گاهی به کتاب خواندن منجر میشود. باور کنید شما کتاب بخوانید فرزندانتان هم میخوانند، دیدم که میگویم!
این حرفها هیچکدام شعار نیست، سخت هست، ولی شدنی است. تلاش کنیم تا بخوانیم. خواندن در این روزگار سرد میتواند ما را به گرما و نور برساند. اگر نخوانیم بازندهایم. نگارنده همین خطوط اعتراف میکند اگر بخوانیم، کتابها خودشان میآیند. خودنمایی میکنند و از شما دل میبرند. ما باید تمرین خواندن کنیم.
*ویژه نامه قفسه / روزنامه جام جم / حسام آبنوس