حلقه وصل: لازمه صلابت هر جامعه در هر جغرافیایی برگرفته از ضرورتهای قابل توجه است که نه انکار در آن دوام میآورد و نه فراموش شدن میتواند وضعیت پایداری داشته باشد. حال این تعریف درباره دیدگاه، نیاز و باور هویت انسان بسیار قابل اشاره و تحلیل است، زیرا رویکردها و تصمیمهای جوامع انسانی قابلیت آن را دارند که افراد جامعه با دیدی آگاهانه و باورپذیر به موضوع یا موضوعهای تاثیرگذار رجوع کرده و از آن در راستای میل به درک واقعیتها پیش بروند. البته این موضوع تنها به حرف و تحلیل نباید وابسته باشد که اگر این گونه شود دیگر نه آن صلابت واقعی و نه آن باور مفهومی خواهد داشت. بنابراین هر کشور داشتههایی برای ارائه دارد که در آن گرامی دانستن جزو الزامات به شمار میآید. به طور مثال قهرمانهای واقعی مرز و بوم کشورمان ایران که در سالهای جنگ تحمیلی به مبارزه حق علیه باطل شتافتند بیگمان و با یقین آگاهانه جزو انسانهایی بودهاند که هم برایشان دیدگاه و باور مردم کشورشان مهم بوده است و هم نیاز به داشتن اقتداری در نهایت صلح و آرامش. در واقع اَبر قهرمانهای جغرافیای ما بزرگ مردان و زنانی بودهاند که در سالهای جنگ در ابتدا میهن و مردم را اولویت خود در نظر داشته و هم این جهاد را مانعی برای دور کردن دست دشمن از باورها قلمداد کردهاند. حال در این زمان و اکنون وظیفه مردم این وطن آن است که از باورها و اعتقادهای درست حراست کرده و به تجلیل از مادران، پدران و خانواده شهدا بپردازند. زیرا شهیدان گرانمایه این آب و خاک جانشان را در ازای آرامش و سربلندی مردم و کشور ایثار کردند. یادمان باشد، مردان و زنان بیادعا در این زمانه نیز هنوز زندگی میکنند، همان کسانی که قهرمان پروراندند برای ایستادن در برابر ظلم و ظالم.
نمایش «برگشتن» در ازای داشتههای خود که برگرفته از واقعیت است بستری را فراهم میآورد تا شرح دغدغهها در اثر بتواند در جهت آگاهی بخشی و در زمانهایی به سوی یادآوری سوق پیدا کند. حال این رویه از جزئیات جهان متن آغاز و به رویکردهای قابل توجه در جهان اثر ورود میکند تا هر موقعیت نمایشی دلیلی برای درک ضرورتهایی باشد که بیان میشود. لذا شخصیتهای این نمایش برگرفته و نمونه ما به ازایی از افراد جامعه هستند که در جهان اثر تلاش دارند تا با پیش آوردن اتفاقها و موضوعها به شرح ماجراهایی بپردازند که تحت تاثیر واقعگرایی است. جهان متن با تمرکز به دوران معاصر جغرافیای کشورمان ایران قصد دارد شخصیتهای این نمایش را به نوعی نزد مخاطب معرفی کند که در ابتدا مُهر تاییدی به اهمیت باورها و دیدگاههای ملی در ازای پاسداشت قهرمانهای واقعی این آب و خاک بزند و از سوی دیگر فضایی را فراهم کند که مخاطب بیشتر از آنکه تنها به تماشای اثری بنشیند در تلاش برای درک و همذاتپنداری با دادههای آن باشد. لذا انتخاب موقعیت جغرافیایی اثر که همان موقعیت مکانی آن تعریف میشود محدود به منطقه خاصی نیست، بلکه فراگیر بودن آن یک لازمه است تا اهمیت موضوع بیشتر از گذشته قابل درک شود. در واقع جهان این نمایش سعی دارد مسائل و اتفاقهای واقعی را به شکل نمایشی به تصویر بکشد تا در ازای آن از موضعگیری و صادر کردن بیانیه خودداری کند، زیرا اهمیت درک از نگاه نویسنده و کارگردان این اثر نه تاکید به بزرگنمایی دارد و نه قصد دارد که خط و مشی را پیش آورد. بلکه هدف اصلی جهان اثر آن است که مخاطب را در مجالی که ایجاد شده به تفکر، تصمیم و البته باورپذیری برساند که در راستای این سه موضوع عنصر یادآوری لحاظ شده است.
البته در این تصمیم موقعیت جهان متن و اثر در شهری به نام «خرمشهر» بعنوان سمبل مقاومت و ایثار به شکل نمادین تمرکز دارد، زیرا اغلب اتفاقهایی که در زمان جنگ تحمیلی در سراسر کشور پیش آمد به شکل کلی در این منطقه قابل رویت بود. بنابراین شخصیتها با ایفای نقش درست خود و باتوجه به اهمیت این موضوع در راستای محتوا سعی دارند تا زاویه دیدشان را در حالتی فراگیر به این منطقه معطوف کنند. در واقع این نگاه به این دلیل است که هر شخصیت با دیالوگهایش گذشته و اکنون این شهر را در ازای موقعیتهایی که در آن حضور دارد مورد بررسی قرار دهد. شاید بتوان گفت این تاکید به آن خاطر است که شخصیتها در جهان نمایش در مقام راوی حضور پیدا میکنند تا از بتوانند شرح حالی از فضای زندگی حاصل از جنگ را به تصویر در آورند. لذا کنش و واکنش هر شخصیت در ازای موقعیت و برونریزیها حاصل میشود که این تمهید در اثر میتواند یکی از اهرمهای قابل توجه برای پیش آوردن حس همذاتپنداری و درک درست از فضای نمایش تلقی شود. بنابراین میزانسنهای طراحی شده تحت تاثیر موقعیتهای نمایشی رقم میخورد که از سویی محتوا و از نگاهی شخصیتها را با جهانبینی آنها تعریف میدهد. نشانهگذاریهای موجود در متن و اثر برگرفته از حس آگاهیرسانی به مخاطب است، زیرا شخصیتها بنابر رفتار و تصمیمهای خود در نمایش فضایی را ایجاد میکنند تا اهمیت هدف بهتر قابل رویت باشد.
تصویرسازیهایی که در نمایش پیش روی مخاطب قرار میگیرد به یقین یکی از کارسازترین تمهیداتی بوده است که میتوانست پیش بیاید. در واقع کارگردان این اثر با تحلیل خود از جهان متن کارکرد روایی خود را با شیوه اجرایی به گونهای پیش برده است که هر صحنه به معنای تابلویی تلقی شود که در آن اتفاقی منجر به نتیجه است. لذا تابلوسازیهای این اثر به معنای تاکید تصویری مورد استفاده قرار گرفته تا گاهی مجزا بودن و یا موازی شدن اتفاقها دلایل کافی و قانعکنندهای را برای درک از فضای نمایش پیش آورد. حال این رویه سبب میشود که هدف اثر که همان تکریم خانواده ساده زیست شهدای گرانقدر است سطر اول هر تابلو معنا بگیرد تا ضرورت هم راستا بودن محتوا، فرم، طراحیهای صحنه، نور، لباس، موسیقی و... تاکیدی بر این موضوع باشد.
نمایش «برگشتن» همان طور که از نامش بر میآید قصد دارد با ایجاد شرایط لازم مردم جامعه یا همان مخاطب را به یادآوری و درک درست ترغیب کند تا از آن طریق بتواند رسالت اجتماعی خود را در ازای قدردانی از ایثار قهرمانهای ملی و خانواده با عزت آنها انجام بدهد. یادمان نرود که تولید آثار نمایشی با چنین محتوا و دیدگاهی جزو لازمههای موثر در پایداری این وطن، میهن، کشور و آب و خاک است. لذا پس دور از انتظار نیست که هر زمانی بتوانیم بگوییم، یاد مردان بیادعا بخیر.