اربعین مرثیه
شعر عاشورایی که از یک منظر سابقه آن به روز عاشورا می رسد از همان سال 61 هجری با مجالس عزای سید الشهدا (ع) همراه بوده و بسیاری از اتفاقات عاشورا در قالب شعر بیان شده است. اغلب شاعران متعهد بخشی از اشعار خود را به موضوع عاشورا اختصاص داده اند و از این رو شعر عاشورایی را می توان یک جریان ثابت در شعر از زمان حادثه عاشورا تا کنون برشمرد.
اهمیت شعر در بیان مسائل مربوط به عاشورا تا حدی است که نمی توان از آثار مربوط به عاشورا صحبت کرد و از شعر یاد نکرد. همه عاشقان اباعبدلله الحسین (ع) با مرثیه هایی که برای آن امام بزرگوار در قالب شعر سروده شده انس و الفتی دیرینه دارند و بیشتر محتوای مجالس عزاداری اباعبدلله (ع) با شعر بیان می شود.
عاشورا باتوجه به بسامد بالایی که در شعر و ادبیات داشته باعث خلق جریانی در ادبیات با ویژگی ها و مختصاتی مستقل شده که از آن به عنوان ادبیات عاشورایی یاد می شود. با توجه به اهمیت شعر در بیان مسائل عاشورا و حضور آن از روز عاشورا تا کنون، جمعی از پژوهشگران شعر کشورمان با بررسی شعر عاشورایی از آغاز تا کنون گزیده ای از این اشعار را تحت عنوان کتابی با نام «اربعین مرثیه» منتشر کرده اند.
کتاب «اربعین مرثیه» ، محصول نهایی پژوهشی است که در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ در بنیاد دعبل خزاعی انجام شده است. در این طرح، با رأی و نظر ۴۰ نفر از کارشناسان و صاحبنظران شعر مذهبی از جمله دکتر محمدرضا سنگری، دکتر غلامرضا کافی، دکتر اسماعیل امینی، محمدعلی مجاهدی، مرحوم غلامرضا شکوهی، مرتضی امیری اسفندقه، دکتر مرضیه محمدزاده و مهدی امینفروغی، سرودههای شاخص هزارسال شعر عاشورایی فارسی در دو مقطع (یکی از قرن چهارم هجری تا انقلاب اسلامی و دوم دورهی پس از انقلاب اسلامی) بررسی شده و برترین آنها براساس معدل امتیازات داوران انتخاب شدهاند. از حسن اتفاق، اشعار برگزیده ۴۰ قطعه اند که ۲۸ قطعه به مقطع نخست و ۱۲ قطعه به مقطع دوم تعلق دارند.
در کتاب «اربعین مرثیه»، متن کامل اشعار گزیده، همراه با معرفی و مشخصات فنی آنها و نیز امتیازات داوران آمده است. این کتاب توسط انتشارات سپیدهباوران در ۴۴۸ صفحه قطع وزیری و در شمایلی نفیس و فاخر به بازار عرضه میشود.
پیاده آمده ام
اگر چه حماسه باشکو پیاده روی اربعین به سمت کربلا را شاعران با شعر، نویسندگان با داستان و رمان، فیلم سازان و عکاسان با تصاویر و فیلم ها بارها و بارها روایت کرده اند اما هر کس که قدم در این مسیر گذاشته بخوبی می داند که وصف آن به هیچ طریقی ممکن نیست. نه قلم توان بیان دارد، نه عکس و نه فیلم و نه هیچ چیز و هیچ کس دیگر. هرچند هرکدام قطره ای از این دریا را روایت می کنند اما عظمت این اتفاق را فقط کسانی درک می کنند که در این اجتماع حضور داشته اند.
یکی از آثاری که قطره ای از دریای اربعین را روایت می کند کتاب «پیاده آمده ام» است که به کوشش سید احسان باقری و برخی دیگر از عکاسان اربعینی گردآوری شده است. «پیاده آمده ام» روایتی است مصور از پیاده روی، اربعین بین سالهای 87 تا 93 که روایتگر گوشه هایی از زیبایی ها و عظمت این راهپیمایی بزرگ است.
کتاب «پیاده آمده ام» با کاغذ گلاسه رنگی و در قطع خشتی و حجم 180 صفحه و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است و کلیهی گردآوردندگان و تولیدکنندگان این اثر به تمنای ثبت شدن در فهرست خادمان آستان ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، به صورت افتخاری آن را به سرانجام رساندهاند. در پشت جلد کتاب نیز تک بیتی از حامد حجتی به چشم میخورد: «پیاده آمده ام چله در کمان بکشم / غم غریبی ات ای دوست را به جان بکشم».
احسان باقری در گفتگویی پیرامون این کتاب گفته است: با وجود اینکه نمی توان برای اربعین تفسیر جامعی ارائه کرد؛ اما سعی کردهام هر سال به شکلی متفاوت به موضوعات مربوط در این زمینه بپردازم و از اتفاقاتی که در مرز و همچنین مسیر راه اربعین رخ می دهد و در نهایت به کربلا منتهی می شود ، تصاویری داشته باشم.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: « توصیف زیارت اربعین محال است! نه با زبان، نه با عکس، نه با فیلم و نه با هیچ چیز دیگر. حضور در این رود متلاطم تا رسیدن به دریای کربلا، سفری است که تا تجربه نکنی، دریافتی از آن نخواهی داشت و البته هر سفر با سفر قبل متفاوت است.
دوربین، در این سفر مبهوت است و به درستی وظیفه اش را انجام نمی دهد. با علم به این حقیقت، حداقل زکات توفیق این سفر را برای خود، آوردن سوغات چند قطعه عکس و روایتگری سفر نورانی زیارت اربعین می دانستم.
این عکس ها چند قطعه صدف است که از کنار دریایی پر از رمز و راز و اعجاب و شگفتی، سوغات آورده شده است. دیدن آن دریا را توصیه می کنم.»
سِفر عشق
سفرنامه نویسی از قرن ها پیش مرسوم بوده و بسیاری از اهلی ذوق و ادب شرح سفرهای خود به نقاط مختلف را ثبت و ضبط می کردند. جذابیت سفرنامه ها معمولا بخاطر اتفاقات ریزو درشتی است که نویسنده از نگاه خود آن ها را روایت می کند. اما در این میان کمتر پیش آمده که نویسنده ای در سفر خود چه به قصد سیاحت، کار یا زیارت، همراه با سیر جغرافیایی، سیر عرفانی و انفسی نیز داشته باشد و آن را به زبان و بیانی شیوا بیان کند.
کتاب ((سِفْرعشق)) سفرنامه ایست از همین انواع نادر مسافرت! کتابی که شرح حرکت گروهی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام است به مقصد کربلا، اما نه از سفرهای معمول به کربلا، بلکه به قصد حضور در اجتماع عظیم شیعیان در اربعین حسینی و حرکت پیاده از نجف تا کربلا و یا به تعبیر نویسنده کتاب، آقای ((رضا احسانی)): سفریست از غدیر به عاشورا.
چنانچه در پشت جلد این کتاب آمده است: «این مسیر به پندار دیدگان ظاهربین غبارآلود ما خاماندیشان ناسوتی، جادهای است مثل تمام جادهها که شهری را به شهری دیگر متصل میسازد، اما در نظر اهل بصیرت و ارباب معرفت این راه نه فقط جادهای از نجف به کربلا، که سلوکی است از غدیر تا به عاشورا؛ که تنها وفاداران به آن میثاق ازلی میتوانند آن را به سرانجام رسانند و بهای «سلوک عاشورایی» خویش را به خون بپردازند...»
همانطور که گفته شد «سِفر عشق» سفرنامه سفر کربلای سال ۱۳۹۲ نویسنده به همراه کاروان دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) در موسم اربعین است که توسط نشر سدید (انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق» به چاپ رسیده است. در وهله اول و با دیدن نام اثر گمان برده میشود که نام کتاب «سَفَر عشق» است، اما با کمی دقت متوجه کسرهای میشویم که خیلی ظریف در زیر سین نهاده شده است: سِفر! ممکن است که این واژه برای بسیاری از مخاطبان آشنا نباشد. نویسنده پس از تحریک کنجکاوی مخاطب خود در چیستی این عنوان، در آغاز اثر به معنای این واژه اشاره کرده است: «سِفْر (بر وزن صِفر) واژهای عبری است به معنی «کتاب» که همانند سَفَر (بر وزن قمر) نوشته میشود، اما جمع شکسته یا مکسر هر دو «اسفار» است. این واژه برای نامیدن پنج کتاب تورات (سِفر آفرینش، سِفرخروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه) یا همه عهد قدیم به کار میرود».
نویسنده در این کتاب یک نوع قالب ابتکاری یا تلفیقی ابتکاری دارد که باعث جذابیت و تنوع بیشتر شده است. به این صورت که در هر فصل هم به ذکر نکته ای تاریخی که مرتبط با فضای آن فصل است می پردازد و هم یک متن ادبی تاثیر گذار را در آن فصل می گنجاند و هم سیر طبیعی سفر را از دست نمی دهد.
در ادامه بخش هایی از این کتاب را باهم خواهیم خواند: «و داستان کربلا، داستان عشق است امام کربلاییان، امام عشق. عقل معاش اندیشِ مصلحت سنجِ ناسوتی را راهی به درک عشق و آن چه که بر مذهب عشق می شود، نیست؛ که عاقلان امام علیه السلام را از سلوک عاشقانه اش منع کردند و خود نیز به گوشه ای خزیدند و دامن از ورطه بلا برچیدند؛که عقل، عافیت جو است و از زمره اهل بلا نیست، هرچند مکرر به گوش وی راز ((البلاء للولاء)) را بخوانی...»
« ضربان قلبم تند شده. مو بر اندامم سیخ شده. پلک زدنم از شدت بهت و تعجب متوقف شده و کاملا حس می کنم که بدنم دارد می لرزد. به نفس نفس افتاده ام. گویی از یک سربالایی نفس گیر گذشته ام. چشمم به گنبد و گلدسته های برافراشته می افتد... میخ کوب می شوم.
حال عجیبی دارم. حالی که قطره ای کوچک از تقابل با بی کرانگی یک اقیانوس پیدا می کند: شرمساری و حقارت محض. حالی که ذره و غباری در برابر آفتاب دارد: چیزی شبیه ((هیچ)) در مقابل ((وجود)) ناب.
بی اختیار به زانو می افتم. توان گام برداشتن ندارم. زبانم بند آمده است و حتی نمی توانم کلمه ای سخن بگویم. گویا تمام حواس و مجاری ادراکی و دستگاه معرفتی ام از کار افتاده و من اکنون به یک((حیرت خالص)) تبدیل شده ام. تجلی این همه ((علو)) و مجد و بزرگی فراتر از درک شهودی قلب من است، و یک لحظه به کسانی که در حق صاحب این بارگاه ((غلو)) می کنند حق می دهم...»