حلقه وصل: شما هم جاماندید؟ شما هم اربعین امسال در حسرت كربلای حسینی سوختید؟ احساس میكنید جای شما در كاروان پیاده روی عزاداران حسینی از نجف تا كربلا خالی بود؟ حق دارید. چون امسال بسیاری از دلسوختگان و عاشقان حسینی همچون من و شما از قافله كربلای سیدالشهدا(ع) جا ماندند.
این، سخن دل بسیاری از كسانی است كه در شب و روز اربعین، بهانهای برای رهایی عقدههای دل یافتند و همراه با كاروان 20 میلیونی ندای «لبیك یا حسین» سر داده و در اندوه مصایب كاروان عاشورا گریستند و نام خود را «جاماندگان كوی عشق» نهادند. زمانی كه عاشقان و دلدادگان حسینی از گوشه و كنار كره خاكی خود را به كربلای معلی می رسانند و ایرانیان زیادی نام خود را در فهرست زائران اربعین حسینی ثبت می كنند، حق داریم آهی از نهاد دل برآریم و خود را جامانده بدانیم.
هنگامی كه جهانیان انگشت حیرت به دهان می گیرند و حضور كاروان 20 میلیونی را در تاریخ جهان بی نظیر می دانند، بر حسرت ما جاماندگان بیش از پیش می افزایند و مقامات عراقی نیز چنین مراسمی را در طول تاریخ كربلا بیمانند می دانند. كسی نمی تواند حال و هوای اربعین امسال را بیان كند.
مداحی زیر شاید حرف دل خیلی از جاماندگان اربعین باشد، مخصوصا آنها که سالهای گذشته توفیق حضور در این مراسم را داشتهاند:
* پوستر | زیارت اربعین +متن فارسی
دانلود زیارت اربعین با نوای حاج منصور ارضي
دانلود زیارت اربعین با نوای حاج میثم مطیعی
* اشعار ویژه اربعین حسینی
بدون چون و بدون چرا نمی ماندند
شبیه رود ، شبیه صبا، نمی ماندند
چه کربلاست که عالم به هوش می آید
پس از شنیدن چاووش ها نمی ماندند
به التماس، به خواهش، به هر چه که می شد
خلاصه قافله می رفت، جا نمی ماندند
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتیاق حرم روى پا نمی ماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قدیم معطل این چیزها نمی ماندند
شب زیارتى اربعین، دهاتى ها
به احترام تو در روستا نمی ماندند
.
فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى
بدین طریق بفهمى چرا نمی ماندند
خدا نبود اگر این ”حسین ، حسین” نبود
و بندگان خدا ، با خدا نمی ماندند
علیاکبر لطیفیان
عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
سخت است راه عشق ولی ساده میبرد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده، میبرد
دلهای عاشقان جهان کربلای توست
نام تو را هر عاشق آزاده میبرد
فریاد غربتت دل ما را تمام عمر
با کاروان نیزه از این جاده میبرد
این جاده دیده قافلۀ اشک و آه را
بر روی نیزهها سر خورشید و ماه را
دیدهست در تلاطم طوفان بیکسی
یک کاروان بنفشۀ بیسرپناه را
آن شب که ماند یاس سهساله میان راه
یک لحظه برنداشته از او نگاه را
در آخرین وداع غریبانۀ حرم
دیده عبور خواهری از قتلگاه را...
در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان
داغی نشانده بر دل آلالهها، خزان
اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب
برگشته سوی کربوبلا باز کاروان
با کاروان غربت از این جاده آمدیم
ما را رسانده قافلۀ تو به آسمان
حالا رسیدهایم... سحرگاه جمعه است
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
یوسف رحیمی
آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده
من هم شده ام سوی تو اعزام پیاده
طوفانم و می آیم و در حلقه ی عشاق
بر خویش سوارم ولی از نام پیاده
بر عرش سوارش بکنی روز قیامت
هرکس طرفت آمده یک گام پیاده
ای خاص ترین عام، می آیند دوباره
خاصان طرفت در ملاء عام پیاده
ای کاش بگویند که در راه حرم مرد
یک شاعر ایرانی ناکام،پیاده
زینب شده از ناقه پیاده که بیایند
بر تسلیتش لشکر خدام پیاده
زینب شده از ناقه پیاده که به هر حال
باران شود از ابر سرانجام پیاده
امروز ز ناقه اگر افتاد به سرعت
یک روز ز ناقه شده آرام پیاده
زانوی قدح بوده و بازوی پیاله
هرجا که شرابی شده از جام پیاده
از کرب و بلا رفته پیاده طرف شام
تا کرب و بلا آمده از شام پیاده
شامی که در آن از پس هفده سر بر نی
خورشید شده بر سر هر بام پیاده
ناموس خدا زینب کبری به زمین خورد
تا بین خلایق شود اسلام پیاده
مهدی رحیمی
اربعین عشاق جان را نزد جانان می برند
سر برای پیشکش دربار سلطان می برند
هم سواره هم پیاده دل به جاده می زنند
آبرو از هرچه عذر و هرچه هجران می برند
مثل موسای کلیم الله تا وادیِ طور
پابرهنه می روند و سودِ چندان می برند
مرحبا به شیعیان و مردم اهل عراق
که همیشه در قمار عشق آسان می برند
اربعین به خانه هاشان در طریق کربلا
با زبانِ التماس و زور ” مهمان ” می برند
در تمام سال با نان جویی سر می کنند
خدمت زائر ولیکن مرغ بریان می برند
تربت و آب و غذای حضرتی که جای خود
خاک پای زائران را بهر درمان می برند
آب تاول های پای زائران هم برکت است
باغبان هاشان برای باغ هاشان می برند
پیر زن هایی که بی سرمایه و بی موکبند
بار زائر را به روی دوش با جان می برند
وای بر حال کسانی که برای زائران
کیسه می دوزند و از این ناحیه نان می برند
شمع می گِرید ولی خاکستر پروانه را
به غنیمت بادها شام غریبان می برند
یوسف پاره کفن ای یوسف پاره بدن
خواهرت را کوچه و بازار و زندان می برند
رضا قربانی
مثه جاده با حس خوب سفر
دارم عاشقیو قدم میزنم
عجب حس و حالى عجب شوریه
عجب خاطراتى رقم می زنم
جنون من از لطف چشم توئه
خودت خواستى بیقرارت بشم
تو این سیل آشفته آروم شدم
پریشونیه رمز آرامشم
تو آغوش باده نسیم بهشت
پر از آسمونه هواى زمین
شبیه یه رؤیاس حال و هوام
دوباره شدم زائر اربعین
مسیر عموداى نورانیه
ستون تا ستونه امید فرج
با یه کوله غرق گناه اومدم
به منزل رسیدم با یه بار کج
سلامٌ على ساکن کربلا
سلام اى سر زخمى تشنهکام
حالا روبروى ضریحت حسین
نشستم بگیرم جواب سلام
توى اوج رویاى شیرین من
تو قاب چشام صحن ارباب بود
پریدم دیدم کربلا نیستم
چقد حیف این منظره خواب بود
دل شب توى خلوت بیکسى
با اشکام فقط زار زدم عشقتو
اگه که نشد کربلایى بشم
توى روضهها جار زدم عشقتو
تب ناامیدىِ پرحسرتى
توى بارون چشم مأیوسمه
که بغض نفسهاى جاموندهها
مثه سردىِ آه افسوسمه
درسته واسه بیکسى دلم
هواى حرم سرپناهه حسین
درسته نخواستى بیام کربلا
آقا باشه هرطور صلاحه حسین
اگه که شکسته دلم راضیم
دلم روشنه که منو میخرى
خوشم دیر یا زود آقاى من
منو یه سفر کربلا میبرى
به حق سهساله به حق رباب
به آلالههاى شهید حسین
ایشالا که سال دیگه اربعین
میام کربلا به امید حسین
محمد شمس
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است
این تاول است در کف پا، یا جواهر است؟
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است
دل های شستوشو شده و پاک بیشمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است
سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش
در این مسیر سفرۀ افطار حاضر است
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود
پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است
با آب وتاب سینهزنان گرم قلقل است
کتری آب جوش که در اصل شاعر است
فنجان لب طلا پروخالی که میشود
هر بار گفتهام نکند چای آخر است
میثم داودی
پاییز من! بگذار تا آبان بماند
این برگهای آخر گلدان بماند
بار سفر بسته پرستو بگذار
یک روز دگر مهمان بماند
از یار من پای درختان رد پایی است
بگذار زیر برگها، پنهان بماند
این نامههای رنگرنگ عاشقانه
حیف است دست باد سرگردان بماند
از کوچهباغ آرزوهامان گذر کن
نقشی بزن تا آسمان حیران بماند
چون برگ میریزد گناهان مسافر
پای پیاده، اربعین، باران... بماند
فاطمه نانیزاد
عاشق اگر به شوق تو پرواز مىکند
احساس خویش را به تو ابراز مىکند
مُهرِ «زیارت» است کلیدى که عاقبت،
درهاى بسته را به دلم باز مىکند
یک «اربعین» گذشت ولى بى قرارتر
این دل، سفر به نام تو آغاز مىکند
با یاد تو که همسفر جاده مىشوم
«لبیک یا حسین»، چه اعجاز مى کند؟!
وقتى که اشک، همقدم ناله مىچکد
بُعد مسیر را به تو ایجاز مىکند
جاى «مدافعان حرم» ،سینه مىزنم
هر موکبى که بغض مرا، ساز مىکند
«اى پیاده» آمدنم، «مشقِ نوکریست»
تا این غزل به سوى تو پرواز مىکند
هر زائرى به «کرب و بلا»، پا گذاشتهست
گویی کنار «عرش خدا» ناز مىکند
محمدمهدی عبداللهی
گفتم مگر بهانه غم آشکار شد
عطر حرم وزید و دلم بى قرار شد
جان بر لب آمدم به تمناى هر قدم
بغضم نهفته در دل شب هاى تار شد
میقات عاشقان ،حرم شاه لافتاست
با یاعلى! قدم به قدم، استوار شد
از کوفه عازم سفر کربلا شدم
رنگ تمام فاصلههایم غبار شد
اندوه بیکران تو را در میان دشت
آغوش گرم خاطرهها، اعتبار شد
از بوى سیب، عطر تو مىآید اى عزیز!
پاییز سرد جاده، برایم بهار شد
با هر قدم کنار قدمهاى خواهرت
اشکم چکید و دفتر غم لالهزار شد
موکب به موکب از غم هجران سرودهام
شاعر در انتظار تو، چشم انتظار شد
محمدمهدی عبداللهی
نماهنگ امیری حسین...
اگه رفتی بینالحرمین یادم کن...
هرسال همین روزا دل شوره میگیرم...
مداحی ملاباسم کربلایی با موضوع اربعین
مداحی محمود کریمی با موضوع اربعین
کلیپ ویژه اربعین حاج مهدی سلحشور