بر اساس اسناد، دولت ترکیه از اواسط ۱۳۹۸ درصدد برآمد تا طی یک برنامه دقیق چندلایه، الگوی ادلب را به کل سوریه سرایت دهد. این برنامه چندلایه شامل موارد زیر بود که در ادامه میخوانید.
بمباران همزمان تواناییهای سوریه از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از اسقاط نظام سیاسی این کشور کاملاً بیانگر آن است که اغراض این دو رژیم متجاوز فراتر از اسقاط یک دولت در یکی از کشورهای غرب آسیا میباشد.
آمریکا در ترور شهید هنیه بهطور قطع «دست مؤثر» داشته است. کما اینکه ارسال پیغام و پسغامها و گسیل کردن کشورها و اعزام هیئتهایی به تهران، از نگرانی آن حکایت میکند.
حضور بانشاط مردم در دو انتخابات مهم دیروز در واقع هم مخالفخوانی و مخالف جلوه دادنها را به محاق برد و هم دروغ کماثر بودن مشارکت مردم را برملا نمود و هم مانع نوسازی درون نظام را کنار زد.
امروز واقعیت آن است که مقاومت غزه اینک علیرغم زخمهایی که برداشته است، در چندقدمی پیروزی نهائی خود قرار داشته و میداند «پیروزی بزرگ» هزینههایی هم دارد.
اقدام عملیاتی ایران علیه 3 نقطه در شهر اربیل از این حیث تازگی داشت که ایران تاکنون در مرکزیت اقلیم کردستان و موقعیتهای ایجاد شده خارجی مرتبط با اقلیم وارد عمل نشده بود. پیش از این، اقدامات واکنشی ایران به مناطقی در شرق استان سلیمانیه محدود بود و طرف حمله ایران هم گروهکهای ضدایرانی بودند.
کدام دولت در تلآویو قادر به ادامه حیات پس از جنگی با این سطح از تلفات خواهد بود؟ لذا همانطور که وزیر خارجه آمریکا هم به آن اشاره کرده است، نتانیاهو و فرماندهان نظامی و در یک جمله کابینه امنیتی اسرائیل با دلایل آشکار از بحث درباره «پس از جنگ» جلوگیری مینمایند.
هزینههای خطای راهبردی اسرائیل در خصوص محاسبه اندازه تابآوری غزه با انجام عملیات روانی قابل تخفیف نیست. مقاومت میتواند هرطور بخواهد صحنه جنگ را مدیریت کند و لذا میتواند مدت مدیدی مقاومت نماید اما آیا جامعه چندپارچه اسرائیلی هم قادر به ماندن در دالان تاریک و دهشتزا در زمانی نامعلوم هست؟
رژیم صهیونیستی، ابلهانه تنها دو وضعیت را در نظر گرفته است؛ شکست ملموس و ترمیمناپذیر مقاومت فلسطین و یا پذیرش شکست مطلق از مقاومت.
ذهن «مقاومت» در این جنگ از یکسو به آموزههای قطعی اعتقادی مبتنی بر نصرت قطعی خداوند متکی است و از سوی دیگر به فروپاشی درونی قدرت اسرائیل، اضمحلال توان منطقهای آمریکا و عوامل آن در منطقه متوجه میباشد. خروجی این ذهن دو چیز است؛ یکی «استقامت» و دیگری «امید».
مساله فلسطین هیچ زمانی به اندازه امروز در کانون توجه ملتها و دولتها نبوده است.
اگر مقاومت فلسطین طی 2 هفته آینده بتواند مثل 2 هفته گذشته مانع دستیابی نیروهای زرهی دشمن به اهداف خود در غزه شده و در عین حال روند تلفاتگیری از آن را افزایش دهد، روند آینده را تعیین میکند و بهطور طبیعی بر روند سیاسی هم اثر میگذارد.
گروه هماندیشی مسئله محور به همت دفتر هماندیشی استادان نهاد رهبری در دانشگاه های استان قم نشست «برای فلسطین چه میتوان کرد؟» را برگزار میکند.
سعدالله زارعی درباره حملات حماس گفت: حماس این فرضیه را که به هیچ وجه امکان شکست دشمن فراهم نیست و فلسطینیها باید با چیزی که اسرائیل خواهان آن است کنار بیایند باطل کرد. از این حیث میتوانیم بگوییم حماس به فلسطین حق حیات داد.
جبهه مقاومت در یک وضع طبیعی و بدون سراسیمگی از متحد خود در فلسطین حمایت کرد و این حمایت در هر بخش از این جبهه یک رنگ و شکلی داشت و یکی از این اضلاع، حزبالله لبنان بود که وارد درگیری نظامی با رژیم شد و روند تصاعدی عملیات علیه رژیم غاصب را طی یک ماه حفظ کرد.
میبایست آنچه در این صحنه برای صهیونیستها کمککننده محسوب میشود، تحریم و از رسیدن هر کالایی از سمت جهان اسلام به سمت سرزمینهای اشغالی جلوگیری شود.
یکی از پیامدهای عملیات طوفان الاقصی برای رژیم صهیونیستی تغییر موازنه وحشت در نزاع هویتی فلسطین-صهیونیست است.
ارتش رژیم یکبار در مهرماه با شکست تاریخی و خُردکننده که اعتباری برای او باقی نگذاشت، روبهرو شد و مسلماً آثار ترس نظامیان رژیم از مقاومت، ابتکار عمل را از آنان خواهد گرفت و به پیروزی بزرگ پیش روی مقاومت کمک خواهد کرد.
جریانی به رهبری آمریکا، تداوم جنگ تا تضعیف جدی مقاومت فلسطین را در دستور کار قرار داده، اما واقعیت این است که مخالفان حماس چه به انفراد و چه به اجتماع قادر نیستند بهطور واقعی آن را از صحنه خارج نمایند. حماس از مردم غزه جدا نیست و مردم هم آن را روح غزه به حساب میآورند.
صبح شنبه ۱۵ مهر اتفاقی همه رسانهها و افکار عمومی را غافلگیر کرد؛ طوفان الاقصی رژیمصهیونیستی را فراگرفت و چنان ضربهای به این رژیم غاصب زد که با گذشت هشت روز هنوز نتوانسته است خود را پیدا کند.