مصطفی سال ۹۲ راهی سوریه شد. در ابتدا به دلیلی تصور کردند که نفوذی است اما بعدها با داشتن چندین مجروحیت در میدان رزم به «شیر بیشه فاطمیون» معروف شد تا اینکه او در روز تاسوعا به شهادت رسید.
فصل دوم مجموعه «بچه زرنگ» با روایت زندگی پنج شهید مدافع حرم لشگر فاطمیون و پنج شهید مدافع حرم مشهدی از 25 فروردین پخش میشود.
نخستین سالگرد سردار شهید مدافع حرم سیداحمد قریشی، فرمانده ستاد لشگر فاطمیون با حضور ویژه خانواده شهدای فاطمیون و خانواده معظم شهدا و ایثارگران البرزی در تالار شهیدان نژادفلاح کرج برگزار میشود.
لشکر فاطمیون در ۲۲ / ۲ / ۱۳۹۲ توسط ۲۲ نفر از شیعیان افغانستان تشکیل شد و نقطه عطفی در تاریخ مقاومت شیعیان افغانستان گردید.
هفته سی و یکم از رویداد «با این ستارهها» امشب با عطر و بوی شهدای لشگر فاطمیون برگزار میشود.
برای اعزام دوم، در فاصله مرخصی، خانه ماندند و دوباره رفتند. باز از اعزام دوم که آمد، از ناحیه دو تا زانو دچار جراحت شده بود و یک موج گرفتگی هم داشتند که کارت زرد بهش داده بودند...
وقتی ما آمدیگلم اینجا گفتند میروم تهران، آنجا دوستان و رفیقهایم هستند، کم کم کار می کنم و یک مقدار دستم پر شد، اگر توانستم با کسی شریک میشوم. بیشتر کارشان در تهران در خیابانی به اسم پاسداران بود...
وقتی در ایران آن حرفهایش را یادم آمد، گفتم عباس! اجازه نمیدهم بروی. گفت مامان! برایم چایی بخر. گفتم من چایی نمیخرم، اجازه هم نمیدهم بروی. گفت مامان! چه چایی بخری چه نخری من این دفعه میروم...
ابوحامد آمد بیمارستان. آنقدر ازش شرمنده بودم که نگو و نپرس. ما کلا دو ماشین در حلب داشتیم؛ یکی این لندکروز و دیگری یک چیپ که عقبش چهار نفر مینشستند.
می گفت: کاش قلم پایم میشکست و نمیآمدم. کاش پسرم را ثبت نام میکردی!... همه بهتزده نگاه می کردیم. نه به آن هفته و نه به این هفته. وقتی کمی آرام شد پرسیدیم چه شده؟ گفت:...
یکی از دوستانم در بین رزمندگان مدافعان حرم، «ساشا ذوالفقاری» است. جوانی که متولد سال ۷۳ است و در یک حادثه جنگی، کنارش یک تله انفجاری منفجر شد و دو پایش قطع شد؛ یکی از بالای زانو و دیگری از زیر زانو!
وقتی داعشی ازش می پرسید که اگر رهایت کنیم، باز هم به سوریه میآیی؟ آقاعنایت هم میگفت: بله، دوباره میآیم!... خون از گلویش میچکید و عکس این حالت را در اینترنت گذاشته بودند.
رفت وگوشیاش خاموش شد. هر چه زنگ می زدم، میگفت در دسترس نیست! دو روز از رفتنش میگذشت. با خودم می گفتم شمال که خیلی دور نیست. گهگاهی باید آنتن بدهد!
اوایل زندگی، دوتای ما خیلی سختی کشیدیم اما شیرعلی آدم موفقی بود و شکر خدا صاحب همه چیز شد اما سرنوشتش اینطوری بود...
یکی دیگر از خصوصیات عباس این بود که از شرایط خطرناک سوریه هیچ ترسی نداشت. پسر خالهاش می گفت یک شب با هم سر پست بودیم که دیدم عباس گم شد. هر چه گشتیم نبود...
راستش این موضوع را تا امروز به مادرش هم نگفتهام چون میدانستم که برایش سنگین تمام می شود. حقیقت این است که...
چند روزی است که رسانه های کشور افغانستان صحنه نمایش تبلیغات منفی علیه گروه فاطمیون است، اما این پروژه با چه اهدافی در کشوری که به شدت آماده تشدید درگیری های قومی است به اجرا گذاشته می شود؟
لشکر فاطمیون که بسیاری از آنها را در میدان نبرد با داعش به انجام سختترین ماموریتها میشناختند، خاطرات گفته و ناگفته بسیاری دارند؛ خاطراتی که هر کدام ارزش نگارش یک کتاب جداگانه را دارد.