پشت میز آقای ابراهیمی قفسهای بود که در آن نامهها و نقاشی کودکان یتیم به او قرار داشت. یکی از این بچهها در نامهای از حاجآقا خواسته بود خانواده آنها را به مشهد ببرد و قول داده بود که برای اینکه هزینه سفرشان زیاد نشود تا حد ممکن کم غذا بخورند!