قرار مصاحبه در دفتر کارش بود. پیش از اینکه وارد اتاق کارش شوم و گفتوگو را آغاز کنم فکر میکردم فرد خیّری است که هزینه تعدادی از قرآنآموزان طرح آیات رویش موسسه خیرین انصارالقرآن را قبول کرده است و مسئولین موسسه از این جهت «جهانگیر ابراهیمی» را به ما معرفی کردند. چون ما از مسئولین موسسه درخواست کرده بودیم که شماره تعدادی از خیرین را برای پرسش از چرایی کمکشان به گسترش قرآن در جامعه جویا شویم. 10 دقیقه قبل از مصاحبه به دفتر کار آقای ابراهیمی که یک فرشفروشی بزرگ بود رسیدیم. پسرش به استقبال ما آمد و گفت که حاجآقا در حال مصاحبه با شبکه استانی خراسان هستند و ما را به دفتر خودش برد. بلافاصله بعد از اتمام مصاحبه حاجآقا ابراهیمی به استقبال ما آمدند و از تاخیر بهوجود آمده عذرخواهی و ما را تا اتاق خودشان همراهی کردند. وقتی وارد اتاق کارش شدیم هیچ نشانی از دفتر یک فرش فروش نبود و در دیوارهای اتاق قفسههایی قرار داشت که کیپتاکیپ پر از زونکن بودند. کمکم متوجه شدم که داخل این زونکنها اطلاعات ایتام شهرستانهای محروم کشور است. اطلاعات چیزی بیش از 12هزار و 800 نفر یتیم که به همت مستقیم یا غیرمستقیم آقای ابراهیمی از آنها حمایت میشود. در پشت سر میز آقای ابراهیمی قفسهای بود که در آن نامهها و نقاشی کودکان یتیم به او قرار داشت. یکی از این بچهها در نامهای از حاجآقا خواسته بود خانواده آنها را به مشهد ببرد و قول داده بود که برای اینکه هزینه سفرشان زیاد نشود تا حد ممکن کم غذا بخورند.
گفتوگویی که در ادامه میخوانید شما را با ابعاد کارهای خیری که حاجآقای ابراهیمی انجام داده است بیشتر آشنا میکند.
***
آقای ابراهیمی! ما فقط شما را با نام خیّر میشناسیم و اطلاعات دقیق و جامع و کاملی از کارهایی که شما تا الان انجام دادید نداریم. از کارهای خیری که انجام دادید آن مقداری که خودتان دوست دارید برای ما بگویید و بفرمایید که در حال حاضر شغل و منبع درآمد شما چیست؟
کار ما فروش و توزیع فرش ماشینی است. از خیلی وقت پیش به صورت متفرقه کارهایی در حوزه خیریه انجام میدادیم. از 15 سال قبل همکاری خوبی با کمیته امداد امام خمینی(ره) در حوزه حمایت از ایتام شروع کردیم. فعلها را که جمع میبندم به خاطر این است که این کار را به همراه اخویها و مرحوم پدرم شروع و بعد هم دوستانمان را تشویق به این کار کردیم. امروز به یاری خدا 12800 نفر از ایتام به دوستان و همکاران واگذار شدند. در 14 استان ورود کردیم و بیشتر کارهایمان در سیستان و بلوچستان، هرمزگان، جنوب کرمان و خراسان رضوی بوده است و استانهای دیگر هم شامل استان فارس، بوشهر، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری و خوزستان است. با کمک دوستان سعی کردیم در حد توان در بحثهای امدادی و جهیزیه و کمک به تحصیل بچهها، کالایی را برای افراد شناسایی شده بفرستیم. اگر فرش نیاز بود، برایشان فرستاده شده است. در مناسبتها و جشنهایی که برگزار میشود، سعی کردیم فرهنگ این اتفاق را ترویج کنیم. سعی کردیم سیره امام علی(ع) در حوزه یتیمنوازی و حمایت از یتیم را دنبال کنیم. اعتقادمان بر این است که ما اگر میگوییم شیعه امام علی(ع) هستیم باید سعی کنیم به اهداف امام علی(ع) پایبند باشیم و روشهای ایشان را دنبال کنیم. باید بدانیم مسلمانی هزینه دارد، جایی باید از جیبتان و یک جایی هم باید از وقتتان هزینه کنید. ممکن است امکان مالی نباشد ولی اگر امکان فکری یا امکانات دیگری دارید باید در این راه استفاده کنید. از طرف دیگر غیر از اینکه دولتها در قبال فقرا مسئول هستند، بقیه مردم هم مسئولیت دارند. اگر امروز بچههای یک خانواده فقیر به خاطر فقر از بیماری فوت کنند یا از تحصیل بازبمانند، ماها هم در حد خودمان مسئولیم. این نیست که بگوییم ما در تهران هستیم و میناب به ما چه ربطی دارد! جاسک یا زابل به ما ربطی ندارد! همه به نسبت خودمان مسئولیم و همدیگر را باید تشویق به این کار کنیم. اگر میخواهیم که در جامعه امنیت باشد، باید مردم کمک کنند و نگویند که سازمانهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی و اینها هستند. کمکهای این سازمانها در حد کم میتواند راهگشا باشد. باید بقیه مردم هم کمک کنند تا این بچهها بتوانند به تحصیلشان ادامه دهند، باید کمک کنند تا این خانوادهها مشکل خوراک و لباس و چیزهای دیگر نداشته باشند. اگر خدایی نکرده این رسیدگیها نشود، ممکن است که آن خانواده تبدیل به یک قشر ناهنجار در جامعه شود و آسیبهای شدیدی در جامعه ایجاد کند. ممکن است که امنیت آن سرمایهگذار را به خطر بیندازد و از او دزدی کند و یا قمه زیر گردنش بگذارد و جیبش را خالی کند و موبایلش را بگیرد. به این شکل کشور را به خطر بیندازد. حتی اگر مسئله امنیتی هم نباشد، ما باید به فقرا کمک کنیم. فقرا مردم بسیار خوبی هستند ولی فقر چیز خوبی نیست و خطرناک است و گاهی وقتها ممکن است که برای جامعه مسائلی ایجاد کند. در بعضی از مناطق کشور فقر موروثی شده است. الان در سیستان و بلوچستان چنین وضعیتی حاکم است. ما میخواهیم یک جاهایی این ارثیه شوم را قطع کنیم. وقتی بچه این خانواده پزشک یا مهندس شود، وضع بهتری پیدا میکند و از حالت فقر موروثی بیرون میآید. ما در حد خودمان سعی کردیم که در این زمینهها کارهای مثبتی انجام دهیم و دیگران را هم تشویق کنیم که به این عرصهها ورود کنند و خودمان هم قدمهای عملی برداشتیم.
شما با بنیاد خیرین انصارالقرآن چگونه آشنا شدید و بهعنوان یک خیر چرا پول خود را در راه ترویج و گسترش قرآن هزینه میکنید؟
آشنایی من با حاجآقای چگینی مدیرعامل موسسه خیرین انصارالقرآن و حاجآقای دکتر خواجهپیری، به سالهای دور برمیگردد. شاید سال 62 بود. روی شناختی که از آقایان داشتم وقتی آنها بحث قرآنی کردند و گفتند که میخواهند موسسهای تشکیل دهند و بهصورت شبکهای در سراسر کشور -مخصوصا مناطق محروم کشور- به ترویج و آموزش و تفسیر قرآن بپردازند، ما هم استقبال کردیم. چون حتی در بحث روخوانی قرآن هم در کشور ما مشکلاتی وجود دارد. قشر تحصیلکرده ما هم در بحث صحیح خواندن قرآن با مشکلاتی روبهروست و وقتی در جلسات قرآن میکروفن را به هر کسی که میدهید، ممکن است عقبنشینی کند یا خجالت میکشد که قرآن بخواند و عمده این اجتناب کردن هم از این جهت است که احتمال میدهند غلط بخوانند. حاجآقای خواجهپیری گفتند که دارند در این زمینه کاری را به صورت شبکهای دنبال میکنند و محوریت کارشان هم استانهایی است از محرومیت بیشتری رنج میبرند. استانهایی مثل هرمزگان، خراسان جنوبی، جنوب کرمان. من با ایشان صحبت کردم و گفتم اگر بحث آموزش ایتام در سطح استان هرمزگان و استان جنوب کرمان و شهرستانهای کهنوج و قعلهگنج و مناطقی که خیلی محروم هستند باشد، سعی میکنیم که مبالغ این کار را پرداخت کنیم. برای شروع کار هم مبلغی را به ایشان اهدا کردم و الان هم داریم سعی میکنیم کار بهتری انجام دهیم. یکسری از دوستان را هم معرفی کردم و آنها 1000 جلد قرآن به موسسه هدیه دادند. یکی دیگر از دوستان مبلغی را برای بحث آموزش و برگزاری کلاسهای قرآنی واریز کرد. در کشور ما با اینکه سازمانهای مختلفی متولی آموزش قرآن هستند، ولی متاسفانه چون متولی زیاد است هیچ مسئولیتی به عهده ندارند و کارهای زیادی در این حوزه زمین مانده است. یکی از این کارها بحث خود قرآن است. روی قرآن کمتر کار میشود و غریب افتاده است. در تهران مگر چند مسجد برای نماز صبح باز است؟! ما میگوییم امالقری کشورهای اسلامی هستیم، ولی اگر یک وقت بخواهید در تهران نماز صبح را در مسجدی بهصورت جماعت بخوانید، از این مساجد خیلی کم گیر میآورید. اکثر مسجدها درشان بسته است. این ضعف ماست. چرا؟! چرا ما در مساجد به نحوی با جوانان برخورد میکنیم که اینها به سمت حسینیهها و جاهای دیگر میروند؟ اگر ما در مسجدمان با جوان یا بچهای که به مسجد میآید برخورد خوبی داشته باشیم، حتی گاهی هدیهای به او بدهیم او نسبت به آمدن به مسجد عِرق پیدا میکند و تشویق میشود که دوباره به مسجد بیاید. مثلا میتوان به یک نوجوان هشتنه ساله که با پدر یا تنهایی به مسجد میآید گفت که تکبیر را او بخواند. وقتی نوجوانان و جوانان جذب مسجد شدند، آن وقت میتوانیم در خود مسجد برای آنها کلاسهای قرآنی با افراد باحوصله و مربیان خوب برگزار کنیم. مگر امام(ره) نفرمودند که مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید؟ این سنگرها را ما باید با چه چیزی حفظ کنیم؟ غیر از این است که باید با همین جوانان این سنگرها را حفظ کنیم. پیش و حین انقلاب و مدتی بعد از آن نیز، مسجد مرکز جوانان بود. پایگاه خود حضرت آقا در مشهد، مسجد بود و جوانان زیادی در مسجد شاگرد آقا بودند و شاگردان کلاس قرآنِ آقا کارهای قرآنی را در مشهد پیگیری میکردند. متاسفانه الان دیگر این رویه وجود ندارد یا اگر هم هست خیلی ضعیف شده است. در خیلی از مساجد پیشنماز میآید و نماز را سریع میخواند و میرود. وقت نمیگذارد. خدا رحمت کند حضرت آیتالله مجتهدی را، ایشان خیلی با این رویه مخالف بودند و میگفتند پیشنماز مسجد حتما باید برای مسجد وقت بگذارد، طوری نباشد که سریع برود، باید حتما حدیث و مطلبی بگوید. خودشان هم نماز که میخواندند معمولا یا بین نماز یا بعد از نمازها، چند تا مسئله میگفتند و بیشتر جوانان پای صحبتش بودند. در مراسم تشییع جنازه ایشان بالای 10000 جمعیت شرکت کرده بودند و 90 درصد این جمعیت جوانان بودند.
اگر میخواهیم برای قرآن کاری کنیم باید از خود مساجد که بهترین پایگاه ماست شروع کنیم. اعتماد مردم هم به مسجد بیشتر است. اگر بچه بگوید که تا یکِ نیمه شب در مسجد میماند، پدر و مادرش خیلی نگران نمیشوند. چون مطمئن هستند که مسجد حساب و کتاب دارد. اگر بتوانیم در مساجد قرآن را فعال کنیم در کار ترویج و گسترش قرآن موفقتر خواهیم بود.
شما فکر میکنید فعالیتهای موسسه خیرین انصارالقرآن چقدر میتواند خلاءهایی را که برشمردید، پوشش دهد؟
کاری که آقایان در موسسه انصارالقرآن کردند، در بحث اساتید است و توانستند یکسری از افراد را تربیت کنند که امروز این افراد به درجه استادی رسیدند. آقای خواجهپیری گفتند که ما دنبال این هستیم که اگر یک نفر از خانهاش بیرون آمد با 15 دقیقه راه رفتن به یک کلاس قرآنی برسد. در استانهای محروم این استقبال بیشتر بوده. دوستان یکسری گزارش هم برای من ارسال میکنند و این گزارشها نشان میدهد که در مناطق محروم استقبال خوبی از کلاسهای موسسه شده است. مثلا در میناب و بعضی از شهرستانهای دیگر استقبال خوب بوده، ولی در تهران اصلا این کار هنوز جا نیفتاده است و شاید هم کاری نکرده باشند. به نظر من این کارها اگر به صورت دائم پشتیبانی شوند و اساتیدی هم که برای آموزش قرآن دعوت میشوند، خوشصدا و خوشسیما باشند، حتما کارشان تاثیرگذار خواهد بود. آیتالله مجتهدی اگر میخواستند طلبه بگیرند، طلبهای میگرفتند که خوشسیما باشد و میگفتند اگر طلبهای میخواهد حرف دین را بزند باید سیمایش طوری باشد که به دل مردم بنشیند، جوری نباشد که مردم او را نخواهند. یا بچههای معدل بالا را میگرفت و میگفت که طلبه باید باسواد، درسخوان و با معدل بالا باشد، طلبه بیسواد به درد نمیخورد. درباره اساتید قرآن هم همینطور است. شما وقتی به مسجد میروید و میبینید که یک نفر دارد با صدای خوب قرآن میخواند، حال خوبی به شما دست میدهد ولی وقتی میبینید یک نفر با صدای بد قرآن میخواند یا انقدر بد اذان میگوید، اصلا نمیخواهید اذان بگوید یا قرآن بخواند. وقتی در مسجد اذان با صدای خوش گفته میشود و صدای آن بیرون میرود، کسی که دارد از جلوی مسجد رد میشود میگوید بروم ببینم داخل مسجد چه خبر است. صوت اذان و قرآن خیلی عجیب است. بعضی وقتها صوت زیبای قرآن آدم را تکان میدهد. اما ما یک مقدار از مسیرهایمان فاصله میگیریم. اگر بتوانیم با حوزههای علمیه و روحانیون باشیم، خیلی برای بچههای ما بهتر است تا اینکه جاهای دیگر سردمداران دین شوند. نباید از بزرگان دین فاصله بگیریم. اگر ما میگوییم مثلا مقلد حضرت آقا هستیم و رهبری را قبول داریم، باید دقت کنیم که از رهبری جلو نیفیتم، ببینیم آقا چه فرمودند همان راه را برویم؛ نه عقب بیفتیم که فاصله پیدا کنیم و نه اینکه جلوتر از رهبری برویم. آقا با قاریان قرآن جلسه میگذارند و در برخی اوقات این جلسه دو ساعت طول میکشد. ایشان با این جلسات میخواهند اهمیت موضوع را به ما تاکید کنند و بگویند که اصل دین قرآن و پیام دین، پیام خداست و چیزی بالاتر از این نداریم. حضرت آقا بیشتر روی این نکته هم تاکید دارند که نباید در صوتها خیلی چهچهه زده شود و صحیح خواندن و ترتیل خواندن قرآن این است که فهم و تدبیرِ در قرآن باشد. موسسه انصارالقرآن بر روی تفسیر هم کار میکند؛ یعنی بستههای قرآنی این موسسه از آموزش شروع میشود و بعد وارد حوزه تفسیر میشود. متاسفانه گفتم با اینکه ما در کشورمان خیلی متولی قرآنی و دینی داریم ولی مخصوصا در حوزه قرآن یا نهجالبلاغه کار زیادی نکردیم. در خانههای ما یک نهجالبلاغه بزرگ یا صحیفه سجادیه است. میگویند صحیفه سجادیه زبور آلمحمد است. ما واقعا چقدر صحیفه سجادیه را فهم کردیم؟! اینها گنجهای شیعه است و باید از این گنجها استفاده شود ولی متاسفانه ما در این حوزهها کاری نکردیم.
در صحبتهای خود به گزارشدهی موسسه انصارالقرآن اشاره کردید. این گزارشدهی چگونه است، آیا به صورت مستمر و پایدار اتفاق میافتد یا اینکه نه شما به عنوان خیّر باید خودتان پیگیر باشد که این پول شما کجا هزینه شده و خروجی کار چه بوده است؟
ما هیچ پیگیریای انجام نمیدهیم، خود موسسه برای ما گزارش میفرستد. آقای خواجهپیری آدم خیلی پیگیری در این زمینه هستند. خودشان از جوانی به کار قرآن علاقه داشتند و خانواده او هم یک خانواده کاملا قرآنی است و تلاششان بر این است که انشاءلله این کار به نتیجه برسد.