بخشی از مصاحبه رزمندگان لشکر نصر در هنگام آماده سازی مقدمات عملیات والفجر۸ را مشاهده می کنید.
همسر یک رزمنده پیشکسویت دفاع مقدس در بیان خاطراتش از دوران دفاع مقدس به شرح چگونگی ازدواج و زندگی جهادی با همسرش پرداخت.
با وجودی که فوری چراغ ها را اسماعیل خاموش کرد ولی پیر مرد ول کن نبود. با غیظ و عصبانیت به طرف اسماعیل هجوم آورد. سرش را داخل ماشین کرد و در تاریکی با کف دست چند بار به صورت اسماعیل اشاره کرد.
این رزمنده جان بر کف که دو پسرش فیروز و تقی نیز همراه با او در جبهه ها بودند، اهل زنجان بود و در محله قلهک و دروس تهران نانوایی بربری داشت.