حلقه وصل: امام حسین آمد که ثابت کند، تا ظالم و مظلوم هست مسیر سرنوشت آدمیت، به دوراهی کوفه و کربلا منتهی می شود. اما ندای «یا لیتنا کنا معک» قرار نیست من و تو را به هزار و اندی سال پیش بازگرداند تا در رکاب حسین «علیه السلام» شمشیر برکشیم و به جنگ سپاه کوفه و شام راهی شویم. افسوس! هر بار وقتی ندا در میدهیم که «کاش بودم و تو را یاری میکردم» یک شمه از جلوه های عاشورایی را برایت عیان میکنند. دوباره در گوشه ای از این عالم، ظلمی روا می شود. آنوقت من و تو می مانیم و کلاهی که در پی قضاوت است، که این ها همه بازی است و به ما چه مربوط که در آن سوی کره خاکی چه خبر است.
حسینی بودن امروز تنها خلاصه در اشک ریختن و سینه زدن و هیئت رفتن نمی شود. اگر عاشورایی هستیم، باید ببینیم یزید روزگار کجای این میدان ایستاده. ما باید آنقدر سرسنگین باشیم که یزید مستکبر امروز برای سرمان جایزه تعیین کند. و ابن زیاد حاضر باشد، سر به تنمان نباشد. عاشورایی اصیل آن است که هم از تبار یزیدیان دیروز تبری بجوید، هم از یزیدیان امروز! حسین به تنهایی دربرابر استکبار کهن ایستاد، اکنون چه کسی باید بار مقاومت در برابر ظالمان و مستکبرین امروز را بر دوش خود بکشد؟ حسین علیه طاغوت روزگار خود قیام کرد و به مبارزه پرداخت؛ برای حسینی بودن و حسینی ماندن، تنها به عزاداری نمی توان اکتفا کرد. امروز هم حسینی ماندن، بدون قیام علیه ظلم و جور و فسق و فجور مستکبران میسر نخواهد شد.
همیشه یزیدی بودن، با همراهی ظالمان رقم نمی خورد. گاهی به همان نسبت که مظلوم را از حمایت مادی و معنوی خود محروم کنی، بایزید می شوی! کافیست در هنگامه برخواستن صدای مظلوم، گوش خود را به نشنیدن بزنی و بی تفاوت باشی، آنوقت من و تو هیچ تفاوتی با مسببان و عاملان ظلم نخواهیم داشت، چرا که آنها شاید مأمور به ظلمند و ما مختاریم که یاری کنیم، اما دریغ میکنیم! گاهی حتی انتظار آنها که زیر چکمه های پولادین ظلم جان میدهند، از ما یاری فیزیکی نیست، گاهی تنها کمک ما حمایت و راهپیمایی حمایتی ست که آنها را امیدوار میکنند. ما اگر حاضر نشویم همین قدر علیه ظلم یزید زمانه، برخیزیم، نباید کوفیان را شماتت کنیم. آنوقت یک عمر گریه ما بر آن فاجعه ها، چون گریه بی ثمر و بی اثر کوفیان، اندازه آبغوره هم فایده نخواهد داشت! فریاد حسینی عصر ما، عدم سکوت در برابر ظلم ظالمانه یزیدیان زمان، پابپای ولی زمان است.
با شمر و یزید نمیتوان با رویه تساهل کنار آمد. نمی شود هم یار حسین بود و هم مددکار یزید. میدان حق و باطل میانه ندارد. نمی شود رابطه با یزید را با خوشبینی و امید حل کرد. امید بستن به حسن نیت یزید، ساده انگاری محض است. چشم داشتن به کمک به شائبه یزید، حماقتی نابخشودنی ست. میدان حق و باطل، میانه ندارد. صف های عیان پیکار، تسامح بردار نیست! با دیپلماسی کوفیانه نمی شود به سوی قله های سربلندی حرکت کرد و بسوی آسمان عزت پر کشید. سالار شهیدان آموخت به ما کسی چون حسین با فردی مثل یزید بیعت نخواهد کرد!
حال چرا ما باید به بهانه کاهش تحریمها و محاصره ها، از آرمان های اصیل عاشورایی خود دست برداریم؟ در مقابله با استکبار ممکن است، شرایط ظاهری سخت باشد، اما آنچه که اهمیت دارد، آن است که علم حق بر زمین نیفتد. بدانیم که نبرد حق و باطل در خواب هر دوره جاری است و هر روز برای مسلمین عالم عاشورایی دیگر است. حسینی ماندن امروز، ضد استکبار و علیه ظلم ظالمان بودن است. بی شک امروز جلوه حقیقی زیارت عاشورا و لعن یزید، شعار مرگ بر آمریکاست! (سید محمد رضی زاده)
اینفوگرافی زندگینامه امام حسین از تولد تا عاشوار
تو فقط دست به زانو مزن و گریه مکن
گیرم ای شاه کسی نیست ... خودم نوکر تو
لحظه ای فکر کنی پیر شدم ، مدیونی
درسرم هست همان شوق علی اکبر تو
من خودم یک تنه از کرببلا می برمت
چه کسی گفته که پاشیده شده لشگر تو
تو برایم نگرانی چه می آید سر من
من برایت نگرانم چه می آید سر تو
همه را بدرقه کردی و به میدان بردی
میروی ، هیچکسی نیست به دور و بر تو
بده پیراهن خود را که خودم پاره کنم
نمی ارزد سر این کهنه شده ... پیکر تو...
وای از معجر من ، معجر من ، معجر من
وای از حنجر تو ، حنجر تو ، حنجر تو
سعی ام این است ببینم بدنت را ، اما
چه کنم ! شمر نشسته جلوی خواهر تو
علی اکبر لطیفیان
****
بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست
چقـدر زخـم بر اندام بیسـرت پیداست
به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت
که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست
تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت
خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست
اگر چـه گم شدهای در هجوم کثرت زخم
بـه پارههـای جگر داغ اکبرت پیـداست
مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود
که روی سینه، گلِ اشک مادرت پیداست؟
مگـر نشـان سنانهـا به پیکرت کم بود
که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟
تبسمـی کـه زدی بر فراز نی میگفت
که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست
هنـوز میبـری از زخـم کشتگانت دل
هنـوز خنـدۀ گلهای پرپرت پیداست
به خواهر از گلـوی پارهپاره حرف بزن
کـه روح در نفس روحپرورت پیداست
شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست
همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست
غلامرضا سازگار
اینفوگرافی روایت امام حسین (ع)
آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم
ماه را شرمنده از آن خلقت زیبا کنم
گشته از باد خزان پرپر همه گل های من
جستجو در بین این گل ها گل زهرا کنم
دید تا عریان میان آفتابش گفت کاش
خصم بگذارد بمانم سایبان بر پا کنم
گر به خون، قانون آزادی نوشتی در جهان
من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم
تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است
زین زمین تا شام غم برنامه ها اجرا کنم
تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل
می روم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم
می کنم با خاک یکسان کاخ استبداد را
تا دهان خود برای خطبه خواندن وا کنم
تا کنی سیراب نخل دین، تو دادی تشنه جان
من هم از اشک بصر این دشت را دریا کنم
کاش بگذارند عدوان کای عزیز فاطمه
در کنار پیکر صد پاره ات مأوا کنم
بر تنت جان برادر نی سر و نی پیرهن
دادخواهی تو نزد ایزد یکتا کنم
گفت «انسانی» چو من نومید از هر در شوم
روی حاجت را به سوی زینب کبری کنم
علی انسانی
محمود کریمی شب عاشورا (حسینیه امام خمینی (ره)
حاج منصور ارضی روضه شب عاشورا
نریمان پناهی شور شب عاشورا (غریب مادر)
حاج مهدی رسولی (رجز شب عاشورا)