
حلقه وصل: شاید از همان قدیم ها که محرم می رسید و روضه شش ماهه را میشنیدیم، چنین حادثه دلخراشی قدری برایمان باور نکردنی مینمود. باید قبول کرد آن روزها هضم چنین روضه سنگینی چندان سهل نبود. آخر کودکی شش ماهه برای یک سپاه چندین هزار نفری، چقدر خطرناک میتواند باشد که از رساندن چند جرعه آب به لب های او هم دریغ کنند؟
تا سال ها پیش اگر در کمال ناباوری تنها شنونده روضه های مکشوف بودی و متحیرانه خواننده متن مقاتل بودی، حالا به لطف رسانه ها میبینی که جنایت شمرها و یزیدیان در هر دوره ای همان است که پیشتر شنیده و خوانده بودیم. ما با این مصائب چندان بیگانه نیستیم. امروز هم هر از چندگاهی در جنگهای موسمی یزیدیان روزگار، چند صد کودک خردسال به فجیع ترین حالات ممکن کشته شوند. میبینی شباهت مثال زدنی ظالمان را؟ میان مستکبرین دیروز و امروز، فرق چندانی نیست. خوب که نگاه کنی میبینی تنها ابزارها عوض شده. دیروز اگر با تیر سه شعبه حلق شیرخواره را میدریدند، امروز با ترکش بمب های خوشه ای صدای گریه کودکانه صدها طفل را برای همیشه قطع میکنند!
اگر می خواهی نوادگان فرعون کودک کش را ببینی و همقطاران حرمله را بشناسی، چشم بگردان در روی زمین، ببین امروز کیست که در چند مرحله کودکان شیرخوار یک دیار را بی بهانه قتل عام می کند و هیچ از فعل خود ابایی ندارد.
حالا دیگر باور کرده ایم که برای مستکبرین، سن و سال مهم نیست، آنان بی هیچ تأثر و تألمی، پیر و جوان و خردسال و حتی کودک شیرخواره را از دم تیغ میگذرانند. و تمام امید خانه ای را در زیر بارش شیطانی جنگنده های خود به آغوش مرگ میفرستند، بی آنکه خطری برای آن ها داشته باشند. آن ها میدرند و میکشند، چرا که خوی گرگ ها دریدن است و این میل جز با دریدن، فروکش نمیکند.
ببین تبار استکبار و ارتجاع را که امنیت را جز برای خانواده و کشور خود نمیخواهد. ببین شمر و یزید و حرمله زمانه را که چگونه علی اصغرهای معصوم را میکشند. آیا هنوز دنبال نشانه ای؟ اسوه های استکبار، با رفتار خود بر یزیدی بودن خود صحه میگذارند امروز، من و تو آیا در حسینی بودن خود و درستی راهی که برگزیده ایم، یقین نکرده ایم؟ صدای طبل جنگ، سال هاست که از جبهه یزیدها برخواسته، شمرها در میانه میدان هم آورد میطلبند، براستی امروز آیا وقت آن نرسیده که علیه جور و جفای ظالمان قیام عاشورایی کنیم؟
امروز برای مستکبرین اهمیتی ندارد طفلت بیمار باشد یا تشنه، هدف حمله شان بیمارستان و مدرسه باشد یا خیمه، فرق چندانی نمی کند؛ همسوشان که نباشی، مسلکشان را قبول اگر نداشته باشی، انسانیت را هم در برابر دیدگانت ذبح خواهند کرد، بی آنکه فریاد تظلم خواهی از سویی برخیزد. و این حقیقت دموکراسی امروز است.
تا زیر پرچم استکبار نروی، هیچ تحریمی قطع نخواهد شد، مگر آنکه تسلیم مطلق امرشان شوی؛ اگر نه، از حیاتی ترین حقوق خود نیز محروم خواهی شد. این تحریم روزگاری شامل آب می شود و روزگاری شامل دارو و اقلام حیاتی دیگر! از آن روزها تا بحال خوی شان تفاوتی نکرده، مرغ استکبار یک پا دارد از قدیم! بی شک تا جبهه مقابل عبد شیطان است و پایه های حکومتش - چون کاخ خضرای یزید - طاغوتی است، هیچ مذاکره ای نفع حسینی ها را در بر نخواهد داشت. تنها به شرطی که از گذشته ها عبرت بگیری و قبول کنی که تاریخ معلم انسان هاست(سید محمد رضی زاده)
روایت شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام در سریال مختارنامه
اینفوگرافی روایت حضرت علی اصغر(ع)
چند شعر از شاعران آئینی کشورمان برای شهادت حضرت علی اصغر (ع)
مادر نه طفل تشنه خود را به باب داد
مهتاب را فلک به کف آفتاب داد
چون قحط آب، قحط وفا، قحط رحْم دید
چشمش به لعل خشک وی از اشک، آب داد
بر طفل و باب او چو جوابی نداد کس
یک تیر، هر دو را، به سه پهلو جواب داد
خون گلوی طفل نه، ایثار را ببین
آن گُل، نخورد آب و به گلچین گلاب داد
هم عندلیب سوخت و هم باغبان که خصم
آبی به گُل نداد، ولی گُل به آب داد
پرپر چو مرغ می زد و تا پر، نشسته تیر
اما به خنده باز تسلاّی باب داد
او خنده کرد و عالم از این خنده گریه کرد
نگرفت آب و آب به چشم سحاب داد
اصغر به لای لای ندارد نیاز و تیر
او را به خواب بُرد و به مَهد تُراب داد
علی انسانی
****
چقدر زود رسيده على اكبر شدنت
تا به ميدان روى و غنچه پرپر شدنت
اشك خشك تو شده خونِ دلِ قلبِ رباب(س)
خبرت هست تو و قاتل مادر شدنت؟
مركبت كه شده گهواره و اشكت شمشير
شيوه رزم جديدى است دلاور شدنت
ذوالفقارى كه ندارى چقدر بُرّنده است
شهره شهر شده وارث حيدر(ع) شدنت
كه ببينيد على(ع) ايل و تبارش على است
شده ضرب المثل اين فاتح خيبر شدنت
در قنوت پدرت ذكر مناجات شدى
تا ببينند همه هديه به داور شدنت
حرمله(لعنة الله عليه) تاب نياورد كه بالا باشى
داده پايان به تو و قصه سرور شدنت
بعد از اين ذكر لب كون و مكان واى رباب(س)
روضه مرد و زن و پير و جوان واى رباب(س)
تير تا آمده افتاده به جان سر تو
ساخته كار سرت رفته سراغ پر تو
تير هم قدّ تو بوده كه شدى هم بازيش؟
ثمرش اينكه پر از خون شده برگ و بر تو
همه ممنون حسينيم(ع) كه نگذاشت سرت
بر زمين افتد و خاكى بشود حنجر تو
رفته تا عرش خدا خون گلويت اما
دو سه تا قطره از آن ريخته دور و بر تو
ردّ پاى پدرت در هم و بر هم شده است
كار دست پدرت داده تن بى سر تو
آرزو داشت كه داماد شوى اما حيف
نقش بر آب شده آرزوى مادر تو
بعد از اين ذكر لب كون و مكان واى حسين(ع)
روضه مرد و زن و پير و جوان واى حسين(ع)
روضه خوان حرم آل عبا گهواره
گريه كن زينب(س) و بانى عزا گهواره
مادرى سينه زنان موى كنان مى گويد
پسرم نيست بگو رفته كجا گهواره
چون على(ع) نيست تكان مى دهد و زير لبش
خوانده لا لا لا لا لا لا لا لا لا گهواره
و نبوت به دو تا معجزه آوردن نيست
شده هم رتبه موسى(ع) و عصا گهواره
عصر روز دهم آمد به حرم حرمله(لعنة الله عليه) و
و بماند كه سپس ديده چه ها گهواره
على اكبر لطيفيان
****
بست بر روی سر عمامه پیغمبر را
رفت تا بلکه پشیمان بکند لشکر را
من به مهمانی تان سوی شما آمدهام
یادتان نیست نوشتید بیا؟ آمدهام
ننوشتید بیا کوه فراهم کردیم؟
پشت تو لشکر انبوه فراهم کردیم
ننوشتید زمین ها همه حاصلخیزند؟
باغ هامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه لک لبیک ابا عبدالله
حرف هاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود
چشمه هاتان همگی از ده بالا گِل بود
باز در آینه، کوفی صفتان رخ دادند
آیهها را همه با هلهله پاسخ دادند
نیست از چهره آیینه کسی شرمنده
که شکم ها همه از مال حرام آکنده
بیگمان در صدف خالیشان درّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بی وفایی به رگ و ریشه آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود
آی مردم پسر فاطمه یاری میخواست
فقط از آن همه یک پاسخ آری میخواست
چه بگویم به شما هست زبانم قاصر
دشت لبریز شد از جمله هل من ناصر
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک شش ماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهواره نشین مردی نیست
آیه آیه رجز گریه تلاوت می کرد
با همان گریه خود غسل شهادت می کرد
گاه در معرکه آن کار دگر باید کرد
گریه برنده تر از تیغ عمل خواهد کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم می دانند
داستان را همه اهل حرم می دانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب..
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب…
مرغِ در بین قفس این در و آن در میزد
هی از این خیمه به آن خیمه زنی سر می زد
آه بانو چه کسی حال تو را می فهمد؟
علی از فرط عطش سوخت، خدا می فهمد
می رسد ناله آن مادر عاشورایی
زیر لب زمزمه دارد: پسرم لالایی
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
کودک من به سلامت سفرت، آهسته
میروی زیر عبای پدرت آهسته
پسرم می روی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام
پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود
تیر حس کردی اگر سوی پدر میآید
کار از دست تو از حلق تو بر میآید
خطری بود اگر، چاره خودت پیدا کن
قد بکش حنجرهات را سپر بابا کن
سید حمیدرضا برقعی
****
آه از آن ساعت که طفل تشنه لب
لب گشود از خنده در اوج طلب
کربلا گفتم٬ کران را گوش نیست
ور نه از غم بلبلی خاموش نیست
بلبلان چَه چَه ز ماتم می زنند
روز و شب از کربلا دم می زنند
هر نظر بر غنچه ای تر می کنند
یادی از غوغای اصغر می کنند
هر زمانی می روم در باغ ها
می گدازد دل ز یاد داغ ها
غنچه می بینم دلم پر می زند
بوسه بر قنداق اصغر می زند
گفت: یا مولا منم قربان تو
جان من گردد بلا گردان تو
گفت: بابا٬ بی برادر مانده ای؟
بی کس و بی یار و یاور مانده ای؟
گر تو تنهائی٬ بگو من کیستم؟
اصغرم٬ اما نه٬ اصغر نیستم!
ای پدر حرف مرا در گوش گیر
خیز و این قنداقه در آغوش گیر
خیز و اسماعیل را آماده کن
سجدۀ شکری بر این سجاده کن
خیز و با تعجیل٬ میدانم ببر
بر سر نعش شهیدانم ببر
تا بپیوندم به خیل لاله ها
تا نسوزم بیش از این از ناله ها
من مگر سبط پیمبر نیستم؟
از جوانان تو کمتر نیستم
تشنه ام٬ اما نه بر آب فرات
آب می خواهم٬ ولی آب حیات
آب در دست کمان دشمن است
تیر آن نامرد احیای من است
می سزد فرزند قربانی کنی
تیر را دعوت به مهمانی کنی
عید قربان خون خضابم می کند
تیر چون سرب مذابم می کند
آتش اقیانوس را آواز داد
آخرین ققنوس را پرواز داد
خون اصغر آسمان را سیر کرد
خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد
محمدرضا آغاسی
در ادامه چند کلیپ مداحی برای حضرت علی اصغر علیه السلام ملاحظه خواهید کرد
حاج محمود کریمی (از فرق قافله نترسیا)
حاج منصور ارضی (روضه حضرت علی اصغر علیه السلام)
حاج علی انسانی (روضه حضرت علی اصغر علیه السلام)
حاج محمود کریمی (مادر لالا لالا بکن خوابی)
سید مجید بنی فاطمه (زمینه حضرت علی اصغر علیه السلام)
حاج مهدی رسولی (می باره ابر آسمون برات)
روضه آذری مرحوم محمدباقر منصوری شب هفتم محرم