به گزارش حلقه وصل، در آستانه میلاد شمس الشموس علی بن موسی الرضا(ع) شاعران عرض ارادت خود را به ایشان در قالب سرودههایشان ابراز داشتهاند که در ذیل برخی از این اشعار منتشر میشود.
* محمدمهدی عبداللهیبه شوق مینگرم باز ماه کامل را ضریح نور شما رد نکرده غافل را شب تولّد عشق است، عاشقی میگفت کبوترانه بیاور در این حرم دل را بیا و حاجت دل را به این و آن مسپار نگاه لطف رضا، حل کند مسائل را گدا همیشه گدا باز هم گدا آمد همین که گوشه چشمی کنی تو... سائل را دوای درد طبیبان عالمی با توست مریض آمده آقا... شفای عاجل را! گلاب این حرم از کوچه باغ رضوان است نسیم ذکر تو مدهوش کرده عاقل را تمام عمر سر از سجده بر نمیدارد کبوتر حرم از شوق... نور واصل را
* زینت کریمینیامن بدونش نمیتوانم نه دست من نیست که نمیدانم چه کنم عشق اوست همزادم چه کنم مهر اوست در خونم بین این دو دلیل حیرانم دسترنج پدرحلالم بود؟ شیر مادر شراب نابم بود؟ سُکر بیحد شده ست معجونم بیشتر از دو چشم خود آقا من به بابالجواد مدیونم چشمهای مرا معامله کن با دودست جواد ممنونم
* ابراهیم قبله آرباطانقطار میرود و بُغضی... در آستانه طغیان است سرم به دامن تبریز و ... دلم به راه خراسان است * غمِ نوشته به دیوارم شب گرفته و سنگینم سرِ نهاده به صحرایم شبیه آهوی غمگینم * سلام داده تو را هر صبح هر آنچه بوته، هر آنچه سنگ هر آنچه نور؛ هر آنچه خوب هر آنچه باغچه دلتنگ * من از تو دورم و بارانها مسافران نگاه من کجاست چتر نفسهایت! پناه شهر و پناه من * طلوع میکنی و دریا ... ز خنده تو صدف باران طلوع میکنی و نامت ... سرود خفته نیزاران * شبی که صاعقه حسرت در آستانه طغیان است سرم به دامن تبریز و دلم به راه خراسان است
* هستی محرابیضریحِ تو پر از نجوای دلهای پریشان است که اشکِ دیده در بحرِ امانت موجِ حیران است اگر یک شاخه نورت بینِ خوبان منتشر گردد پَرِ پرواز تا افلاک اِقامتگاهِ آنان است حرم را کرده عطرآگین تبسمهای شیرینت مرا مجنونِ خود کردی تو با الطافِ دیرینت تمامِ دستها بالا نهالِ آرزوها گل درونِ صحن میپیچد صدای سبزِ آمینت سکوتِ چشمها امشب شده از اشک، آیینه صدا میآید از سمتِ حرم در خلوتِ سینه نسیمِ زندگی جاریست از سوی ضریحِ تو که از خود میرود هر دم رواقت عنبرآگینه از این آفاق میخواهم دوای زخمِ مبهم را که بیش از این ندارد شانههایم تابِ این غم را چنان میسوزم از آهی که هر دم شعله میگیرد نگاهی کن که در آن دیدهام درمانِ دردم را تویی زیباترین احساسِ من در باورِ جانم من از این فاصله میگیرم از عطرِ تو درمانم زبانم مستِ تکرارِ رضا جانم رضا جان است در این آیینه میبینم بهشتِ جانِ جانانم هر آنکس که نمک گیرِ سرِ خوانِ شما باشد دگر در حلقه دامت اسیر و مبتلا باشد یکی دیدم دعا میکرد با جان و دلی عاشق خوشا آن دل که در عمرش گرفتارِ رضا باشد دلم لبریز از خواهش که غرقم در نگاهِ تو چه پنهان از تو که گشتم اسیرِ چشمِ ماهِ تو تو جانی ای کریم اِبنِ کریمان ای سفیرِ عشق که آهوها رهای تو که مسکین در پناهِ تو همین که میرسم تا اوجِ صبحِ پنجره فولاد لبم دریای خاموش و نگاهم کوهی از فریاد دلم خورشید میخواهد فقط از جنسِ لبخندت از این حلقه وصل ترین نقطه به آن مغربترین میعاد!
* نغمه مستشارنظامینامه رسان شهر شما چون کبوتر است این نامه از پری که ندارم سبکتر است اول سلام و عرض ادب عرض احترام عشق و ارادتم به شما حرف آخر است با یاد تو پرنده شد این دل، امام مهر «جسمم میان جمع و دلم جای دیگر است» بین هزار نامه...به نامم رسیدهای از بس دل رحیم شما مهرپرور است آرامشی که در دل من از نگاه توست با عطر یاسهای بهشتی برابر است نامه رسان نشسته کنار ضریح تو چشمم به گنبد است، نگو بار آخر است