به گزارش حلقه وصل، محمد باقر قالیباف عصر امروز در نشست علمی تخصصی FATF و مسائل و چالشهای ژئوپلیتیک ایران که در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، اظهار داشت: FATFیک کل است، متشکل از مجموعهای از اجزا (سیافتی، پالرمو، وین، مریدا و …)، بازیگران (دولتها، بانکها، سمنها، اقشار و …) و جنبههای مختلف (مالی، بانکی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، حقوقی و …) است که یک روح کلی بر آن حاکم است. شناسایی یک یا چند جزء یا جنبه از آن، کفایت نمیکند. رویکرد تقلیلگرایانه به موضوع FATF، منجر به شناخت نادرست و در نتیجه تصمیم نادرست میشود.
FATF نشانهای از ظهور یک پدیده بزرگ و تاثیرگذار در زندگی افراد، دولتها، ملتها، سازمانها، سمنها، بانکها و روابط بینالدولی است.
FATF سه دوره تاریخی دارد. از ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۱، از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ و از ۲۰۰۸ تاکنون.
FATF در دوره نخست برای مبارزه با پولشویی در حوزه مواد مخدر راهاندازی شد. ابعاد محدودی داشت و مورد اقبال واقع نشد.
در دوره دوم و پس از حادثه یازده سپتامبر، FATF وارد مرحله جدیدی شد و با قطعنامه ۱۳۷۳ شورای امنیت و توصیه کشورها به پیوستن به سیافتی، FATF وارد مبارزه با پولشویی به عنوان منبع مالی تروریسم و اشاعه هستهای هم شد.
در پی بحران اقتصادی ۲۰۰۸، سومین مرحله حیات و رشد FATF شکل گرفت و استانداردهای بانکداری برای مقابله با ریسکهای اقتصادی توسط این نهاد تهیه و به اعضا توصیه شد. در این مقطع، FATF دیگر خودش را نهاد حامی و ناظر و پشتیبانی کننده نظام مالی یکپارچه جهانی میداند.
نظارت FATF بر تراکنشهای مالی، عام است و شامل همه اعضا و غیر اعضا میشود. به بیان دیگر FATF برای صیانت از نظام یکپارچه مالی جهانی، بر هر آنچه که بتواند نظارت میکند و نظرش را بر همه اعمال میکند.در یک کلام یعنی امنیتی و سیاسی کردن نظام مالی جهان.
عملکرد FATF در سالیان گذشته نشان از یک سازماندهی سیاسی فضا و نظم بینالملل به رهبری آمریکاست. یک مدل از حکمرانی جهانی در حال ظهوراست. مدلی که در کنار ابزارهای قدیمیتر، مانند سازمان ملل و شورای امنیت هویت جدید و ویژه خود را دارد. از یک سو داوطلبانه به نظر میرسد، از سوی دیگر کشورها چارهای جز پذیرش آن ندارند.
این نظم جدید خود را در ۵ سطح بسط میدهد:
۱- در سطح اندیشه، میگوید بین پولشویی، تروریسم، مواد مخدر و اشاعه هستهای رابطه مستقیم وجود دارد، بنابراین امنیتی کردن نظام مالی جهان یک ضرورت است.
۲- در سطح حاکمیتی، همزمان از دولتها و بانکها برای تحقق اهدافش استفاده میکند
۳- در سطح بازیگران، از نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی و IMF تا دولتها، اصناف، اتحادیهها، و افراد را مخاطب قرار میدهد و از آنها پاسخ میخواهد.
۴- در سطح کارکردی، اولاً با استانداردسازی نظام بانکی، خود را پشتیبان بانکها در مقابل ریسک های اقتصادی معرفی میکند، ثانیاً برای جامعه جهانی کارکرد مبارزه با تروریسم دارد و ثالثاً این مطلب را ترویج میکند که اگر استانداردهای مورد نظر این نهاد اجرایی شود، به دلیل کاهش فساد در سیستم مالی، توسعه اقتصادی بیشتری اتفاق خواهد افتاد.
۵- و در نهایت در سطح ضمانت اجرایی، با ابزار گزارشدهی، اقدامات تقابلی و تبدیل شدن به مرجع سنجش سلامت بانکی، امکان تخطی را به حداقل ممکن کاهش میدهد.
در نتیجه این سازماندهی جدید:
۱) برای کسانی که نظم موجود را ناعادلانه میدانند، محدودیتهای جدی ایجاد میکند.
۲) استانداردهای دوگانه اعمال میکند (کافی است نگاه کنید به میزان پولشویی امارات متحده عربی و پاناما و ندیده گرفتن آن توسط FATF)
۳) یک نظم سیاسی-امنیتی جدید و یکجانبه گرایانه و متفاوت از دوران جنگ سرد و حتی واقعه ۱۱ سپتامبر شکل گرفته است.
۴) قدرت را به صورت هوشمند (ترکیب قدرت نرم و سخت، بسته به نیاز) اعمال میکند.
حال پرسش این است که چه باید بکنیم؟
اول این باید بپذیریم محیط استراتژیک تغییر کرده است. دشمنان و رقبا از انواع قدرت استفاده میکنند، اگر لازم بود، حمله سخت انجام میدهند، مانند آنچه در عراق و لیبی و افغانستان و سوریه شاهد بودیم؛ و اگر شرایط اقتضا کند، از طریق قدرت نرم، مانند تحریم و فشار و … وارد میشوند. آنها از اقناع، هنجارسازی، مشروعیتسازی، قانونگذاری، هویت سازی و غیریتسازی و استانداردسازی برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرند.گزینههای پیش روی ما، آنطور که در ابتدای امر به نظر میرسد، چیست؟
عدهای میگویند بگوییم بله. توصیههای FATF را بپذیریم و بهانه را از آمریکا بگیریم. فرض کنید این کار را انجام دادیم. روشن است که از تحریم خارج نمیشویم. اطلاعات اقتصاد غیر رسمی مان را هم مطابق توصیهها باید در اختیار این نهاد بگذاریم و این نهاد به طرفةالعینی همه را میبندد! به دست خودمان رگ حیات خودمان را قطع کردهایم.
معنی ندارد تمام اطلاعات خودمان را در معرض خطر قرار دهیم وقتی که تحریم هستیم.
پیوستن به FATF قبل از برداشته شدن تحریم ها خودکشی است
در صورتی که راه های دورزدن تحریم ها برای دشمن معلوم شد، چه باید بکنیم؟
اجرایی کردن توصیه های FATF پاسخ قانع کننده ای به این پرسش نمی دهند.
در طرف مقابل موافقان عدهای به درستی میگویند نپذیریم و بگوییم نه. بسیار خوب الان میگوییم نه. با واقعیت اعمال فشار روزافزون چه میکنیم؟ نقشه راه فردای «نه» گفتن چیست؟
به نظر میرسد هر دو راه پیشنهادی، منتج به هدف دلخواه ما نمیشود. پس باید راهی «بسازیم».
واقعیت این است که عنصر کلیدی برای «ساختن راه»، برای مواجهه فعالانه با FATF ، «زمان» است. ما نیازمند زمان هستیم تا اولاً شناخت دقیقی برای پاسخ دادن و نقشه راه فردای پاسخ داشته باشیم.
ثانیاً نیازمند زمان هستیم تا بنیه اقتصادی کافی برای تصمیم بله یا نه خودمان را بر مبنای اقتصاد مردمی و ظرفیتهای داخلی بسازیم؛ به سازو کار بانکی و نقدینگی مان سروسامان بدهیم و...
ثالثاً نیازمند زمان هستیم تا ذینفعان واقعی این تصمیم، یعنی مردم، در قالب تشکلهای صنفی و نهادهای دولتی و خصوصی، تجار، وکلا، صنعتگران و… در گفتگویی ملی برای این تصمیم شرکت کنند.
خب این یعنی چه؟ آیا معنیاش رای ممتنع است؟ خیر. معنی است «تعلیق تصمیمگیری» برای تحقق این شرطهای لازم تصمیمگیری درست است. این خود یک تصمیم است.
تصمیم گیری رد یا قبول بدون نقشه راه و فراهم نمودن الزامات ره به جایی نمی رود به من ایراد می گیرند که چرا محکم نمی گویی پذیرش یا عدم پذیرش ! حتماً منفعت سیاسی در این است که یکی از این دو گزینه را انتخاب کنم اما منفعت بالاتر مصالح ملی است. تنها راه موفقیت و عبور ما از این گردنه مواجهه فعالانه با FATF است ابتدا باید اشراف و شناخت تخصصی و فنی کاملی از مناسبات اجرای این سازوکارها ایجاد شود و همه راههای نفوذ و ضربه به امنیت کشور بسته شود و برای آن تدبیر شود همزمان باید از ظرفیت های دیپلماتیک و رایزنی های بین المللی به منظور تاثیر در ساختار fatf و دیگر مجموعه های تاثیرگذار مشابه استفاده کنیم.
باید موضع گیری در فرآیند پذیرش توصیه های fatf را به نسبت تحریم های ظالمانه و موضع گیری های خصمانه آمریکا و متحدانش و همچنین مواضع دوگانه و بی حاصل اروپاییان تنظیم کنیم.
از همه مهمتر باید از دیپلماسی اقتصادی نهایت استفاده را ببریم و در عرصه یارگیری اقتصادی تلاش کنیم بویژه در منطقه نقش تاثیرگذارترین ایفا کنیم و ضمناً الزامات داخلی تقویت اقتصاد ملی را مجاهدانه بدون ملاحظات سیاسی و گروهی اجرا کنیم مردم به مسوولان چشم امید بسته اند هیچ فوت وقتی قابل اغماض نیست اصلاح نظام پولی و بانکی و بودجه ریزی کشور اصلاحات اساسی نیاز دارد حمایت از تولید به اصلاحات اساسی نیاز دارد تا زمانی که این اصلاحات اساسی صورت نگیرد هزار امضا پای هزار معاهده هم مشکل ما را حل نمی کند.
پس تعلیق تصمیم گیری به معنی دست روی دست گذاشتن و رای ممتنع دادن و به قضا و قدر متوسل شدن نیست.بلکه به معنای چنین مواجهه فعالانه ای هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی است که با همدلی و عزم همه مسوولان قوای سه گانه امکانپذیر است.
اجرایی کردن توصیه های FATF پاسخ قانع کننده ای به این پرسش نمی دهند.
در طرف مقابل موافقان عدهای به درستی میگویند نپذیریم و بگوییم نه. بسیار خوب الان میگوییم نه. با واقعیت اعمال فشار روزافزون چه میکنیم؟ نقشه راه فردای «نه» گفتن چیست؟ این دوستان نیز جوابی به این پرسش نمی دهند.
به نظر میرسد هر دو راه پیشنهادی، منتج به هدف دلخواه ما نمیشود. پس باید راهی «بسازیم».
واقعیت این است که عنصر کلیدی برای «ساختن راه»، برای مواجهه فعالانه با FATF ، «زمان» است. ما نیازمند زمان هستیم تا اولاً شناخت دقیقی برای پاسخ دادن و نقشه راه فردای پاسخ داشته باشیم.
ثانیاً نیازمند زمان هستیم تا بنیه اقتصادی کافی برای تصمیم بله یا نه خودمان را بر مبنای اقتصاد مردمی و ظرفیتهای داخلی بسازیم؛ به سازو کار بانکی و نقدینگی مان سروسامان بدهیم و...
ثالثاً نیازمند زمان هستیم تا ذینفعان واقعی این تصمیم، یعنی مردم، در قالب تشکلهای صنفی و نهادهای دولتی و خصوصی، تجار، وکلا، صنعتگران و… در گفتگویی ملی برای این تصمیم شرکت کنند.
خب این یعنی چه؟ آیا معنیاش رای ممتنع است؟ خیر. معنی است «تعلیق تصمیمگیری» برای تحقق این شرطهای لازم تصمیمگیری درست است. این خود یک تصمیم است.
تصمیم گیری رد یا قبول بدون نقشه راه و فراهم نمودن الزامات ره به جایی نمی رود به من ایراد می گیرند که چرا محکم نمی گویی پذیرش یا عدم پذیرش ! حتماً منفعت سیاسی شخصی ام در این است که یکی از این دو گزینه را انتخاب کنم اما منفعت بالاتر مصالح ملی است. تنها راه موفقیت و عبور ما از این گردنه مواجهه فعالانه با fatf است ابتدا باید اشراف و شناخت تخصصی و فنی کاملی از مناسبات اجرای این سازوکارها ایجاد شود و همه راههای نفوذ و ضربه به امنیت کشور بسته شود و برای آن تدبیر شود همزمان باید از ظرفیت های دیپلماتیک و رایزنی های بین المللی به منظور تاثیر در ساختار fatf و دیگر مجموعه های تاثیرگذار مشابه استفاده کنیم.
باید موضع گیری در فرآیند پذیرش توصیه های fatf را به نسبت تحریم های ظالمانه و موضع گیری های خصمانه آمریکا و متحدانش و همچنین مواضع دوگانه و بی حاصل اروپاییان تنظیم کنیم.
از همه مهمتر باید از دیپلماسی اقتصادی نهایت استفاده را ببریم و در عرصه یارگیری اقتصادی تلاش کنیم بویژه در منطقه نقش تاثیرگذارترین ایفا کنیم و ضمناً الزامات داخلی تقویت اقتصاد ملی را مجاهدانه بدون ملاحظات سیاسی و گروهی اجرا کنیم مردم به مسوولان چشم امید بسته اند هیچ فوت وقتی قابل اغماض نیست اصلاح نظام پولی و بانکی و بودجه ریزی کشور اصلاحات اساسی نیاز دارد حمایت از تولید به اصلاحات اساسی نیاز دارد تا زمانی که این اصلاحات اساسی صورت نگیرد هزار امضا پای هزار معاهده هم مشکل ما را حل نمی کند.
پس تعلیق تصمیم گیری به معنی دست روی دست گذاشتن و رای ممتنع دادن و به قضا و قدر متوسل شدن نیست.
بلکه به معنای چنین مواجهه فعالانه ای هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی است که با همدلی و عزم همه مسوولان قوای سه گانه امکانپذیر است.