به گزارش حلقه وصل: محمدجواد اخوان در یادداشتی نوشت: تعداد شهدای فلسطینی در غزه، خصوصاً کودکان، همچنان در حال افزایش است و سکوت مجامع تحت نفوذ غرب و همراهی سران دولتهای اروپایی و امریکا با صهیونیستها این سؤال را در اذهان متبادر میکند که حد یقف جنایت رژیم صهیونیستی کجاست و در واقع، چه زمانی حامیان غربی اسرائیل ترمز ماشین کودککشی او را خواهند کشید. برای پاسخ باید دلیل حمایتهای بیچونوچرای غربیها از جنایات رژیمصهیونیستی را فهمید. بهبیاندیگر، چطور اروپاییهایی که شعار حمایتشان از حقوق بشر گوش فلک را کر کرده اینک خودشان در برابر رویدادهای امروز فلسطین کور شدهاند؟
پاسخ این پرسشهای مهم مستلزم مروری گذرا بر ریشههای قدرت غرب است. قدرت امروز دولتهای غربی ریشه در استعمار قرون پانزدهم به بعد میلادی دارد و بازخوانی نگرش و رفتار غربیها در دوره استعمار واقعیتهای بسیاری را نشان میدهد. استعمارگران اروپایی از هر کشوری که برخاسته بودند و به هر سرزمینی در آسیا و آفریقا و نیز قاره امریکا و اقیانوسیه که وارد شدند، چند رویکرد ثابت و مشابه را در پیش گرفتند: ۱- ساکنان بومی مستعمرات را انسانهای درجه ۲ و ۳ و فاقد هرگونه حقوق طبیعی و قانونی قلمداد کردند؛ ۲- اراضی، منابع و ثروتهای طبیعی و زیرزمینی مستعمرات را ملکطلق خود تصور و تصاحب کردند؛ ۳- با نسلکشی و بردهگیری جمعیت بومیان را چنان کاهش دادند که مانعی بر سر راهشان نماند و ۴- با ایجاد اختلاف در میان بومیان مستعمرات مانع از خیزش آنها در برابر چپاول و جنایتها شدند.
به فهرست بالا، که میتوان چندین مورد دیگر را هم بدان افزود، نگاهی بیندازیم. چقدر شبیه چیزی است که در تراژدی فلسطین و ماجرای غمانگیز این روزهای غزه در حال رخ دادن است. معیارهای دوگانه درباره حقوق بشر، نادیده گرفتن کودککشیها، اختلاف افکندن میان فلسطینیان، تصاحب اراضی و منابع فلسطینیان و.... در واقع فلسطین تاریخ مجسم استعمار غربی در پنج قرن گذشته است، با این تفاوت که در قرن بیستویکم هم که اروپاییها مدعی پایان دوره استعمار هستند ادامه یافته است. جنایات صهیونیستها چیزی جز تجمیع همه خاطرات تلخ رفتارهای استعمارگران در آسیا و آفریقا و در مواجهه با بومیان امریکا و استرالیا نیست. تمدن برخاسته از گفتمان لیبرال سرمایهداری، هرچه را که مانع تحقق منافعشان شود از سر راه برمیدارد حتی اگر به قیمت زیرپاگذاردن شعارهای فریبندهای شود که با آنها جهانیان را اغوا میکند.
صهیونیستهای غاصب وارث رفتارهای زیادهخواهانه و جنایتکارانه اروپاییان استعمارگر در چهار قاره دیگر هستند و شاید به همین دلیل است که حامیان چشم آبی آنها روی دست خونآلود آنان غمضعین کردهاند. کاری را که پنج قرن بدان مشغول بودهاند اینک یکجا قومی وحشی در باریکه غزه در حال تکرار است و همه میدانیم که قدرت و ابهت امروز دول غربی محصول همین چپاولهای استعماری بوده و نباید توقع داشت که چاقو دسته خود را ببرد. پس تا اینجای کار همهچیز تکرار تلخ رفتار حامیان غربی اسرائیل است. اما فقط یک تفاوت وجود دارد که صحنه را بهگونهای دیگر رقم زده است و آن پدیدهای است به نام «مقاومت».
اگرچه در طول تاریخ استعمار ملتهای زیر ستم در برابر استعمارگران تلاشهای زیادی داشتهاند، اما اولاً این تلاشها هیچگاه به یک گفتمان پایدار تبدیل نشده و نشانه آن هم تداوم نفوذ دولتهای استعماری مثل انگلیس و فرانسه در برخی مستعمرات سابق آسیایی و آفریقایی است و ثانیاً هر تلاش نهایتاً محدود به سرزمینی خاص بوده و محوری منطقهای با تأثیرات فرامنطقهای مشابه «محور مقاومت» هیچگاه مانند امروز در مقابل نظام سلطه قدرتنمایی نکرده است. اساساً مشکل اصلی سلطهگران بینالمللی چه امریکا و چه اروپای غربی با جمهوری اسلامی ایران هم همین است که نهتنها خود در برابر زیادهخواهیها ایستاده، بلکه الگویی برای مقاومت دیگر ملتها نیز شده است و اگر میبینید غربیان و حتی جمعی از اعراب مرتجع متحدشان، حامی «نابودی حماس» - بهعنوان نمادی از مقاومت ملت فلسطین- شدهاند و به بهای آن حتی شعارهای اغواگرانه خود را از یاد بردهاند، در واقع ناشی از همین عقده چهلوچندساله است. اگر تاریخ تلخ جنایتها و خیانتهای استعمار در فلسطین در حال تکرار فشرده است، اما این بار سرنوشتی متفاوت در انتظار آن است و بیشک مقاومت به ملت فلسطین کمک خواهد کرد که این بار تاریخ را بهگونهای دیگر رقم بزنند، انشاءالله.