سرویس حاشیه نگاری: بعد از لابیهای گسترده و زدوبندهای درون حزبی سرانجام پیروز حناچی، پیروز رقابت با عباس آخوندی در کسب مقام شهرداری تهران شد. پیروزی که میتوان آن را نتیجه تلاش گسترده طیف خاتمی گرای اصلاحات برای حذف آخوندی دانست.
پیروز حناچی کیست؟
وی متولد سال 1343 و دارای مدرک کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران و دکترای تخصصی معماری - مرمت شهری و باز زنده سازی شهرهای تاریخی از دانشگاه تهران است.
حناچی پیش از این معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران بود که با روی کارآمدن افشانی در شهرداری تهران، ایرج معزی سکان دار معاونت فنی شد و حناچی به معاونت شهرسازی کوچ داده شد.
حناچی در فاصله سال های 80 تا 84 معاون معماری و شهرسازی وزارت راه بوده است.وی با حکم روحانی، به عنوان یکی از چهار عضو حقیقی شورای عالی میراث فرهنگی کشور منصوب شده است.
از سوابق اجرایی وی می توان به معاون نظام مهندسی و اجرای ساختمان وزارت مسکن و شهرسازی، دبیر شورایعالی شهرسازی و معماری کشو، عضو شورای عالی ترافیک، رئیس مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی معماری و شهرسازی وزارت مسکن و شهرسازی، معاون معماری و شهرسازی و دبیر شورایعالی معماری و شهرسازی ایران اشاره کرد. وی هم اکنون معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران است.
قائم مقامی ریاست دانشکده هنرهای زیبا تهران (۱۳۷۲–۱۳۷۴)، معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران (۱۳۷۸–۱۳۷۹)، سمت مشاوری رئیس دانشگاه تهران (۱۳۸۰–۱۳۸۴)، ریاست مؤسسه پژوهشی فرهنگ و هنر دانشگاه تهران، مدیریت گروه مرمت ابنیه و بافت دانشکده معماری دانشگاه تهران و سردبیری و مدیر مسئولی مجله تخصصی آبادی و ریاست نهاد جهانی غیردولتی فرهنگی دکومومو در ایراناز سوابق علمی پیروز حناچی بوده است
حناچی شهردار باقی میماند؟
شهردار منتخب شورای شهر (چون هنوز وزیر کشور حکم رسمی وی را امضا نکرده است) چندی پیش در سخنرانی خود در موضعی عجیب، شهر تهران را ناتوان از ایجاد یک زندگی ایده آل دانسته و توجه به تجربه های جهانی برای اداره پایتخت را متذکر شده است. اما نکته مهم سخنان وی این بخش است که میگوید: «ما تجربه شهرسازی مدرن نداریم و همانند تیم فوتبال که مربی خارج جذب میکند ما نیز میتوانیم یک شهردار خارجی استخدام کنیم».
با توجه به این سخنان صریح میتوان به چند نکته اشاره کرد:
1- پیروز حناچی قریب به سه دهه است که به عنوان یک استاد دانشگاه در حوزه شهرسازی از جمهوری سلامی و سیستم آموزشی خدمات مالی و رفاهی دریافت میکند و در رزومه خود با افتخار چندین مسئولیت علمی پرطمطمراق ردیف کرده است. حال باید از وی پرسید چرا بعد از این همه سال فعالیت و کوهی از ادعای اعلمیت در حوزه شهرسازی، وی و دوستانش نتوانسته اند در این حوزه حرفی نو برای گفتن داشته باشند؟
2- حناچی ثابت کرد که جریان غربگرا نه توان و نه عقیده ای برای کار جهادی دارد. از روحانی بگیرید که به دنبال بستن با کدخدا بود تا مشاورانی که آبگوشت بزباش را تنها توان تولید ایران میداند. اینکه حناچی در قامت شهردار پایتخت، به ناتوانی خود و ضرورت سپردن کار به یک خارجی صحبت می کند یعنی وی صراحتا از الان دست های تسلیم خود در برابر مشکلات را بالا برده است.
3- حناچی از سال 92 بدین سو همیشه گزینه فیک اصلاحات برای بازی با سایر گزینه ها بوده است؛ چه در انتخاب شهردار و چه برای تصدی وزارت راه و شهرسازی. اما بازی های سیاسی و رقابت سنگین دو طیف کلی هاشمی گرایان و خاتمی گرایان در شورای شهر باعث شد تا حناچی از باب «اکل میته» شهردار شود. این وضعیت و رفتارشناسی طیف هاشمی گرایان در برخورد با سایر شهرداران و سرپرستان طی این 4 ماه ثابت کرده است که آنها حناچی را نیز زمین خواهند زد تا سرانجام اصلاحات به شهرداری محسن هاشمی تن بدهد. پس میتوان حناچی را هم از الان شهردار چندماهه نامید.
4- بررسی مواضع مسئولان شهرداری تهران از ابتدای فعالیت شورای شهر پنجم بدین سود بیانگر دو نکته مهم است. اولا جریان مرموزی بنام مدیریت اجتماعی نوین، هرگونه توسعه زیرساختی و عمرانی بالاخص در حوزه ترافیک شهری را منکوب کرده و سعی میکند این روند توسعه ای را متوقف کند و ناگفته پیدا است که این راه به کجا میرسد. نکته دوم اما فعالیت شبکه ای این جریان درحوزه مدیریت اجتماعی شهر است. ترویج سبک نوین زندگی (با محوریت رسانه هایی چون ایسنا) با مولفه هایی چون گسترش مجامع سکولار شهری، گسترش نهادهای عرفی گرا در مقابل نهادهای دینی و ترویج روابط خارج از عرف دینی با نام گسترش روحیه همگرایی شهری، راهبرد اصلی این جرین است. راهبردی که با پوششی بنام زندگینوین شهری درحال گسترش است. حناچی را میتوان نماینده چنین جریانی دانست. بنابراین در طول مدیریت وی شاهد خواهید بود که چگونه جریان شهری سکولار به عنوان شاخص زندگی یک تهرانی تبلیغ و ترویج خواهد شد.
شهردار با کت چرمی
در سال ۲۰۱۰ میلادی، مجله انگلیسی مطرح «نیو استیتسمن»، نام شهردار وقت تهران، محمدباقر قالیباف، را در فهرست ۱۰ نفره ای، که قادر به «تغییر دادن جهان» هستند، قرار داد. مجله «نیو استیتسمن»، که در سال ۲۰۰۵، باراک اوباما رئیس جمهور کنونی آمریکا را در فهرست یکی از افراد برخوردار از توان تغییر جهان قرار داده بود؛ در فهرست سال ۲۰۱۰ خود، از محمد باقر قالیباف با تیتری با عنوان «فردی اصولگرا در کت چرمی» استفاده کرد.
این افتخار برای شهر تهران را بگذارید کنار مواردی همچون حضور گسترده شهرداری تهران در مجامع بین المللی (برخی از شهرداران شرکت کننده در اجلاس استانبول، اهداف و کیفیت برگزاری اجلاس تهران را، الگویی برای همکاریهای منطقهای و قارهای در زمینه مدیریت شهری عنوان کردند)، دیدار گسترده با شخصیت های جهانی برای ارتقای جایگاه جهانی تهران، ارائه تصویری مطلوب از یک پایتخت مدرن (به گزارش آسوشیتدپرس و خبرگزاری رسمی فرانسه)، انتخاب تهران از سوی سازمان ملل متحد و انجمن بین المللی حمل و نقل عمومی(UITP) به عنوان یکی از پنج شهر برگزیده در حوزه توسعه سیستم حمل و نقل عمومی، انتخاب تهران به عنوان به شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان در دهمین اجلاس اتحادیه کلانشهرها و پایتخت های جهان (گفتنی است این جایزه که معتبرترین جایزه بین المللی در زمینه مدیریت شهری در دنیاست هر سه سال یکبار به کلان شهرها اعطا می شود) و برگزیده شدن قالیباف به عنوان هشتمین شهردار برتر جهان از میان ۲۰۰ هزار شهردار جهان در سال ۲۰۰۸. اینها تنها بخشی از افتخارات کسب شده برای شهر تهران طی قریب به 15 سال گذشته است. سوال این است که اگر واقعا حناچی و جریان غربگرای حاکم بر شهرداری و شورای شهر توان مدیریت پایتخت را ندارند، چرا این ناتوانی را به عموم تعمیم می دهند؟ این سوابق نشان میدهد که میتوان تهران را همردیف پایتخت های مطرح جهان قرار داد اگر بخواهیم و البته ثبات مدیریتی داشت؛ نه اینکه طی 14 ماه سه شهردار و دو سرپرست برای شهر تهران انتخاب کنیم.
حناچی و دوستانش نه توان و نه اراده مدیریت شهر تهران را دارا نیستند. این شهردار شدن حناچی هم نتیجه بازی های سیاسی و لابی های گسترده در کنار جنگ احزاب اصلاح طلب برای کسب قدرت است. بنابراین نباید انتظار خاصی از وی داشت، البته اگر وی نیز بعد از چند ماه همانند سایر شهرداران استعفا ندهد.