سرویس پرونده:فارغ از صحيح يا ناصحيحبودن خبر يا تحليل، معمولا در مواجهه با هر خبر و تحليلي، آنچه را که دوست داريم ميپذيريم و به آن ترتيب اثر ميدهيم و از کنار آنچه که دوست نداريم، ميگذريم و آن را نديد ميگيريم. اين مسئله اگر در چارچوب مسائل شخصي ما باشد آسيبهايي را متوجه زندگي شخصي ما خواهد کرد، و از آن مهمتر اينکه اگر همين روحيه و رويکرد در قضاوتهاي اجتماعي و سياسي ما جريان پيدا کند ديگر وامصيبتا! دوري سيستانوبلوچستان از مرکز و تفاوت مذهبي و قوميتي آن ديار باعث شده است که بعضا از واقعيتهاي آنجا بيخبر باشيم و يا اگر خبري هم از آن ديار ميشنويم آنچه را که مطابق طبعمان است، بپذيريم. حجتالاسلام صفري نزديک به يک دهه در مناطق مختلف اين استان پهناور حضور جدي داشتند و آشنايي خوبي با اهالي اين استان -بويژه اهل سنت- دارند. با او درباره واقعيتهاي سيستانوبلوچستان به گفتوگو نشستيم.
حاج آقاي صفري! اهل سنت سيستانوبلوچستان به لحاظ فقهي و کلامي پيرو کدام يک از مکاتب اهل سنت هستند؟
اهل سنت سيستانوبلوچستان از جهت فقهي يعني احکام عمليه، نماز و روزه و حج و... غالبا پيرو ابوحنيفه هستند و حنفي به حساب مي آيند. از جهت کلامي طرفداران ابومنصور ماتريدي هستند. طرفداران ابو منصور ماتريدي چون عقلگراتر از اشاعره و از جهت طريقتهاي صوفيانه غالبا نقشبندي هستند، به ما نزديکترند. در کل ميتوان گفت که اهل سنت سيستانوبلوچستان سه مرجع فکري و عملي دارند؛ از جهت فقهي مقلد ابو حنيفه، از جهت اعتقادي و کلامي ابومنصور ماتريدي و از جهت طريقتهاي صوفيانه غالبا نقشبندي هستند. شما ميدانيد که در طول تاريخ همواره مباحث جنجالي بين اهل حديث و عقلگراها رخ داده است و سر مسائل کلامي مثل حدوث و قِدم قرآن خونها ريخته شده است. در اين ميان دو نفر ادعاي حد وسط و قصد برقراري صلح را بين آنها داشتند؛ يکي ابوالحسن اشعري و ديگري ابومنصور ماتريدي. اين دو نفر مدعي حد وسط بين عقلگرايي و نقلگرايياند، اما عملا ابوالحسن اشعري کمي متمايل به اهل حديث و ابومنصور ماتريدي متمايل به عقلگراها شد. عقلگرايي ماتريديه و بالتبع اهل سنت سيستانوبلوچستان، وجه امتياز و اشتراک خوبي بين شيعه و اهل سنت منطقه است. مثلا اگر از يک عالم سني اهل سيستانوبلوچستان پرسيده که «يد الله فوق ايديهم» يعني چه؟ ميگويد قدرت خدا ما فوق تمام قدرتهاست، اما اگر همين سوال را از يک عالم اهل حديث بپرسيد، به هيچ وجه عقل و تاويل را دخالت نميدهد و فقط به گفتن ظاهر آيه بسنده ميکند و ميگويد: دست خدا بالاي دستهاست. اين عالم اهل حديث به لحاظ کلامي و اعتقادي خيلي با ما فاصله دارد.
آيا اهل سنت سيستانوبلوچستان سلفي به حساب ميآيند؟
اهل سنت سيستانوبلوچستان متاثر از فضاي فکري شبه قاره و ديوبنديه هستند و بنيانگذاران ديوبند متاثر از شاه وليالله دهلوي است. ديوبند از همان ابتدا، يک نهضت ضدانگليسي و ضداستعماري بود. ديوبند خودش را سلفي ميداند، همانطورکه اخوانالمسلمين خود را سلفي ميداند. البته با شنيدن واژه سلفي نبايد بلافاصله داعش و وهابيت به ذهنمان برسد. سلفي که ابن تيميه مدعي آن است با سلفي که حسن البنا مدعي آن است با سلفي که ديوبند مدعي است، فقط در اسم مشترک هستند و در معنا و رفتارهاي اجتماعي، تفاوتهاي زيادي با هم دارند. ابن تيميه يکسري مباني دارد که سلفي ديوبند ندارد. مثلا ابن تيميه ميگويد: کسي که متعصبانه مقلد يکي از ائمه اهل سنت مثل مالکي، يا شافعي، يا ابوحنيفه، يا احمد بن حنبل باشد، کافر است و بايد توبه کند و اگر توبه نکرد بايد گردنش زده شود، اما سلفي که ديوبنديه براي خودش ترسيم کرده ميگويد: ما در فقه مقلد ابوحنيفه هستيم و شديدا در چارچوب فقهي ابوحنيفه حرکت ميکنند. از طرف ديگر سلفي وهابيت با اينکه حنبلي هستند، ولي هيچ وقت خودشان را منحصر به احمدبنحنبل نميدانند. به لحاظ عقيدتي نيز با هم تفاوتهايي دارند که از آن جمله ميتوان به تفاوت دخالت عقل در استنباط شريعت اشاره کرد. ديوبنديه براي عقل در استنباط حکم شرع و فهم شريعت جايگاه ويژهاي قائل هستند، اما سلفي وهابي عقل را خيلي محدود ميکند و آن را در استنباطهاي ديني دخيل نميکند. سلفي وهابي جمود بر ظواهر نقل دارد، اما سلفي ديوبنديه جمود ندارد و در بسياري از موارد خلاف ظاهر آيه اراده ميکنند و قائل به تاويل ميشوند.
آيا اهل سنت سيستانوبلوچستان به لحاظ فکري از الازهر مصر تاثير پذيرفتند؟
بيشتر مولويهاي سيستانوبلوچستان درسخوانده پاکستان و در مدارس ديني ديوبند تحصيل کردند. در نتيجه آنها به لحاظ فکري و علمي بيشتر متاثر از ديوبند هستند. ضمن اينکه به لحاظ جغرافيايي هم پاکستان همسايه نزديک سيستانوبلوچستان است و از لحاظ مذهب و آداب و رسوم و قوميت هم به پاکستان خيلي نزديکترند. همين قرابت جغرافياي تاثيرات فکري زيادي را به همراه داشته است. لذا بايد گفت که تاثير اهل سنت سيستانوبلوچستان از الازهر و عربستان کم است. چون اولا، به لحاظ مذهبي با هم متفاوت هستند؛ الازهر غالبا شافعي و عربستان غيرمقلد هستند. ثانيا، بُعد جغرافيايي نيز باعث شده است تا آنها تاثيرپذيري آنچناني از الازهر و عربستان نداشته باشند. اما گفتهها به اين معنا نيست که آنها را قبول نداشته باشند. برخي از آنها به علل مختلف صراحتا عربستان را قبول و تاييد ميکنند، ولي به جهت عقيدتي «مولانا سهارنپوري» کتابي ضد وهابيت مينويسد و دهها اشکال به آنها وارد ميکند و اين کتاب به تاييد 60 نفر از علماي بزرگ ديوبند ميرسد. «مولانا چابهاري» اين کتاب را با نام «عقايد اهل سنت و الجماعه» ترجمه کرده و به چاپ رسانده است. از آن طرف هم وهابيها نيز کتابهايي مثل کتاب «الديوبنديه» و يا کتاب «التحذير من جماعه التبليغ»، بر ضد ديوبند و جماعت تبليغ نوشتهاند. پس نميتوانيم بهصورت کلي بگوييم که عربستان در منطقه سيستانوبلوچستان يک چهره کاملا منفور دارد.
دليل پايبندي سفتوسخت اهالي سيستانوبلوچستان به سنتهاي قومي و قبليهاي و مذهبي چيست؟
سنتهاي پسنديده زيادي در ميان مردم سيستانوبلوچستان رواج دارد. از طرف ديگر آنها خيلي کمتر از تهاجم غربي تاثير پذيرفتند و همين باعث شده که هنوز هم آداب و رسوم سنتي و قومي و مذهبي در سيستانوبلوچستان رواج داشته باشد. قوم بلوچ سيستانوبلوچستان -فارغ از مسئله شيعه و سني بودن- شديدا متاثر از آداب و رسوم سنتي خودشان هستند و کمتر غربزده شدهاند. به نظر من اين خيلي خوب و قابل تمجيد است.
از آنجايي که شما شناخت خوبي نسبت به اين منطقه و اعتقادات آنها داريد، آيا اين صحت دارد که برخي از مولويهاي اهل سنت از طرف عربستان تغذيه مالي ميشوند و به نفع وهابيت تبليغ ميکنند؟
من اينکه آنها پول ميگيرند را نميدانم. بنده اثباتا و يا نفيا نظري در اينباره ندارم و اين را بايد از نهادهاي مطلع بپرسيد، اما نکته مهم اين است که چرا اصرار داريم که بگوييم اينها وهابي هستند؟ وهابي ناميدن اين قوم به نفع کيست؟! وقتي که آنها با صراحت ميگويند ما وهابي نيستيم، چرا ميخواهيم انگ وهابي به آنها بزنيم؟ نهايت اين انگها اين است که اشخاصي در سيستانوبلوچستان نگاه تندي نسبت به نظام شيعي پيدا ميکنند و ما بايد ببينيم علت نگاه تند آنها چيست؟! در بسياري از موارد علت اين نگاه تند به شيعه، تفکرات وهابيت نيست. در اينجا من به شما بگوييم که خطري که سيستانوبلوچستان را تهديد ميکند، خطر تکفير است نه خطر وهابيت. تکفير چند قسم دارد؛ يکي تکفير اعتقادي است که افراد را به خاطر استغاثه و شفاعت و توسل به غير خدا تکفير ميکند. اين نوع تکفير به وهابيت اختصاص دارد. يک نوع ديگر تکفير بهخاطر توهين به مقدسات است. گروههاي تندروي ديوبندي مثل سپاه صحابه، بهخاطر سبّ و توهين به مقدسات، خصوصا صحابه شيعه را تکفير ميکنند و تکفير آنها بهخاطر شفاعت و استغاثه و امثال اينها نيست. اين يک قسم ديگر است که به آن تکفير فقهي ميگوييم. يک تکفير ديگري به اسم تکفير سياسي و اجتماعي داريم؛ يعني انگيزه اين تکفير سياسي يا اجتماعي است. مثل شخصي که از نظام بريده است (من کاري به حقانيت يا کذب بودنش ندارم، به هر دليلي از نظام رنجيده است) و يا مزدور مثل عبدالمالک ريگي است. بريدن از نظام از اين جهت است که مثلا شخصي مدرک کافي دارد، اما به هر دليلي در شهرش به او کاري سپرده نشده است و ديگران سر کار ميروند. اين بنده خدا به دليل نارضايتي دست به تکفير ميزند. ما بايد براي اين تکفير راه و چاره بجوييم و مشکل ما در بلوچستان حل اين معضل است. مشکل اين افراد وهابيگري نيست که براي اين طيف کلاس وهابيت بگذاريم! حتي گاهي ما با اين جلسهها و کلاسها القاي مشکل ميکنيم! کما اينکه بعضي در برخي از نقاط کردستان نقد وهابيت ميگذارند، درحاليکه جوان آن منطقه در يک فضاي ديگري است. در يک دبيرستان بودم، 90 درصد سوالهايي که جوانهاي سني از من ميپرسيدند در اين فضا بود که ميخواهند دين خودشان را عوض کنند! من چرا بايد براي او نقد وهابيت بگذارم؟ نقد وهابيت خوب است، اما بايد جايش را بشناسيم.
سنــــــــيهـــــاي سيستانوبلوچستــان چه اندازه در تحليل وقايع سياسي جهان اسلام متأثر از عربستان هستند؟
تا آن اندازه که بنده با آقايان بودم و اطلاع دارم، آنها هم در تحليلهاي سياسي مثل شيعيان هستند. همانطوريکه شيعيان در رابطه با آمريکا به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يعني بعضي از آقايان با اينکه شيعه هستند و ادعاي اسلامي و شيعهگري دارند، خيلي از آمريکا متاثرند و بهگونهاي ميشود گفت که در اين رابطه وا دادند و واقعا آمريکا را منجي خود و کشور ميدانند. در مقابل شيعان ما هم واقعا ضدآمريکايي هستند و آمريکا را نه تنها منجي نميدانند بلکه مشکل منطقه ميدانند. در ميان اهل سنت هم همين گونه است؛ بعضي از مواضع عربستان در قضيه يمن و سوريه ناراضي و مخالف هستند، اما بعضي ديگر موافق مواضع عربستانند و از عربستان دفاع ميکنند. اخيرا همايشي در چچن برگزار شد که روسيه هم در برگزاري اين همايش همکاري داشت. در اين همايش صريحا گفته شد که وهابيت جزء بزرگان فقهي و اعتقاد و طريقتهاي ما نيست، اصلا اهل سنت نيست. پس نگاه به عربستان در جهان اسلام اينگونه است و کمتر اتفاق ميافتد که افراد مطلع بخواهند از مواضع عربستان دفـــــــــــاع کنند.